نویسندگان
1 1- دانشیار، گروه جغرافیای انسانی، دانشکدۀ علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
2 دانشجوی دکتری، گروه جغرافیای انسانی، دانشکدۀ علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
3 دانشیار، گروه جغرافیای انسانی، دانشکدۀ علوم جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Statement of the problem: Due to the over-concentration of population and fund, metropolises have been portended to the surrounding areas for their growth and expansion and merging the surrounding villages and lands cause various changes including land-use conversion. These changes have created environmental hazards and caused spatial instability, so it is not possible to be prepared for the issues and challenges ahead regardless of the mentioned problems, especially about land use conversion around metropolises. Purpose: This study, analyzing the spatial congestion of rural areas, aimed to identify lands which changed their use in Roudbar, Qasran, Shemiranat by satellite images during 1986, 2001 and 2016. Methodology: It is an applied research based on descriptive- analytical method. The data was gathered by library and observation method and remote sensing method was used to analyze land use conversion during 30-year period in rural areas in Roudbar Qasran.Satellite image analysis was performed via ENVI 5.3 and ARC MAP 10.2 softwares. Results: The findings show the decrease of the area of mountainous and wasteland lands (13.06 %) versus the increase of the area of gardens (2.12 %), pasture (7.55 %) and constructed lands (3.39 %). Also, these findings based on the Markov Chain -CA showed that, the area of green lands (gardens and meadows), wastelands and mountainous will be decreased but constructed ones will be increased until 2031 if the current trend is continued. Results present the changes in land cover of this case study created land-use incompatibility with the environment caused by urban demand, urban sprawling, weakness of lawful control, and achieving greater profit. These kinds of changes eventuated in spatial congestion in addition to the economic and social impacts in Roudbar Qasran. Innovation: In this study, spatial congestion of created land-use conversion is noticed whilst land-use conversion is considered and specified. Besides, it has been attempted to outline the future status of the region by predicting land cover and use conversion.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
از نیمة دوم سدة بیستم میلادی به این سو، گسترش شهرگرایی و رشد شتابان شهری، ویژگی غالب در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بوده است (سعیدی و همکاران، 1393: 8). این رشد شتابان به دستاندازی شهر به فضاهای پیراشهری بهویژه زمینهای حاصلخیز کشاورزی منجر شده است ( 2013: 113,Clark). ایران نیز همچون سایر کشورهای در حال توسعه چنین روندی را تجربه کرده است. تحولات نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران پس از اصلاحات ارضی (1341) و گسترش شتابان شهرنشینی و پیرو آن، افزایش جمعیت شهرها براثر روندهای مهاجرتی از روستا به شهر، مهمترین عوامل و منشأ تغییرات کاربری زمین در بسیاری از شهرها و روستاهای کشور بوده است (نظریان، 1386: 45)؛ در این میان، کلانشهر تهران جایگاه و نقش ویژهای داشته است. تهران بهمثابة پایتخت کشور از اواسط دهة 1340، سیطرة بیچونوچرای خود را بر شهرها و روستاها پیوسته گسترش داده (اهلرس، 1380: 242) و امروزه بهمنزلة کانون تمرکز امکانات، سرمایه، ثروت و قدرت، تغییرات شگرفی را در روستاهای پیرامونی خود موجب شده است (احمدی، 1392: 54؛ ایمانی، 1393: 27). البته شدت آثار کلانشهر تهران بر نواحی پیرامونی با توجه به قابلیتهای محیط طبیعی، اجتماعی و اقتصادی سکونتگاهها متفاوت بوده است.
ازنظر تاریخی نیز، مهمترین تغییر کاربری زمین که انسان انجام داده، دستکاری و تغییر محیط طبیعی و تبدیل آن به زمینهای کشاورزی و سکونتگاههای انسانی بوده است (Bullard, 2000: 154). امروزه تغییرات بیبرنامة کاربری زمینها به مشکلی حاد بدل شده است و افزایش و پیشرفت این تغییرات در نواحی شهری و روستایی، گسترهای از تغییرات محیطزیستی را سبب میشود (Goward et al., 1985: 131- 146).
پوشش زمین[1] ازنظر ماهیت، ویژگیهای اقتصادی مربوط به خود را دارد. فعالیتهای انسانی مانند تولید، مصرف، سرمایهگذاری، تفریح و... نیازمند استفاده از فضای جغرافیایی است؛ از این جنبه زمین به خودی خود ارزشی ندارد، مگر بهمثابة کالایی سرمایهای (Beinat and Nijkam, 1997: 110)؛ بدین معنا که زمانی که زمین بهمثابة یک کالا مبادله میشود، ارزش و تغییر کاربری مییابد. بهطور کلی فعالیتهای اقتصادی در اشکال متفاوتی همچون احداث مسکن، فراهمکردن تسهیلات، احداث زیرساختها، زمینهای زراعی- باغی و فضای سبز در فضای جغرافیایی نمود مییابد. استقرار فضایی فعالیتها، پیامدهای مستقیمی در رابطه با کیفیت محیطزیست در یک ناحیه دارد و زمانی بهصورت یک مسئلة حاد مطرح میشود که در فضای جغرافیایی، تضادهایی بهلحاظ سازگاری و مطلوبیت داشته باشد (Frederick and Rosenberg, 1994: 201). از این لحاظ شکلگیری و گسترش کاربریهای ناسازگار (فعالیتهای ناسازگار) که در قالب مفهوم تزاحم فضایی[2] معنا مییابد، بخش بزرگی از پیامدهای محیطزیستی را در پی داشته است.
تزاحم فضایی که به ناهماهنگیها و ناسازگاری پدیدهها (کاربریها) (Zhao et al., 2003: 173) اشاره دارد، یکی از مفاهیم اساسی جغرافیای مدرن در مقیاس محلی و منطقهای به شمار میرود و در علوم اجتماعی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است (Churchill, 2007: 153; Barton, 1984: 98). این ویژگی، یکی از اشکال و حالتهای چهارگانة تعارض فضایی[3] به شمار میرود. اشکال چهارگانة تعارض[4] در برنامهریزی سرزمینی (آمایشی) عبارتاند از: تعارض ناشی از نبود تعادل: مبتنی بر نبود/ ضعف نظم مکانی استقرار و فعالیت، تعارض ناشی از نبود توازن: نبود تناسب بین تولید و منابع متناسب، تعارض ناشی از تزاحم: ناسازگاری فعالیتها و تعارض ناشی از تضاد: نبود/ ضعف هماهنگی میان بهرهبرداران (دانهکار، 1394: 73).
گسترش کاربریهای (فعالیتهای) ناسازگار در قالب مفهوم تزاحم فضایی، یکی از پیامدهای تغییر کاربری زمین است. تغییر کاربری زمینهای پیرامون کلانشهرها یا زمینهای روستاهای پیرامونی، یکی از مهمترین معضلات در کشورهای در حال توسعه است (Carlson and Traci, 2000: 49). در کشورهای در حال توسعه، کلانشهرها به دلیل تمرکز بیش از حد جمعیت، سرمایه و... ، برای رشد و گسترش خود به سوی نواحی پیرامونی کشیده و با خورندگی روستاها و زمینهای پیرامون، تحولات مختلفی ازجمله تغییر کاربری زمینها را سبب میشوند (شفیعی ثابت و اسماعیلزاده، 1393: 296؛ ضیاءتوانا و قادرمرزی، 1388: 119). تغییر در کاربری زمین سبب تحول در ساختار اقتصادی سکونتگاههای پیرامونی میشود (افراخته و حجیپور، 1392: 160)؛ به بیان دیگر، با تغییر در کاربری زمینهای روستاهای پیرامون کلانشهرها، این روستاها از فعالیت بخش اول اقتصادی یعنی کشاورزی با ماهیتی تولیدی فاصله میگیرند و به بخش سوم اقتصاد یعنی فعالیتهای خدماتی نزدیک میشوند (Xu‚ 2004: 1595).
بخش رودبار قصران در شهرستان شمیرانات به دلیل همجواری با شهر تهران و داشتن چشماندازهای طبیعی زیبا، طی دهههای اخیر مورد هجوم متقاضیان ساخت خانههای دوم و همچنین گردشگران از شهر تهران و شهرهای پیرامون قرار گرفته است؛ این موضوع در کنار نیاز به سکونت بخشی از سرریز جمعیت تهران براثر گسترش فضایی آن، زمینهساز تغییر کاربری زمینها و تخریب منابع طبیعی در این بخش شده است. در پی آن، مهمترین تحول رخداده در بخش رودبار قصران که بهصورت آشکار و برجسته جلوه میکند، رشد تغییر کاربری زمینها بهویژه بهواسطة خزش گسستة شهر تهران در منطقه و تقاضاهای فراوان برای خرید زمینهای زراعی و باغی از جامعة روستایی محلی است. مهمترین دلیل گرایش روستاییان محلی به این تغییرات، گریز از فعالیتهای زراعی- باغی (فعالیتهای مولد اقتصادی) به دلیل هزینهبربودن تولید کشاورزی و کافینبودن درآمد آن است.
بخش دیگری از تغییرات زمین به تغییر و تبدیل زمینهای منابع طبیعی مربوط است که بنا به دلایل متعدد (و البته شناختهشده) صورت میگیرد. تغییرات پوشش و کاربری زمینها[5] به پیدایش مخاطرات محیطزیستی انجامیده و ناپایداری فضایی را سبب شده است. مخاطرات محیطزیستی، تهدید بزرگی درزمینة تخریب و رو به زوال گذاشتن زمینهای زراعی- باغی محسوب میشود؛ از این رو برای کمینهکردن این تهدیدها، شناخت کامل فرایندهای گذشته و عوامل اثرگذار بر آنها ضروری است.
پژوهش حاضر با هدف تحلیل تزاحم فضایی نواحی روستایی، در پی آن است با استفاده از تصاویر ماهوارهای، زمینهای تغییر کاربری یافته طی سالهای 1986، 2001 و 2016 را در بخش رودبار قصران شناسایی کند و به پرسشهای زیر پاسخی درخور دهد:
پیشینة پژوهش
شناسایی روند تغییرات کاربری زمینهای کلانشهرها و روستاهای پیرامون و پیشبینی تغییرات آیندة آن برای برنامهریزی دقیق و آیندهنگر، امری ضروری است (Sun, 2012: 595)؛ بر این اساس پژوهشهای فراوانی در ارتباط با تحولات کاربری زمینهای پیرامون شهرها و روستاهای پیرامونی انجام شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود.
جلالیان و همکاران (1394) تحول چشمانداز زراعی پیرامون شهر مینودشت را طی سالهای 1336 تا 1389 با مقایسة عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای بررسی کردند. این پژوهش نشان داد رشد فیزیکی مینودشت همانند دیگر شهرهای شمالی کشور سبب تغییر کاربریهای اساسی در زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی پیرامون شده است.
در پژوهشی دیگر، جلالیان و همکاران (1395) رشد و گسترش جمعیت و فیزیک شهر قرچک را در جنوب شرقی تهران بررسی کردند و مهاجرتهای گسترده به این شهر را که عمدتاً متأثر از جاذبههای اشتغالزایی منطقة کلانشهری تهران است، علت اصلی رشد قرچک و تغییرات گسترده در کاربری زمینهای پیرامون دانستهاند.
یاسوری و همکاران (1394) نقش گسترش فیزیکی شهر رشت را در ایجاد تغییرات کاربری زمینهای حاشیة شهر بررسی کردند. نتایج پژوهش نشان داد طی دورة 1370 تا 1390 حدود 3587 هکتار از زمینهای حاشیة شهر تغییر کاربری یافته و به زیر ساختوسازهای شهری رفته است.
رضایی و همکاران (1396) الگوی فضایی تغییرات مکانی- زمانی کاربری زمینها را طی دورهای 10ساله در سطح دهستانهای استان اصفهان بررسی کردهاند. نتایج پژوهش آنان بیانکنندة تغییرات کاربری زمینها در منطقة مدنظر است؛ به گونهای که دربارة زمینهای آبی بیشتر مناطق با سطح اطمینان 99% تغییرات داشتهاند.
رایگانی و همکاران (1397) طی پژوهشی تغییرات کاربری زمین را در شهر مشهد با استفاده از روش سنجش از دور و تصاویر چندزمانة لندست برای سال 2030 بررسی و پیشبینی کردهاند. نتایج نشان داد طی سالهای 1998 تا 2030، شاهد روندی افزایشی در کاربری شهری و زمینهای بایر و روندی کاهشی در کاربری کشاورزی و باغها خواهیم بود.
اروخی و اصفهانی (1397) در پژوهشی تغییرات کاربری اراضی را با استفاده از تصاویر چندزمانه در شهر ایلام پیشبینی کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد گسترش فیزیکیکالبدی شهر ایلام باعث تغییرات کاربری اراضی شده است؛ به گونهای که کاربریهای مسکونی و کشاورزی روند افزایشی و کاربریهای جنگل، اراضی بایر و باغها روند کاهشی داشتهاند.
آلمیدا[6] (2003) در رسالة دکتری خود مدلسازی تغییرات کاربری زمین شهری را برای شهرهای میانه اندام بایورو و پیراسیکابا[7] در کشور برزیل طی دورهای 35ساله به کار گرفت. نتایج بهدستآمده از این مدلها و تغییرات زمینشهری با مدل سلولار آتوماتا و براساس الگوریتم توزیع مکانی احتمالی کاربریهای زمین، تحلیل و عوامل اصلی در تغییرات زمینشهری، عوامل اقتصادی- اجتماعی و فراساختارگرایی عنوان شد.
هارا و همکـاران[8] (2005) و تاکولی[9] (2004) در بررسیهای جداگانهای دربـارة حاشـیة زراعی شهرهای بانکوک و مانیل به نتـایج مشـابهی درزمینـة تغییر نامطلوب کاربری اراضی کشاورزی و بـروز مسائل حاد محیطزیستی در حاشیة شهرهای پرجمعیت آسیای شرقی دست یافتهاند.
افزون بر اینها، مارتینوزی و همکاران[10] (2007) با استفاده از تصاویر ماهوارهای و دادههای سرشماری آماری، میزان توسعة شهری و تخریب زمینهای کشاورزی و فضاهای سبز شهر پرتوریکو را تحلیل کردند. براساس نتایج، توسعة بیبرنامه و لجامگسیختة شهری روی زمینهای مستعد بدون توجه به ملاحظات محیطزیستی باعث تخریب زمینهای زراعی پیرامون شهر شده است.
کومار جات و همکاران [11](2008) تخریب فضاهای سبز و زمینهای زراعی را در اجمر هند بررسی و تحلیل کردند و فرم توسعة شهری را علت اساسی در تخریب این منابع دانستند.
واکلاویک و روجان[12] (2009) در پژوهشی تغییرات پوشش و کاربری زمین را متأثر از تحولات پستمدرن در کشورهای اروپای مرکزی شناسایی کردند. نتایج این پژوهش بیانکنندة کاهش فعالیتهای کشاورزی متراکم به میزان %12، تغییر در نوع جنگل به میزان %6 و افزایش توسعة سکونتگاهها در زمینهای زراعی به میزان 3.5% بود.
دربارة ناحیة لواسانات و رودبار قصران در شمال تهران نیز، پژوهشهای رهنمایی (1369)، رضوانی (1384- الف) و رضوانی (1384– ب) بر ایجاد تحول در کارکرد و نقش این ناحیه از فعالیتهای کشاورزی به فعالیتهای خدماتی مرتبط با گسترش گردشگری و ایجاد خانههای دوم و پیامدهای فضایی آن تأکید دارد.
با مرور پژوهشهای پیشین میتوان اذعان کرد در بیشتر آنها جنبههای مختلف تغییر کاربری زمین درنتیجة رشد کلانشهرها و پدیدة خزش شهری، ادغام روستاهای پیرامونی، تغییر کاربری کشاورزی به کاربری شهری بررسی و تأیید شده است. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی و تبیین تغییر کاربری زمینها در سکونتگاههای روستایی پیرامون کلانشهر تهران، به موضوع تزاحم فضایی تغییرات ایجادشده در کاربری زمینها نیز توجه شده است؛ علاوه بر این، تلاش شده است چشماندازی از وضعیت آیندة منطقه در قالب پیشبینی تحولات کاربری زمینها ترسیم شود.
مبانی نظری پژوهش
اصطلاح کاربری زمین و مفهوم آن، نخست در کشورهای غربی و بهمنظور نظارت دولتها بـر نحوة استفاده از زمین و حفظ حقوق مالکیت مطرح شد؛ ولی همراه با توسعة شهرنشینی و رشد برنامهریزی منطقهای، ابعاد و محتوای ایـن مفهوم روزبـهروز وسیعتر شده اسـت (ضرابی و همکاران، 1389: 24). امروزه کاربری زمین شهری در نظامهای پیشرفتة جهان بهلحاظ استفادة بهینه از زمینهای شهری، جایگاه خاصی در همة طرحها دارد (زیاری، 1384: 64). تغییر کاربری زمین به معنی تغییر در ساختار و کارکرد نوعی خاص از کاربری زمین (تغییر کیفی) و همچنین تغییر در ابعاد فضایی و وسعت آن کاربری (تغییر کمّی) است (Seto et al., 2002: 997). کاربری زمین و تحولات مربوط به آن، نتیجة یک شبکة پیچیدة تعامل بین نیروهای بیوفیزیکی و اجتماعی- اقتصادی در فضا و زمان است (امانپور و همکاران، 1396: 142). ترنر[13]، مهمترین عوامل تأثیرگذار بر کاربری زمین را عوامل جمعیتی مانند اندازه و تراکم جمعیت، فناوری، ساختار سیاسی، عوامل اقتصادی مانند سیستم خرید و فروش یا مبادله یا مالکیت و ارزشها و عقاید حاکم میداند (داداشپور و همکاران، 1393: 52).
تغییر کاربری و تغییر پوشش زمین بهمثابة هستة سیستم انسان- محیط، رشتة اصلی علم تغییرات زمین و بررسی تغییرات جهانی محیطزیستی است (Liu et al.‚ 2010: 483). عوامل طبیعی نظیر تغییرات آبوهوایی دورهای و فعالیتهای انسانی همچون جنگلزدایی، حذف پوشش گیاهی و توسعة شهری، فرسایش زمین را رقم میزنند که موجب تغییرات کاربری زمین و پوشش زمین میشود ( 2015: 9,.Zhihui et al)؛ در این میان، تأثیر فعالیتهای انسانی بر توزیع فضایی کاربریها، عامل اصلی الگوی تغییر کاربری زمین شناخته شده است و تغییرات عمدهای را در مدتی کوتاه سبب میشود ( 2015: 7,.Gao et al). براساس تحلیلهای بانک جهانی و نظریههای وربرگ و همکاران[14] (2004)، بیشتر تغییرات کاربری زمین بهواسطة افزایش تقاضا برای زمینهای غیرکشاورزی به دلیل توسعة شهری و صنعتی روی میدهد. این نیروهای تغییردهندة کاربری زمین که به توسعة شهری وابستهاند، اصلیترین نیروهای تغییردهندة کاربری زمین شناخته میشوند و نقش مهمی در کاهش کیفیت زمینهای قابل کشت در اطراف شهرها ایفا میکنند (Long et al., 2007: 357).
در جدول 1، به عوامل مؤثر بر تغییر کاربری زمین ازنظر تعدادی از نظریهپردازان در این زمینه اشاره شده است.
جدول- 1:عوامل مؤثر بر تغییر کاربری زمین
پژوهشگر |
عوامل |
چاپین[15] (1995) |
دلایل اقتصادی، دلایل اجتماعی مانند علایق و خواستههای مردم و رابطة بین این عوامل |
مک لاهین[16] (1973) |
عوامل و عوارض طبیعی، پیشینة فعالیت قبلی، ارتباطات و حملونقل، بورسبازی زمین و ضوابط و مقررات |
توماس رادل[17] (1984) |
نظریههای مرتبط با عوامل اثرگذار را به دو دستة «اکولوژی انسانی» و «اقتصاد سیاسی» تقسیم میکند. |
مولیگان و وایت[18] (1999) |
عوامل مؤثر بر تقاضا (مانند جمعیت)، عوامل کنترلکنندة شدت استفاده از زمین (طرحهای توسعة شهری)، عوامل مربوط به موجودبودن یا کنترل منابع زمین، که این معیارها ازنظر ساختارهای اقتصاد سیاسی تحلیل میشوند؛ عوامل ایجادکنندة انگیزه برای تصمیمسازان خرد؛ مانند ساختارهای سیاسی و رانت |
شکویی (1382) |
دولت |
منبع: مهدیزادگان نمین، 1387: 19؛ حجازی، 1387: مختلف؛ شکویی، 1380: 255؛ Edward et al., 1995: 44- 46; Mclouhlin, 1973: 332
یوهان هاینریش فون تونن[19] (1826)، ظاهراً نخستین فردی است که کاربری زمینهای شهری و پیراشهری را بررسی کرده است. وی با انتشار اثر دولت منزوی در ارتباط با کشاورزی و اقتصاد ملی بـر الگوهـای کاربری زمین با توجه به قیمت تولیدات کشاورزی تأکید کرده است (پورمحمدی، 1388: 27).
رویکرد برنامهای به کاربری زمین همراه با پیدایش شهرسازی جدید، نخست در اروپا و آمریکا مطرح شد (رضویان، 1381: 45). از اوایل قرن بیستم به بعد بود که در آمریکا، افرادی چون هومر هویت[20]، ارنست برگس[21]، رودریک مکنزی[22]، چنسی هریس[23]، ادوارد اولمن[24]، فایری[25] و... نخستین کوششهای جامع را در تبیین نظریة کاربری زمین انجام دادند. با نگاهی به روند تکامل تدریجی نظریات این افراد مشخص میشود هریک در تکامل سیر بررسیهای کاربری زمین نقش مهمی داشتهاند (Chapin, 1987: 3). در آغاز، این اقدامات بیشتر جنبة حقوقی، مهندسی و اداری داشت، ولی از اوایل دهة 1960 موضوع چگونگی استفاده از اراضی در مفهوم خاص برنامهریزی کاربری زمین بهطور جدی مطرح شد (Kitey, 1985: 24- 26). درزمینة چگونگی بهکارگیری زمین نیز دیدگاههای متفاوتی مطرح است که در یک جمعبندی کلی در قالب پنج دیدگاه عمده مطرح میشوند: الف. نظریة نقش اجتماعی زمین؛ ب. نظریة نقش اقتصادی زمین؛ ج. نظریة ساماندهی زمین؛ د. نظریة توسعة پایدار شهری و زمین؛ ه. نظریة مدرنیسم و زمین (زیاری و همکاران، 1389: 3).
در نظریة نقش اجتماعی زمین، محدودکردن مالکیت خصوصی و بهرهبرداری از اراضی در راستای منافع عمومی مردم، بیشتر مدنظر است. هنری جورج[26] (1831- 1897)، اقتصاددان آمریکایی از مکتب اقتصاد کلاسیک و اتو وگنر[27]، معمار اتریشی از طرفداران رئالیسم در معماری، به این دیدگاه اعتقاد دارند.
معتقدان به نظریة «نقش اقتصادی زمین»، آن را عامل اساسی تغییر فضاهای شهری و پیرامون آن میدانند و اظهار میدارند چون زمین و مسکن از منابع کمیاب هستند، ضروری اسـت در بهرهبرداری از آن بیشترین کارایی در نظر گرفته و ضوابط و مقررات خاصی در نحوة استفادة مطلوب از زمین تدوین شود؛ زیرا زمین از کارکردهای مختلف مصرفی، مبادلاتی، اقتصادی و فناپذیر برخوردار است و مطلوبیت ویژهای دارد. دیوید هاروی[28] (1982)، استاد ممتاز دانشگاه نیویورک و یکی از مهمترین نظریهپردازان در عرصة مسائل اجتماعی جهان، از طرفداران این نظریه است.
در نظریة «ساماندهی زمین»، ضوابط و مقررات چگونگی تقسیم زمینها و نحوة استفاده از آنها به موضوعاتی مانند مالکیت زمین ازنظر وظایف بخش عمومی دربرابر خطرات و سوانح طبیعی و صنعتی برمیگردد. آبرکرامبی[29] (1879- 1957) و لرد ریت[30] (1946)، از نظریهپردازان بزرگ شهری، عمدتاً به این دیدگاه معتقدند.
در نظریة توسعة پایدار شهری و کاربری زمین بر نگهداری منابع اراضی برای حال و آینده از راه استفادة بهینه از زمین تأکید میشود.
نظریة «مدرنیسم و کاربری اراضی» به منطقهبندی شهری براساس عملکردهای خاص بدون توجه به موقعیت، مکان، فرهنگ و سنت در تراکمهای عمودی و افزایش فضای سبز براساس سلسلهمراتب شهری اشاره دارد (زیاری، 1378: 66).
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت پوشش زمینها، پویایی و تغییرات آن، متغیرهایی مهماند که تأثیرات جدی بر محیط و فرایندهای محیطی میگذارند (Foody, 2000: 433)؛ بنابراین تصمیمگیران و پژوهشگران در همة سطوح به اطلاعات بهنگام و دقیق دربارة پوشش و کاربری زمینها نیاز دارند. در حال حاضر، دادههای ماهوارهای قابلیت زیادی برای تهیة نقشههای کاربری و پوشش زمینها بهویژه در مناطق جغرافیایی وسیع دارند (Yuan et al., 2005: 5).
روششناسی پژوهش
الف. قلمرو جغرافیایی محدودة پژوهش
محدودة مدنظر در این پژوهش، روستاهای بخش رودبار قصران در شهرستان شمیرانات است. این بخش با مساحت 550 کیلومترمربع، پهنهای از دهستانی به همین نام را شامل میشود که در حوزة بلافصل شمال شهر تهران قرار گرفته (شکل 1) و 16 آبادی دارای سکنه را در خود جای داده است (بنیاد مسکن استان تهران، 1391). همچنین این بخش، دو شهر به نامهای اوشان- فشم- میگون و شمشک دارد. براساس سرشماری سال 1395، بخش رودبار قصران 17419 نفر جمعیت دارد که از کل این تعداد، 10372 نفر در نقاط شهری و 7047 نفر در نقاط روستایی زندگی میکنند (مرکز آمار ایران، 1395).
شکل– 1: نقشة محدودة پژوهش و روستاهای آن
ب. روش پژوهش
پژوهش حاضر بهلحاظ هدف، کاربردی و براساس روش، توصیفی- تحلیلی است. شیوة گردآوری دادهها با توجه به ماهیت پژوهش، کتابخانهای و میدانی بوده است. این پژوهش مبتنی بر استفاده از روشهای سنجش از دور برای تحلیل تغییر کاربری زمینهای نواحی روستایی طی بازة زمانی 30ساله در بخش رودبار قصران است. با توجه به تصاویر ماهوارهای دردسترس و اینکه بخش بزرگی از تحولات رخداده به سه دهة اخیر مربوط بوده است، پردازش طی سه دوره تحلیل و بررسی شده است. بدین منظور تصاویر ماهوارة لندست مربوط به سنجندههای TM، ETM و OLI در سه مقطع 1986 (لندست 5، TM)، 2001 (لندست 7، ETM) و 2016 (لندست 8، OLI) - هر سه تصویر مربوط به خردادماه- به دست آمد.
در این پژوهش در تهیة نقشههای پوشش اراضی برای تصحیحات هندسی، رادیومتریکی و اتمسفری و درنهایت برش منطقه (R.O.I)، از نرمافزار ENVI استفاده شده است. پس از پردازشهای اولیه و ایجاد تصاویر رنگی کاذب و تصویر حاصل از فیوژن و همچنین بازدیدهای صحرایی، انواع پوششهای مختلف منطقه شناسایی شد. طبقهبندی پوشش اراضی شناساییشده، با استفاده از الگوریتم شبکة عصبی پرسپترون چندلایهای[31] (MLP) در نرمافزار ENVI انجام شد. شبکة عصبی مصنوعی، روش مطلوبی برای طبقهبندی کاربری و پوشش اراضی به شمار میآید؛ زیرا برای انواع دادهها در مقیاسهای آماری گوناگون قابل استفاده است (Gahegan et al., 1999: 6). در ادامه برای پایش تغییرات پوشش اراضی و پیشبینی تحولات آن در آینده، از زنجیرة مارکوف در نرمافزار Terrset استفاده شده است؛ همچنین برای تعیین مساحت پوشش اراضی شناساییشده، نرمافزار ArcGIS به کار رفته است. در پژوهش حاضر از ضرایب صحت کلی2 و ضریب کاپا3 برای بررسی صحت طبقهبندی استفاده شده است (جدول 2). درنهایت برای پیبردن به تغییرات و تحولات پوشش اراضی استخراجشده، نقشهها بهصورت دوبهدو با روش جداول متعامد (Cross Tab) مقایسه شدند.
جدول- 2: میزان دقت طبقهبندی تصاویر ماهوارهای
سال |
صحت کلی (%) |
ضریب کاپا |
1986 م |
8718/94 |
9301/0 |
2001 م |
1220/95 |
9340/0 |
2016 م |
5517/96 |
9535/0 |
یافتههای پژوهش
الف. کاربری و پوشش زمینها در محدودة پژوهش طی دورة 30ساله (1986– 2016)
بررسی کاربری و پوشش زمینهای محدودة پژوهش در سالهای 1986، 2001 و 2016 به شرح زیر ارائه میشود:
- کاربری و پوششزمینهای محدودة پژوهش در سال 1986 م
نتایج حاصل از طبقهبندی کاربری زمینها در سال 1986 م نشان میدهد پوشش بایر و کوهستانی با 54.47% از مساحت ناحیه، بیشترین میزان مساحت را نسبت به سایر کاربریها داشته است. با احتساب زمینهای مربوط به پوشش برف در زمرة کاربری بایر، این میزان به 73.65% میرسد (نواحی مرتفع ناحیه بیشتر روزهای سال پوشیده از برف است و به علت یخبندان در این محدوده گیاهی رشد نمیکند). حدود 19.47% از مساحت ناحیه به زمینهای مرتعی مربوط بوده است؛ همچنین زمینهای باغ حدود 5.17% و زمینهای ساختهشده حدود 1.7% از ناحیه را شامل میشود که کمترین میزان کاربری است (جدول 3 و شکل 2).
جدول- 3: مساحت و سهم هریک از کاربریهای زمینهای بخش رودبار قصران در سال 1986 م (هکتار- %)
نام کاربری |
مساحت (هکتار) |
سهم کاربری از مساحت ناحیه (%) |
||
باغ |
58/3406 |
17/5 |
||
مرتع |
63/12830 |
47/19 |
||
زمینهای ساختهشده |
44/1121 |
70/1 |
||
زمینهای بایر |
96/36181 |
14/48527 |
92/54 |
65/73 |
پوشش برف |
18/12345 |
74/18 |
||
جمع کل |
79/65885 |
100 |
شکل- 2: نقشة کاربری و پوشش زمینها براساس طبقهبندی به روش شبکة عصبی (سال 1986 م)
- کاربری و پوشش زمینهای محدودة پژوهش در سال 2001 م
در سال 2001 م پوشش بایر و کوهستانی با 73.23% از مساحت ناحیه، بیشترین میزان مساحت را نسبت به سایر کاربریها داشته است. با احتساب زمینهای مربوط به پوشش برف در زمرة پوشش بایر، این میزان به 78.33% میرسد که نشاندهندة وسعت زیاد پوشش بایر و کوهستانی نسبت به سایر کاربریها در ناحیه است. زمینهای مرتعی نیز حدود 15.35% از مساحت ناحیه را شامل میشود و در مرتبة بعدی قرار دارد؛ همچنین زمینهای باغ حدود 3.93% و زمینهای ساختهشده حدود 2.39% از ناحیه را شامل میشود (جدول 4 و شکل 3).
جدول- 4: مساحت و سهم هریک از کاربریهای زمینهای بخش رودبار قصران در سال 2001 م (هکتار- %)
نام کاربری |
مساحت (هکتار) |
سهم کاربری از مساحت ناحیه (%) |
||
باغ |
68/2591 |
93/3 |
||
مرتع |
92/10114 |
35/15 |
||
زمینهای ساختهشده |
21/1572 |
39/2 |
||
زمینهای بایر |
87/48247 |
99/51606 |
23/73 |
33/78 |
پوشش برف |
12/3359 |
10/5 |
||
جمع کل |
79/65885 |
100 |
شکل- 3: نقشة کاربری و پوشش زمینها براساس طبقهبندی به روش شبکة عصبی (سال 2001 م)
- کاربری و پوشش زمینهای محدودة پژوهش در سال 2016 م
نتایج حاصل از طبقهبندی کاربری زمینها در سال 2016 م نشاندهندة وجود 56.18% پوشش بایر و کوهستانی در سطح ناحیه بوده است. این میزان با احتساب مساحت پوشش برف به 60.59% میرسد که بیشترین میزان مساحت را نسبت به سایر کاربریها در سطح ناحیه داشته است. زمینهای مرتعی نیز حدود 27.02% از مساحت ناحیه را شامل میشود و در مرتبة بعدی قرار دارد. زمینهای باغ حدود 7.29% و زمینهای ساختهشده حدود 5.09% از ناحیه را شامل میشود (جدول 5 و شکل 4).
جدول- 5: مساحت و سهم هریک از کاربریهای زمینهای بخش رودبار قصران در سال 2016 م (هکتار- %)
نام کاربری |
مساحت (هکتار) |
سهم کاربری از مساحت ناحیه (%) |
||
باغ |
39/4804 |
29/7 |
||
مرتع |
89/17803 |
02/27 |
||
زمینهای ساختهشده |
68/3355 |
09/5 |
||
زمینهای بایر |
10/37013 |
84/39921 |
18/56 |
59/60 |
پوشش برف |
73/2908 |
41/4 |
||
جمع کل |
79/65885 |
100 |
شکل- 4: نقشة کاربری و پوشش زمینها براساس طبقهبندی به روش شبکة عصبی (سال 2016 م)
ب. روند تغییرات کاربری زمینهای محدودة پژوهش طی دورة 30ساله (1986- 2016)
- میزان تغییرات کاربری زمینها
مقایسة مساحت کاربری زمینها در دو دورة زمانی 1986 و 2001 م نشان میدهد در سال 2001 م، پوشش بایر و کوهستانی با 78.33% از کل مساحت ناحیه نسبت به سال 1986، 85/3079 هکتار (4.67%+) افزایش داشته است. زمینهای ساختهشده نیز با 0.68%+ افزایش از 44/1121 هکتار در سال 1986 به 21/1572 هکتار در سال 2001 رسیده است. کاربریهای باغ و مرتع در این دوره روند کاهشی داشتهاند؛ بهطوری که کاربری باغ با 1.24%- کاهش از 58/3406 هکتار در سال 1986 به 68/2591 هکتار در سال 2001 رسیده است. کاربری مرتع نیز در سال 1986، حدود 63/12830 هکتار بوده که با 4.12%- کاهش به 92/10114 هکتار در سال 2001 رسیده است.
در دورة زمانی 2001 تا 2016 م کاربریهای باغ، مرتع و زمینهای ساختهشده روند افزایشی داشتهاند. کاربری باغ با 3.36%+ افزایش از 68/2591 هکتار در سال 2001 به 39/4804 هکتار در سال 2016 رسیده است. کاربری مرتع نیز با 11.67%+ افزایش از 92/10114 هکتار در سال 2001 به 89/17803 هکتار در سال 2016 رسیده است. زمینهای ساختهشده از 21/1572 هکتار در سال 2001 به 68/3355 هکتار در سال 2016 رسیده که حدود 2.71%+ افزایش داشته است. در بین کاربریها، زمینهای بایر در این دورة زمانی روند کاهشی داشته است؛ بهطوری که با %17.74- کاهش از 99/51606 هکتار در سال 2001 به 84/39921 هکتار در سال 2016 رسیده است.
درمجموع طی دورة زمانی 30ساله (1986 تا 2016 م) در محدودة پژوهش، زمینهای بایر روند کاهشی و کاربریهای باغ، مرتع و زمینهای ساختهشده روند افزایشی داشته است؛ بهطوری که زمینهای بایر با 13.06%- کاهش از 14/48527 هکتار در سال 1986 به 84/39921 هکتار در سال 2016 رسیده است. کاربری باغ طی دورة 30ساله با حدود 2.12%+ افزایش از 58/3406 هکتار به 39/4804 هکتار رسیده است. کاربری مرتع نیز با 7.55%+ افزایش از 63/12830 هکتار در سال 1986 به 89/17803 هکتار در سال 2016 رسیده است. در این بین زمینهای ساختهشده از 44/1121 هکتار در سال 1986 به 68/3355 هکتار در سال 2016 م رسیده که حدود 3.39%+ افزایش داشته است (جدول 6 و شکل 5).
جدول- 6: سهم کلاسهای مختلف کاربری و درصد تغییرات آن در سه دورة زمانی در محدودة پژوهش
کاربری |
سهم کاربری از مساحت ناحیه (%) |
درصد تغییرات |
||||||||||
1986 |
2001 |
2016 |
1986-2001 |
2001-2016 |
1986-2016 |
|||||||
باغ |
5.17 |
3.93 |
7.29 |
1.24- |
3.36 |
2.12 |
||||||
مرتع |
19.47 |
15.35 |
27.02 |
4.12- |
11.67 |
7.55 |
||||||
زمینهای ساختهشده |
1.70 |
2.39 |
5.09 |
0.68 |
2.71 |
3.39 |
||||||
زمینهای بایر |
54.92 |
73.65 |
73.23 |
78.33 |
56.18 |
60.59 |
18.31 |
4.67 |
17.05- |
17.74- |
1.26 |
13.06- |
پوشش برف |
8.4 |
5.10 |
4.41 |
13.64- |
0.68- |
14.32- |
||||||
جمع کل |
100 |
100 |
100 |
- |
- |
- |
شکل- 5: نمودار تغییرات مساحت کلاسهای کاربری بخش رودبار قصران طی دورة 30ساله
- تحولات کاربری زمینهای محدودة پژوهش طی دورة 30ساله
1. تحول کاربری زمینهای محدوده طی سالهای 1986 تا 2001 م
بهمنظور بررسی تحولات کاربری و مقایسة نقشههای کاربری زمینها در سه دورة زمانی با یکدیگر، نتایج حاصل از ابزار cross tab برای نمایش ماتریس انتقال کلاسها در ادامه آمده است. در ماتریس یادشده، سطرها نشاندهندة طبقات کاربری زمینهای قدیمیتر و ستونها نشاندهندة کاربری زمینهای جدیدتر هستند. در بازة زمانی 1986 تا 2001، روند تغییرات کاربریهای بایر و زمینهای ساختهشده مثبت بوده که نشاندهندة افزایش مساحت کاربریهای یادشده است. طی این دوره حدود 401 هکتار باغ، 741 هکتار زمینهای ساختهشده و 7057 هکتار مرتع به زمینهای بایر تبدیل شده است؛ همچنین حدود 938 هکتار زمینهای بایر، 46 هکتار باغ و 458 هکتار مرتع به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است. طی دورة یادشده مساحت کاربریهای باغ و مرتع کاهش داشته است. حدود 401 هکتار باغ به بایر، 46 هکتار به زمینهای ساختهشده و 1069 هکتار به مرتع تبدیل شده است؛ همچنین حدود 7057 هکتار مرتع به بایر، 461 هکتار به باغ و 458 هکتار نیز به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است (جدول 7 و شکل 6).
جدول- 7: ماتریس مساحت (هکتار) انتقال کاربری زمینها به یکدیگر در بازة زمانی 1986 تا 2001
|
2001 |
||||
زمینهای بایر |
باغ |
مرتع |
زمینهای ساختهشده |
||
1986 |
زمینهای بایر |
22/43366 |
78/223 |
22/3960 |
17/938 |
باغ |
52/401 |
99/1886 |
55/1069 |
57/46 |
|
مرتع |
46/7057 |
58/461 |
4847.09 |
14/458 |
|
زمینهای ساختهشده |
53/741 |
86/17 |
03/233 |
74/127 |
شکل- 6: نقشة تحولات کاربری زمینهای بخش رودبار قصران بین سالهای 1986 تا 2001
2. تحول کاربری زمینهای محدوده طی سالهای 2001 تا 2016 م
در بازة زمانی 2001 تا 2016، روند تغییرات کاربریهای باغ، مرتع و زمینهای ساختهشده مثبت بوده که نشاندهندة افزایش مساحت کاربریهای یادشده است. طی این دوره، حدود 398 هکتار زمینهای بایر، 2221 هکتار مرتع و 24 هکتار زمینهای ساختهشده به باغ تبدیل شده است؛ همچنین حدود 10401 هکتار از زمینهای بایر، 275 هکتار باغ و 742 هکتار زمینهای ساختهشده به مرتع تبدیل شده است. حدود 2500 هکتار از زمینهای بایر، 105 هکتار باغ و 358 هکتار مرتع نیز به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است. طی دورة بیانشده مساحت زمینهای بایر کاهش داشته است؛ حدود 398 هکتار از زمینهای بایر به باغ، 10401 هکتار به مرتع و 2500 هکتار نیز به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است (جدول 8 و شکل 7).
جدول- 8: ماتریس مساحت (هکتار) انتقال کاربری زمینها به یکدیگر در بازة زمانی 2001 تا 2016
|
2016 |
||||
زمینهای بایر |
باغ |
مرتع |
زمینهای ساختهشده |
||
2001 |
زمینهای بایر |
78/38305 |
75/398 |
76/10401 |
70/2500 |
باغ |
13/51 |
80/2159 |
62/275 |
12/105 |
|
مرتع |
70/1150 |
71/2221 |
86/6383 |
66/358 |
|
زمینهای ساختهشده |
22/414 |
13/24 |
66/742 |
20/391 |
شکل- 7: نقشة تحولات کاربری زمینهای بخش رودبار قصران بین سالهای 2001 تا 2016
3. تحول کاربری زمینهای محدوده طی سالهای 1986 تا 2016 م
در بازة زمانی 1986 تا 2016، روند تغییرات کاربریهای باغ، مرتع و زمینهای ساختهشده مثبت بوده که نشاندهندة افزایش مساحت کاربریهای یادشده است. طی این دوره حدود 1540 هکتار زمینهای بایر، 1220 هکتار مرتع و 46 هکتار زمینهای ساختهشده به باغ تبدیل شده است؛ همچنین حدود 9213 هکتار از زمینهای بایر، 691 هکتار باغ و 467 هکتار از زمینهای ساختهشده به مرتع تبدیل شده است. حدود 2684 هکتار از زمینهای بایر، 243 هکتار باغ و 246 هکتار مرتع نیز به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است. طی دورة یادشده مساحت زمینهای بایر کاهش داشته است؛ حدود 1540 هکتار از زمینهای بایر به باغ، 9213 هکتار به مرتع و 2684 هکتار نیز به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است (جدول 9 و شکل 8).
جدول- 9: ماتریس مساحت (هکتار) انتقال کاربری زمینها به یکدیگر در بازة زمانی 1986 تا 2016
|
2016 |
||||
زمینهای بایر |
باغ |
مرتع |
زمینهای ساختهشده |
||
1986 |
زمینهای بایر |
15/35050 |
61/1540 |
16/9213 |
47/2684 |
باغ |
17/474 |
46/1995 |
18/691 |
82/243 |
|
مرتع |
82/3932 |
02/1220 |
7424.61 |
82/246 |
|
زمینهای ساختهشده |
49/429 |
37/46 |
467.51 |
78/176 |
شکل- 8: نقشة تحولات کاربری زمینهای بخش رودبار قصران بین سالهای 1986 تا 2016
در مقایسة نقشههای پوشش زمین دورههای گذشته با یکدیگر، نتایج بهدستآمده از مدل زنجیرهای مارکوف برای نمایش ماتریس مساحت انتقال کلاسها و ماتریس احتمال انتقال تغییر پوششهای زمین به یکدیگر است. ماتریس مساحت انتقال نشاندهندة تعداد پیکسلهایی است که از هر کلاس به کلاسهای دیگر تبدیل شدهاند (جدول 10).
جدول- 10: ماتریس مساحت انتقال کاربری زمینها به یکدیگر (پیکسل)، برای پیشبینی 2031 به روش مارکوف و ماتریس تبدیل
طبقه |
زمینهای بایر |
باغ |
پوشش برف |
مرتع |
زمینهای ساختهشده |
زمینهای بایر |
298086 |
2765 |
2957 |
88074 |
19198 |
باغ |
1070 |
44676 |
30 |
6115 |
2419 |
پوشش برف |
5325 |
893 |
22903 |
109 |
3066 |
مرتع |
23601 |
44347 |
142 |
121980 |
6788 |
زمینهای ساختهشده |
7624 |
610 |
3044 |
17733 |
9394 |
همچنین جدول 11، ماتریس احتمال انتقال حاوی اطلاعات درصد تبدیل هر کاربری به کاربری دیگر، احتمال تغییر هر پوشش را به سایر پوششها نشان میدهد. در ماتریس یادشده سطرها نشاندهندة طبقات پوشش زمینهای قدیمیتر و ستونها نشاندهندة پوششی جدیدتر هستند.
جدول- 11: ماتریس انتقال کاربریهای زمین به یکدیگر برای پیشبینی 2031 به روش مارکوف (%)
طبقه |
زمینهای بایر |
باغ |
پوشش برف |
مرتع |
زمینهای ساختهشده |
زمینهای بایر |
7251/0 |
0067/0 |
0072/0 |
2142/0 |
0467/0 |
باغ |
0197/0 |
8226/0 |
0006/0 |
1126/0 |
0445/0 |
پوشش برف |
1649/0 |
0276/0 |
7092/0 |
0034/0 |
0949/0 |
مرتع |
1199/0 |
2253/0 |
0007/0 |
6196/0 |
0345/0 |
زمینهای ساختهشده |
1985/0 |
0159/0 |
0793/0 |
4617/0 |
2446/0 |
درمجموع در بررسی یک دورة 30ساله (1986- 2016)، احتمال انتقال پوشش بایر و پوشش برف (کوهستانی) به زمینهای ساختهشده به ترتیب 0.1958% (7624 پیکسل) و 0.0793% (3044 پیکسل) است و همچنین به میزان 0.4617% از پوشش زمینهای مرتع به زمینهای ساختهشده و 0.0159% از زمینهای باغی به زمینهای ساختهشده تبدیل شده است. نقشة پیشبینی طبقات پوشش زمین براساس دادههای سالهای 2001 و 2016، برای چشمانداز 2031 در شکل 9 نشان داده شده است.
شکل- 9: نقشة پیشبینی تغییرات کاربری زمین در بخش رودبار قصران برای سال 2031 م
نقشههای پوشش زمینهای محدودة پژوهش نشان داد تغییرات پوشش زمینها با شدتهای متفاوتی رخ داده است؛ بدین معنی که وسعت پوشش زمینهای تغییریافته در بین پوششهای طبقهبندیشده در فاصلة سالهای 1986– 2016 متفاوت است. در بین طبقات شناساییشده، بیشترین تغییرات به پوشش زمینهای بایر و پوشش برف و پوشش زمینهای ساختهشده مربوط است؛ بهطوری که مساحت زمینهای بایر و برفی روند کاهشی و پوشش زمینهای ساختهشده روند افزایشی را طی کرده است. بررسیهای تصاویر ماهوارهای و نقشههای تهیهشده اینگونه نشان میدهد که طی فاصلة سالهای مطالعهشده در گذر زمان، با وجود اینکه مساحت زمینهای ساختهشده افزایش یافته، مساحت مراتع تغییر محسوسی نداشته است؛ به بیانی، در منطقة پژوهش ساختوسازها در نقاط کوهستانی و زمینهای بایر انجام شده است.
مهمترین شکل تغییر پوشش زمین به کاربریهای ناسازگار (تزاحم فضایی) در رودبار قصران به شرح زیر است:
یکی از اشکال تغییر پوشش زمین در محدودة پژوهش، تغییر زمینهای بایر و کوهستانی (کوهها) به کاربری مسکونی ویلایی همراه با ایجاد باغ و پوشش گیاهی کم و متوسط است. در فرایند گسترش ساختوساز ویلا و خانههای دوم، تعداد زیادی از زمینهای بایر واقع در حریم کوهستان تغییر کاربری یافته و به زیر ساختوساز رفته است؛ این در حالی است که براساس اصل 45 قانون اساسی، کوهها، رودخانهها، جنگلها و مانند آن، جزو منابع ملی کشور و ساختوساز و تغییر کاربری در آنها ممنوع است. در منطقة پژوهش، مساحت زمینهای بایر و کوهستانی از 482527.14 هکتار در سال 1986 به 39921.84 هکتار در 2016 رسیده است. به پیروی از اشباع تهران از ساختوساز و خزش شهری گسسته، گسترش خانههای دوم در محدودة رودبار قصران و سرمایهگذاری در بخش مسکن سودآور همراه با ضعف در اجرای قوانین و مقررات سبب تعرض به زمینهای بایر و کوهستانی و تغییر پوشش آنها شده است. این وضعیت باعث شده است نواحی بایر و کوهستانی به پوشش باغی- زراعی و مسکونی ویلایی و تجاری تغییر کاربری دهد؛ چنانکه در فاصلة سالهای 1986 تا 2016، 2684 هکتار از زمینهای بایر و کوهستانی به زمینهای ساختهشده در قالب ویلاسازی تبدیل شده است. این وضعیت نشان از کاهش و عقبنشینی تدریجی مرز پوشش بایر و کوهستانی و بروز تغییراتی دارد که با رشد فعالیتهای بورسبازی زمین، ویلا و مسکن (مستغلات) همراه است؛ زیرا در این نواحی زمین بسان یک کالا برای دستیابی به سود بیشتر در معرض مبادله قرار میگیرد. با ادامة روند فعلی و بارگذاری بیش از حد بر زمین، در افق 2031 از پوشش سبز (زراعی، باغی و مرتع) و پوشش بایر و کوهستانی (کوهها) کاسته و به پوشش زمینهای ساختهشده افزوده خواهد شد؛ بهطوری که 10668 پیکسل از زمینهای بایر و کوهستانی کاسته خواهد شد و به زمینهای ساختهشده تغییر خواهد کرد.
نتیجهگیری
تغییرات پوشش و کاربری زمین بهمثابة عنصر کلیدی مخاطرات محیطزیستی شناخته میشود و امروزه به چالشی جهانی تبدیل شده است. ازجمله پیامدهای میانمدت و بلندمدت تغییرات گستردة پوشش و کاربری زمین، سیلخیزی، رانش زمین، فرسایش خاک، گرمشدن اقلیم و دیگر مخاطرات طبیعی است. پیرامون کلانشهرها نیز مسائل متعددی ناشی از تغییرات پوشش و کاربری زمین بروز میکند که شکلگیری فعالیتهای ناسازگار در کنار هم و ایجاد تزاحم فضایی، نمونهای از آنهاست. البته آشکار است که هم عوامل مؤثر بر تغییرات پوشش و کاربری زمین و هم پیامدهای آن متعدد است و در تعامل با هم قرار دارند و بیشتر سبب پیچیدهترشدن مسائل و سختترشدن کنترل و مدیریت آن میشود.
یافتههای پژوهش حاضر نشان داد پوشش زمینهای ناحیة روستایی رودبار قصران از سال 1986 تا سالهای 2001 و 2016 تغییرات چشمگیری داشته است. به نظر میرسد اثر فضایی کلانشهر تهران بر حوزههای روستایی پیرامون در قالب نیاز به فضای سکونتی مرفهنشین (در این ناحیه) و سودجویی ساکنان محلی از یک سو، و ضعف و نبود قوانین بازدارنده و کنترلکننده در حفاظت از منابع طبیعی از دیگر سو، در این میان نقش مهمی داشته است؛ به گونهای که در بازة زمانی 1986- 2016 بهدنبال تبدیل زمینهای بایر و کوهستانی به باغ و پوشش گیاهی کم و متوسط، در آغاز بر مساحت پوشش سبز منطقه افزوده و آنگاه برای کسب درآمد و دستیابی به سود بیشتر، به کاربری زمینهای ساختهشده تغییر داده شده است.
ازجمله مهمترین عوامل در تحولات پوشش و کاربری زمین در منطقة پژوهش، خزش کلانشهر تهران، گسترش بورسبازی و سوداگری زمین، ضعف قوانین و نظارت بر ساختوساز و رواج خانههای دوم است که به تغییر پوشش زمینهای بایر، کوهستانی و باغی انجامیده است. گسترش کلانشهر تهران در بخش رودبار قصران بهواسطة توسعة خطوط ارتباطی و سرریز جمعیت و گسترش فضای مسکونی و غیرمسکونی به وجود آمده است. ضعف در نظارت و قوانین در کنار سیاستهای تمرکزگرایانه به گسترش افسارگسیختة کلانشهر تهران به سمت مناطق پیرامونی و ازجمله بخش رودبار قصران منجر شده که تغییرات پوشش و کاربری زمین را در پی داشته است.
گسترش خانههای دوم و رواج ویلاسازی، ضمن خارجکردن عرصههای کشاورزی از چرخة تولید، از میل و رغبت کشاورزان به کشاورزی میکاهد و آنان را به فروش زمین برای دستیابی به سود بیشتر ترغیب میکند. با دستاندازی بیرویه به منابع طبیعی، سوداگری زمین و کالاییشدن آن، خسارتهای جبرانناپذیری به عرصههای طبیعی وارد میشود. این نتیجه با پژوهشهای صدرموسی و همکاران (1395)، یاسوری و همکاران (1394)، رایگانی و همکاران (1397)، اروخی و اصفهانی (1397)، کایا و همکاران[32] (2006)، واکلاویک و روجان (2009) و دینگ و همکاران[33] (2014) همخوانی دارد.
گسترش کلانشهر تهران و آثار فضایی آن بر پیرامون در قالب شکلگیری و تقویت تازهشهرها (ازجمله در ناحیة لواسانات و رودبار قصران) با تغییر پوشش و کاربری زمینها به افزایش فعالیتهای شهری و شکلگیری فعالیتهای جدید خدماتی، مسکونی، مسکونی- باغی (ویلایی) به جای فعالیتهای سنتی (زراعت، باغداری و دامداری) منجر شده است. یافتههای پژوهش رهنمایی (1369) و رضوانی (1384- الف) نیز به این واقعیت اشاره دارد. در بیشتر مواقع این بارگذاری بیش از حد توان اکولوژیک زمین بوده و ضمن ایجاد مخاطرات محیطزیستی موجب شکلگیری کاربریها و فعالیتهای ناسازگار و در تضاد با یکدیگر شده است.
رواج خانههای دوم، شکلگیری سکونتگاههای حومهای (نه شهری- نه روستایی)، گسترش فعالیتهای خدماتی پذیرایی و اقامتی، گسترش جادهسازی و تبدیل زمینها، همگی در بستری از فضاهای روستایی با کارکرد کشاورزی و منابع طبیعی در ناحیة لواسانات و رودبار قصران، تزاحم فضایی و تخریب محیط و مشکلات و مخاطرات محیطزیستی متعددی را در پی داشته است. تزاحم فضایی ایجادشده به دلیل تغییرات پوشش زمین و پذیرش فعالیتهای ناسازگاری است که از روابط سودجویانه و اقتصادمحور انسانها با طبیعت نشئت گرفته است.
با توجه به اینکه تغییرات ایجادشده در فضاها بیش از توان اکولوژیک قابل تحمل زمین است، خسارتهای جبرانناپذیری به عرصههای طبیعی وارد آمده که موجب آلودگی رودخانهها، تخریب عرصههای منابع طبیعی و برهمخوردن تعادلهای اکولوژیک زیستبومها شده است (منطبق با یافتههای پژوهش رضوانی، 1384- ب). این فرایند توصیفشده را میتوان به نوعی کالاییشدن چشماندازهای روستایی زیبا و عرصههای منابع طبیعی نامید که البته در نواحی مختلف، عوامل متعددی مانند نیاز کاذب شهرنشینان، ضعف قوانین و مقررات حفاظت از منابع طبیعی و ضعیفبودن اقتصاد کشاورزی در آن مؤثر است.
با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، اگر بهرهبرداری از زمین با برنامهریزی صورت نگیرد و از تعارض میان انسان و محیط جلوگیری نشود، تزاحم فضایی شکلگرفته در ناحیة رودبار قصران در سالهای آینده شدت خواهد یافت و باعث دگرگونی کامل چشمانداز روستایی و تخریب محیطزیست خواهد شد.
در این زمینه با توجه به نتایج بهدستآمده، پیشنهادهای زیر ارائه میشود:
- برنامهریزی بهمنظور یکپارچگی اراضی کشاورزی و ایجاد بانک اطلاعاتی اراضی پیرامون کلانشهر تهران؛
- تدوین ضوابط و مقررات جدی و روشن دربارة کاربری اراضی پیرامون شهرها؛
- بررسی و پژوهش درزمینة مشخصکردن جهات مطلوب گسترش کلانشهر تهران؛
سیاستگذاری مناسب و کارآمد برای حفظ محیطزیست اراضی پیرامون کلانشهرها و نواحی روستایی.
[1] land cover
[2] spatial confusion
[3] تعارض فضایی (Spatial Conflict) معمولاً به ناسازگاریهای (disagreements) آشکار درزمینة بعضی از واقعیتهای استفاده از زمین [کاربری زمین] یا توسعة املاک اشاره دارد. در شکل فضایی، تعارض بهمثابة یک عامل بنیادی، فقط ممکن است مسائل اساسی اجتماعی و اقتصادی یا ایدئولوژی سیاسی را ارائه کند؛ با این حال تزاحمهای فضایی، ویژگیهایی را نشان میدهند که منحصربهفرد نیستند، اما قطعاً نسبت به سایر اشکال تعارض با شدت بیشتری نمایان میشوند (Gresch and Smith, 1985: 171- 172؛ نقل قول از عزیزی و همکاران، 1397).
[4] توماس (Thomas) تعارض را شرایطی میداند که در آن مسائل، ناسازگار و ناهماهنگ به نظر میرسد. در تعریف توماس، تعارض بین فرد [فعالیتهای انسانی]، محیط و عوامل محیطی روی میدهد (میرکمالی، 1371: 48؛ Thomas, 1973: 6).
[5] یادآور میشود بیشتر متخصصان منابع طبیعی و حوزههای وابسته بین پوشش زمین و کاربری زمین تفاوت قائلاند. معمولاً اصطلاح پوشش زمین (Land cover) برای پوششهای طبیعی زمین (بدون دخالت انسان) به کار میرود؛ مانند جنگل، چراگاه، پهنههای آب، زمینهای بایر و... ؛ اما اصطلاح کاربری زمین (Land use) برای استفادههای انسان از زمین به کار میرود؛ مانند سطوح ساختهشدة شهری و روستایی، مزارع کشاورزی و بعضی فعالیتهای دیگر.
[6] Almeida
[7] Piracicaba
[8] Hara
[9] Tacoli
[10] Martinuzzi et al.
[11] Kumar Jat et al.
[12] Václavík and Rogan
[13] Turner
[14] Verburg et al.
[15] Chapin
[16] McLoughlin
[17] Thomas Radel
[18] Mulligan & Vias
[19] Johann Heinrich von Thünen
[20] Homer Hout
[21] Ernest Burgess
[22] Roderick D. McKenzie
[23] Chance Harris
[24] Edward Ullman
[25] Fayri
[26] Henry George
[27] Otto Wagner
[28] David Harvey
[29] Abercrombie
[30] Lord Reith
2 Overall accuracy
3 Kappa coefficient
[32] Kaya et al.
[33] Ding et al.