نویسندگان
1 استادیار، جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه بزرگمهر قائنات، قائن، ایران
2 استادیار، جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
3 دانشآموخته کارشناسی ارشد، جغرافیا و برنامه ریزی شهری از دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Places form part of people's identity. But today, urban places, including neighborhoods –affected by urbanism and urbanization- have lost their meaning, resulting in the weakening of today-citizens’ place identity. However, some old neighborhoods -as Identity-maker elements- may still maintain and enhance citizens’ place-identity, and due to this important role, this calls for double attention.
Regarding the importance of this subject, the aim of this research is to analyze the place identity level, and its affecting factors, in one of the oldest neighborhoods in Sabzevar, named Kolah Farangi Neighborhood .This is a survey research, the required data of which, have been collected by questionnaire with simple random sampling, then analyzed using one-sample T-test and Pearson correlation and Lambda correlation. In the paper, place-identity has been evaluated with five components, including external evaluation, familiarity, past-continuity, place commitment and attachment. Results show that, except of the external evaluation component, other components of place-identity are at the appropriate level and despite the changes that have taken place in the physical context of the Kolah Farangi neighborhood, the neighborhood still has a high level of identity for its inhabitants. Also, the length of residence in a neighborhood, housing ownership status, social interactions and the sense of security, affect the place-identity.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
1-1- طرح مسئله
در حال حاضر بحران هویت یا احساس بیهویتی بهمنزلة یکی از بحرانهای زندگی انسان امروز در بسیاری از قلمروها و بیشتر جوامع دیده میشود (نقیزاده، 1386: 37 به نقل از جهانی دولتآبادی و همکاران، 1392: 192). یکی از این قلمروها، قلمرو هویت مکانی است. هویت مکانی یا هویت برپایة مکان به معناداربودن و اهمیتداشتن مکانها برای ساکنان و استفادهکنندگان آنها و این مسئله اشاره دارد که چگونه این معانی به ادراک فرد از خویشتن وی کمک میکند (Simandan, 2011: 6-15). هویت مکانی نشاندهندة اهمیت نمادین یک مکان بهمنزلة مخزن احساسات و روابطی است که به زندگی هدف و معنا میبخشد. به این ترتیب هویت مکانی به قول پروشانسکی[1] بهمثابة مؤلفهای از هویت خویشتن است که عزت نفس و حس تعلق به اجتماع را در فرد افزایش میدهد (R.Williams, 2003: 831). درواقع مکان سازندة بخشی از شخصیت و هویت افراد است که خود را با آن میشناسند و به دیگران میشناسانند؛ آنگاه که دربارة خود میاندیشند، خود را به آن مکان وابسته میدانند و آن مکان را بخشی از خود میانگارند و با آن روابط عمیقی برقرار میکنند؛ پس هویت مکانی بخشی از زیربنای هویت انسان و برآیند شناخت او دربارة جهانی است که در آن زندگی میکند (کاویانیراد و عزیزی کاوه، 1390: 155).
در طول چند دهة گذشته بر اثر فرایندهایی مانند جهانیشدن، شهرها بهطور روزافزون در حال تغییرند؛ این تغییرات در الگوهای فضایی آنها، فرم ساختمانها و... رخ داده است. نیروهای متفاوت جهانیشدن و اشکال جدید معماری و شهرسازی تأثیر بسیاری بر درک مردم از خود و هویت خود گذاشته است (Musa, 2013: 1). بر اثر چنین تغییراتی، حس مکان و تداوم آن در بسیاری از مکانها در معرض خطر قرار دارد (Radstrom, 2011: 91)؛ عمق معنی، تعلق و تجربة حضور در مکانی متفاوت تضعیف میشود که زوال معنای مکان یا بیمکانی نامیده میشود (Ujang, 2008: 156).
امروزه «ازدسترفتن مکان» به سرگشتگی و بیگانگی انسان انجامیده است. تقلیل سکونتگاههای انسانی به سرپناهی بدون معنا و بیثمر که کارکرد راستین خود یعنی مأمن و مأوابودن را از دست داده، به ایجاد «بیگانگی» منجر شده است که پیامدهایی چون ازدسترفتن حس تعلق و وابستگی را در پی خواهد داشت (تابان و همکاران، 1391: 80). ازدسترفتن مکان بیش از هر چیز در سطح شهر احساس میشود. قرارگاه مدرن امروز به محیط شهری لبریز از سروصدا، گیجی و فردگرایی تغییر یافته است (دانشپایه و حبیب، 1396: 120).
یکی از علل ازدسترفتن مکان و هویت مکانی در شهرها، تضعیف نقش محلات است؛ زیرا محله بهمنزلة شاکلة هویتبخشی و معنابخشی به مکانهای شهری است؛ بهطوریکه راپاپورت[2] (1997) محله را ابزاری توصیف میکند که ساکنان با بهرهگیری از آن، هویت خود را بازمییابند و به توانایی معرفی خود در سطح فردی یا جمعی میرسند (خادممؤخر و همکاران، 1396: 61).
در گذشته محلات بیش از امروز از یکدیگر متمایز بودهاند؛ زیرا علاوه بر سیمای محله، ویژگیهای اجتماعیاقتصادی ساکنان آنها نیز با یکدیگر متفاوت بوده است. طی سالهای متمادی محلات بخشی جدانشدنی از محیط شهری بودهاند؛ بخش زیادی از بار معنایی و هویتی شهر بر عهدة محلات است؛ محلات احساس هویت و تعلق به محیط را در بین ساکنان خود گسترش میدهند (رحمانی و پورجعفر، 1395: 20). در شهر ایرانی، محله حتی بهتر از هویت شهری در انسجامبخشی به شهر ایرانی ایفای نقش کرده است؛ اما با ورود مدرنیته و تحولات بنیادین بافت کالبدی، محله مفهوم سابق خود را نزد مردم از دست داد و جای خود را به برداشتهای جدید مانند بلوک سپرد و هویت محلهای کمرنگ شد. این کمرنگی باعث شد هویت مکانی شهروندان تضعیف شود و شهروندان به محل زندگی خود حس مکانی نداشته باشند (مجیدی و حیدری، 1396: 14).
شهر سبزوار، یکی از کهنترین شهرهای ایران، نیز در دل خود محلات تاریخی و قدیمی دارد که به نوعی نمایی از گذشته و فرهنگ این شهر را بازتاب میدهند؛ بهطوریکه توجه به آنها در ایجاد حس هویت مکانی در ساکنانشان و حتی هویت شهری در سایر شهروندان مؤثر است؛ از این رو این پژوهش بر آن است میزان هویت مکانی ساکنان محلة قدیمی کلاهفرنگی را در شهر سبزوار بسنجد تا مشخص شود آیا این محلة قدیمی هنوز در ایجاد حس هویت مکانی در ساکنان خود موفق عمل میکند یا خیر؛ همچنین در این مقاله تأثیر بعضی عوامل بر هویت مکانی ساکنان این محله بررسی و تحلیل خواهد شد.
1-2- پیشینة پژوهش
درزمینة هویت مکان و هویت مکانی و شهری مطالعات و پژوهشهای متعددی انجام پذیرفته است:
ریلا[3] (1992) در پژوهشی دریافت حس تعلق مکانی درنتیجة خاطرات موجود از ارتباطاتی شکل میگیرد که در مکان رخ میدهند. او اشاره میکند ما مکانهایی را به یاد میآوریم که در آنها اتفاقات مطلوبی را تجربه کردهایم؛ بنابراین هویت مکانی قسمتی از تجربة ماست (Ganji Jameh Shouran et al, 2016: 16).
لالی[4] (1992) در مقالهای چهارچوبی برای عملیاتیکردن مفهوم هویت شهری معرفی کرده است. در این مدل 5 بعد برای هویت مکانی در نظر گرفته و تشریح شده است. این ابعاد شامل ارزیابی خارجی، تعلق کلی، آشنایی، تعهد و تداوم است. او همچنین براساس این مدل هویت مکانی را در چند مطالعة پیمایشی سنجیده است.
اوجنگ[5] (2008) در مقالة خود با طرح پرسشنامه و مصاحبة عمیق با کاربران اصلی خیابانهای تجاری عمدة شهر کوالالامپور مالزی، مطالعة تأثیر تعلق مکانی را بر درک ساکنان از هویت شهری هدف پژوهش خویش ساخته است. یافتهها نشان میدهد نقاط اصلی فعالیت بهمثابة مراکز اقتصادی، ساختمانهای متمایز و فروشگاههای معروف، نقش مهمی در هویت مکانی این شهر دارند.
چو و هیلی[6] (2008) در قالب مقالهای تعلق و هویت مکانی و تغییرات آن را در فاصلة بین دورة زندگی در کنار خانواده و زندگی در دانشگاه مقایسه کردند. نتیجه حاکی است معنای مکان در پرتو ارتباطات فیزیکی و اجتماعی متغیر با مکان و بین مردم و مکان، بهطور مستمر ارزیابی و تعریف دوباره میشود.
پیتون[7] (2003) در پایاننامة خود تأثیر تعلق مکانی و سرمایة اجتماعی را بر عملکرد مدنی در ارتباط با حفظ و مدیریت منابع طبیعی مطالعه کرده است. نتایج پژوهش نشان میدهد ارتباط معناداری بین تعلق مکانی، سرمایة اجتماعی و عملکرد مدنی در ارتباط با حفظ و مدیریت منابع طبیعی وجود دارد؛ از این رو مدیران این امکان را خواهند داشت با توجه به تعلق مکانی و سرمایة اجتماعی بازدیدکنندگان و استفادهکنندگان از محیطهای طبیعی برای طراحی برنامههای مشارکتی شهروندی بهره برند.
لویکا[8] (2008) در مقالهای حافظة جمعی دو شهر لویو[9] (در اوکراین، قبلاً با نام لوو[10] در لهستان) و وروکلاو[11] (در لهستان قبلاً با نام برسلاو[12] در آلمان) را بررسی کرده است. به دلیل تغییرات مرزی در شرق و مرکز اروپا پس از جنگ دوم جهانی، تعلق سرزمینی و در پی آن جمعیت این دو شهر تغییر کرده است. این مطالعه بر حافظة مکان سکونت و رابطة آن با هویت و تعلق مکانی تمرکز داشته است. حافظة جمعی در هر دو شهر نوعی تعصب قومیتی شدید را البته با مکانیزمهایی متفاوت نشان میدهد. عوامل تعیینکنندة تعصب در لویو بیشتر نشئتگرفته از هویت ملی است؛ در حالی که در وروکلاو متغیرهای جمعیتشناختی و نبود هویت مکانی عامل تعیینکننده در این زمینه است. مکان (شهر) در لویو بهمنزلة نماد ملی و در وروکلاو بهمنزلة وجود و هویتی خودمختار ساخته شده بود.
هاثوی[13] (2013) در پایاننامة کارشناسی ارشد خود رابطة بین هویت مکانی و توسعة پایدار را در سطح خانوار در دو محلة شهر پورتلند ایالت اورگن بررسی کرده است. این دو محله ازنظر جمعیتشناختی به یکدیگر شبیه هستند؛ اما یکی هویت محلهای پایدار را نشان میدهد و دیگری نه. پرسشهای پرسشنامة طراحیشده تا سطح مداخلة افراد در محله، گرایشها به محیط و تمایل به رفتارهای پایدار را بررسی میکند. یافتهها نشان میدهد مداخله در محله بر پایداری خانوار در پورتلند تأثیر میگذارد. این پژوهش همچنین نشان میدهد شهر یا ناحیه ممکن است بر پایداری ادراکشدة خانوار بیش از پایداری محله تأثیر بگذارد.
ارناواتی[14] (2018) در مقالهای ابعاد هویت مکانی را برای توسعة پایدار شهری در شهر مالنگ اندونزی بررسی کرده است. در این پژوهش شاخصهای هویت مکانی در سه بعد رابطة فردی، محیط کالبدی و تعهد خلاصه شده است.
در ایران نیز پژوهشهای متعددی درزمینة هویت محلهای و شهری انجام شده است؛ بهطوریکه کمیلی (1386) در پژوهشی عناصر هویتبخش شهر بندرعباس را بررسی کرده است. او عناصر هویتبخش این شهر را در 4 حوزه شامل طبیعت، عناصر اجتماعی و فرهنگی، عناصر فعالیت اقتصادی و کالبدی تقسیمبندی کرده است.
کیانی و همکاران (1388) به مشکلات و راهکارهای ممکن بهمنظور حفظ و ایجاد هویت برای شهر فیروزآباد با بهسازی و نوسازی بافت فرسودة شهر گور توجه داشتهاند. نتایج نشان میدهد طرحهای توسعة شهری در فیروزآباد بدون توجه به بافت تاریخی شهر گور اجرا شده است.
حیاتی (1389) نیز در پژوهش خود که دربارة هویت محلة اوین تهران انجام داده است به این نتیجه میرسد که هویت اجتماعی و کالبدی و حس مشارکتی مردم محلة مطالعهشده کم است؛ همچنین رابطة معناداری بین دو بعد اجتماعی و کالبدی هویت محله وجود دارد و هویت باعث افزایش مشارکت شهروندی میشود.
وارثی و همکاران (1389) هویت شهری و رابطة آن را با تعلق مکانی در شهر جدید گلبهار بررسی کرده است. برمبنای نتایج این پژوهش هویت شهری در این شهر نسبتاً کم و رابطة بین تعلق مکانی و هویت شهری در حد متوسط است.
قاسمی و نگینی (1389) نیز نقش بافت محلات را بر شکلگیری هویت اجتماعی مدنظر قرار دادهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد بافت محلات نقشی تعیینکننده در هویت اجتماعی ساکنان دارد.
رحمانی و پورجعفر (1395) در مقالهای شاخصهای مؤثر بر هویت محلة مسگرهای شهر زنجان را تحلیل کردهاند. در این پژوهش محلة مسگرها ازنظر بافت اجتماعی، جایگاه محله در شهر، موقعیت در شهر، کیفیت شبکة دسترسی در محدودة مطالعهشده، کیفیت کاربریها در طرح تفصیلی، کیفیت بصری جدارههای خیابان مسگرها، بررسی عناصر برجستة ادراکی در خیابان مسگرها، بررسی خیابان مسگرها بهلحاظ اجتماعی، توده و فضا، عناصر کالبدی با ارزش تاریخی- فرهنگی در محله بررسی و ارزیابی شده است.
2- مبانی نظری پژوهش
2-1- هویت مکانو هویت مکانی
در زندگی همة ما مکانهایی وجود دارند که نمیتوانیم خود را بدون آنها تصور کنیم؛ خانه، محل کار، پاتوق خرید، محل قرارهای دوستانه و... ؛ به گونهای که وقتی دربارة خود فکر میکنیم یا از خود حرف میزنیم، خودآگاه یا ناخودآگاه خود را در ارتباط با آنها تصور میکنیم یا در بیان خود به آنها ارجاع میدهیم. این مکانها برای ما اهمیت دارند. رابطهای معنادار میان خود و آنها قائل هستیم. به نسبتی که با آنها داریم، به توقعات، خواستهها، خاطرات و هر آنچه این نسبت را تعریف میکند یا تغییر میدهد، اهمیت میدهیم. هریک از این مکانها، بخشی از «من» ما را میسازند؛ این همان مفهوم هویت مکانی است که برای نخستینبار پروشانسکی (1978) مطرح کرده است (گلرخ، 1391: 98). ازنظر پروشانسکی مفهوم هویت مکانی به آن دسته از ابعاد خویشتن اشاره دارد که هویت فردی اشخاص را در پیوند با محیط فیزیکیشان تعریف میکند. واژة هویت دو معنی میدهد: اول همسانی[15] و دوم تمایز[16]؛ بنابراین هویت مکانی باید هر دو جنبه را با هم ترکیب کند. در هویت مکانی، مکان وسیلهای است که فرد خود را از دیگران (افراد خارج از مکان) متمایز میسازد و نیز حس همسانی خود را با افراد داخل مکان حفظ میکند (Lewicka, 2008: 211).
رلف[17] (1976) نیز معتقد است افراد بهنوعی حس هویت، تعلق به قلمرو یا گروهی خاص نیاز دارند. افراد نیاز دارند حس تعلق به یک نهاد جمعی یا مکان را بیان کنند و هویت فرد ممکن است با تفکیک یا تمایز کالبدی و حس ورود به منطقهای خاص به دست آید (Ujang & Zakariya, 2015: 713).
همچنین کارپلا[18] (1989) مفهوم هویت مکانی را با فرایند خودتنظیمی محیطی مرتبط میداند. ازنظر او محیط یک میانجی برای برهمکنش اجتماعی و وسیلة خلق و حفظ خویشتن فرد است. از این منظر محیط فیزیکی به خودی خود برای شخص حائز اهمیت است؛ بنابراین مکان علاوه بر منبع ارضا برای اهداف رفتاری و تجربی، ممکن است بهمثابة بخشی از خویشتن فرد دیده شود که به تعلق هیجانی به مکانها منجر میشود (Kaltenborn and et al, 2002: 32).
کرنگ، جغرافیدان فرهنگی، دربارة مکان و اهمیت هویت مکانی مینویسد: «مکان شامل مجموعهای از ویژگیهای فرهنگی میشود. مکان اطلاعاتی دربارة جایی که در آن زندگی میکنیم یا اهل کجا هستیم به ما میدهد؛ همچنین دربارة شخصیت و اینکه ما چه کسی هستیم نیز چیزهایی به ما میگوید. فضاها وقتی رنگ زمان به خود میگیرند که به مکانهای مختلف تبدیل میشوند؛ آنها گذشته و آیندهای دارند که مردم را به یکدیگر پیوند میدهند. چنین ارتباط زندهای مردم و مکانها را به یکدیگر وابسته میکند. این امر مردم را قادر میسازد خود را تعریف کنند، در تجارب بیشتری با دیگران سهیم شوند یا خود را با اجتماعات همگون و همشکل سازند. یکی از انگیزههای مطالعة این وابستگیها، احساس فراگیر توأم با ترس و هشدار بوده است؛ زیرا اگر وابستگی به مکانها سست شود، هویت مردم و جوامع نیز به سستی میگراید» (کرنگ، 1383: 145).
ازنظر کوین لینچ[19]، هویت یک محل یعنی حدی که شخص یک مکان را بهمثابة مکان متمایزی از سایر مکانها بشناسد یا بازشناسی کند؛ بهطوریکه شخصیتی مشخص، بینظیر یا دستکم منحصربهفرد پیدا کند. مکانهای معنادار تکیهگاههای مناسبی هستند که خاطرات شخصی، احساسات و ارزشها بر آنها تکیه میکنند. هویت مکانی پیوند نزدیکی با هویت شخصی مییابد. اینکه «من اینجا هستم» حکایت از «من هستم» میکند. آشنایی زیاد درست مانند شکلی خاص موجب ایجاد حس مکان میشود. هنگامی که شکل و آشنایی با هم ادغام شوند، نتیجة احساسی و روانی آن بسیار قوی خواهد بود: «من شهروند یک شهر معمولی و بیاهمیت نیستم» (لینچ، 1394: 168).
ازنظر قاسمی اصفهانی (1383) هویت جزو ویژگیهای یک پدیده نیست؛ بلکه حاصل توافق میان فرد و پدیدة ارزیابیشده است. بر این مبنا هویت مفهومی نسبی است که یک سر آن به انسان برمیگردد و سر دیگرش در محیط تعریف میشود. او شرایط هویتمندی یک محله را به این ترتیب برمیشمرد: 1- تعلق مکانی ساکنان محله به محیط زندگیشان؛ 2- خاطرهای که در ذهن ساکنان از محله بر جای مانده است؛ 3- خاطرات جمعی که در حافظة جمعی ساکنان از محله بر جای مانده است و 4- حس تعلق خاطر افراد به محلة خودشان (وحیدا و نگینی، 1391: 42).
2-2- نظریههای مرتبط با هویت و مکان
سه نظریة مهم هویت که به نحوی با مکان یا هویت مکانی ارتباط دارند، عبارتاند از: نظریة هویت- مکان، نظریة هویت اجتماعی و نظریة فرایند هویت که در زیر بررسی میشوند:
الف- نظریة هویت مکانی
جنبههایی از هویت که با مکان پیوند خورده است با عنوان هویت- مکان خوانده میشود. این اصطلاح را از دهة 1970 پروشانسکی به کار برد و در اصل هم با یک خط تیره بین دو واژة هویت- مکان آمده است. ازنظر وی هویت– مکان به معنای تعریف فرد از مکان در درون مفهوم بزرگتر «خویشتن» در نظر گرفته و بهمنزلة گنجینة خاطرات، مفاهیم، تفاسیر، ایدهها و احساسات مرتبط با شرایط خاص فیزیکی همانند انواع شرایط دیگر تعریف شده است. تعلق مکانی بخشی از هویت- مکان توصیف شده است؛ بهطوریکه فراتر از مفهوم تعلق مکانی نوعی ساختار هویت- خویشتن مثل جنسیت و طبقة اجتماعی و دربرگیرندة ادراکات و شناختهای مرتبط با محیط است. این ادراکات و مفاهیم در دو نوع خوشه سازماندهی شده است: یکی شامل خاطرات، اندیشهها، ارزشها و موقعیتها و دوم شامل رابطة بین موقعیتهای مختلف (مکان، مدرسه و محله). همانگونه که کودک یاد میگیرد خودش را از افراد پیرامون خویش متفاوت سازد، هویت وی ساخته میشود و به همین ترتیب زمانی که یک کودک خود را از محیطی فیزیکی متمایز میسازد و به محیط فیزیکی دیگر مرتبط میداند، هویت مکانی وی شکل میگیرد. در میان عوامل تعیینکننده، عناصری هست که در تجربة کودک با اسباببازیها، لباسها و اتاقها ریشه دارد و اتاق محیطی است در اولویت و بهدنبال آن محله و مدرسه مطرح میشود. در اینجا مهارتهای اجتماعی و محیطی و روابط آموخته میشوند و لنزهایی شکل میگیرند که کودک با آنها مکانها را شناسایی، ارزیابی و خلق خواهد کرد (Proshansky & Fabian, 1987; cited by Lappegard, 2008: 5).
ب- نظریة هویت اجتماعی
تاجفل[20] (1978) از پیشگامان نظریة «هویت اجتماعی» است که هویت اجتماعی را با عضویت گروهی پیوند میزند و عضویت گروهی را متشکل از سه عنصر میداند؛ عنصر شناختی (آگاهی از اینکه فرد به گروهی خاص تعلق دارد)، عنصر ارزشی (فرضهایی دربارة پیامدهای ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی) و عنصر احساسی (احساسات به گروه و افراد دیگری که رابطة خاصی با آن گروه دارند)؛ بر این اساس هویت اجتماعی ازنظر تاجفل عبارت است از آن بخش از برداشت یک فرد از خود که از آگاهی او نسبت به عضویت در گروههای اجتماعی سرچشمه میگیرد، همراه با اهمیت احساسی منتضم به آن عضویت (گلمحمدی، 1392 به نقل از شیانی و احمدپور، 1396: 261).
هوگ و ابرامز[21] (1995) و تاجفل (1982) هویت اجتماعی را آگاهی فرد از تعلق به گروههای اجتماعی خاص و همچنین احساسات و ارزشهایی میدانند که به او منتقل میشود. اصطلاح «خودپنداره»[22]معمولاً زمانی استفاده میشود که درصدد پاسخ به پرسش «من چه کسی هستم؟» هستیم. «خودپندارهها» هم اظهارنظرهایی دربارة این موضوع ارائه میدهند که چه چیزی ما را به دیگران شبیه و چه چیزی ما را متمایز میسازد. افراد، ادراکی از خودشان و دیگران از راه طبقههای اجتماعی انتزاعی ایجاد میکنند و این ادراکات قسمتی از خودانگارههای افراد میشود. انسانها خودشان را با مؤلفههایی تعریف میکنند که بیانکنندة تعلق فرد به گروهی خاص است. هویت اجتماعی توصیفکنندة مفهومی است که رفتارهای درون گروهی معین را درزمینة تفاوتهای وضعیت گروهی درکشده پیشبینی میکند. این تفاوت هنگامی است که عبارت «نظریة هویت اجتماعی» برای اشاره به نظریهپردازی دربارة خودهای اجتماعی انسانی به کار برده میشود (Qazimi, 2014: 307-308).
به اعتقاد ترنر[23] (1982) نخستین پرسش تعیینکنندة تعلق به گروه این نیست که «آیا من دیگر اعضای گروه را دوست دارم؟»، بلکه این است که «من چه کسی هستم؟». در این الگو، جذابیت و وابستگی متقابل اعضای گروه نسبت به هم از شرایط لازم برای شکلگیری گروه محسوب نمیشود. درمقابل نظریة هویت اجتماعی، کانون توجه را بر مفهوم مقولهبندی[24] قرار میدهد. براساس این نظریه در تعیین شکلگیری گروه، مقولهبندی بهمراتب مهمتر از تشابه و مشابهت است؛ به بیان سادهتر نکتة مهم این است که چگونه اعضای گروه خود را تعریف میکنند، نه اینکه چه احساسی نسبت به یکدیگر دارند؛ بنابراین براساس نظریة هویت اجتماعی شرط لازم برای شکلگیری گروه، آگاهی از تعلق به مقولهای مشترک است. ترنر در تعریف گروه اجتماعی در چهارچوب این نظریه مینویسد: «دو یا چند نفر که خود را اعضای مقولة اجتماعی مشترکی میدانند و هویت اجتماعی مشابهی دارند». منظور از هویت اجتماعی مشابه در این نظریه، درک و احساس از عضویت در مقولهای مشترک است که افراد را به یکدیگر پیوند میدهد؛ مانند ملیت، شغل، دین، جنسیت و... ؛ برپایة این رهیافت، افراد هویت خود را از مقولات اجتماعی متعددی کسب میکنند که به آنها تعلق دارد (شارعپور، 1377: 75-74).
درزمینة روانشناسی اجتماعی، نظریههایی دربارة هویت ساخته، آزمون و اصلاح شدهاند؛ اما عنصر محیط فیزیکی عمدتاً مغفول مانده است؛ با این حال توگیر– رس و دیگران[25] (2003) دریافتهاند نظریة «هویت اجتماعی» بهسادگی قابل انتقال است و میتوان به گونهای آن را توسعه داد که جنبههایی از مکان را شامل شود. یک مکان ممکن است به یک گروه خاص، شیوة زندگی و پایگاه اجتماعی خاص مرتبط باشد (Lappegard, 2008: 6).
پ- نظریة فرایند هویت[26]
بریکول[27] (1986 و 1983) نظریة فرایند هویت را فرمولبندی کرد که برای پژوهشهای مرتبط با هویت مکانی مفید است. هویت در این دیدگاه، محصولی پویا و اجتماعی از تعامل ظرفیت حافظه، آگاهی و ساختار سازمانی در نظر گرفته میشود؛ بنابراین هویت هم بهمنزلة ساختار و فرایند تعریف میشود. ساختار هویت با تفکر، عمل و عاطفه شکل میگیرد. این مدل هیچ تفاوتی بین هویت فردی و اجتماعی قائل نیست؛ بلکه بین بعد محتوایی و ارزشی تفاوت میگذارد. بعد محتوایی شامل هویت فردی و اجتماعی و بعد ارزشی شامل ارزش مثبت و منفی این طبقهبندیها میشود. سازمان، بعد محتوایی سلسلهمراتبی است، اما نه ایستا. سازمان عناصر برمبنای ورودیها و تقاضا از محتوای اجتماعی تغییر میکند. ساختار هویت همچنین با فرایندهای تطابق– جذب[28] مؤلفههای جدید و تنظیم ساختار هویت موجود تنظیم میشود. شکلگیری هویت با اصول مختلف براساس فرهنگ و در درون فرهنگ هدایت میشود. این اصول در طول زمان و موقعیتهای مختلف تغییر میکند. در فرهنگهای صنعتی غربی بریکول این اصول را شامل تداوم، تمایز، خودکارایی و عزت نفس[29] میداند.
کورپلا[30] (1989) معتقد است در بسیاری از پژوهشهای مرتبط با هویت و مکان اصول ضمنی متناسب با نظریة بریکول وجود دارد. این اصول بهخوبی در روانشناسی اجتماعی و شناختی مستند شده است.
بریکول (1983 و 1986) معتقد است مکانها، منابع مهم هویتاند؛ بدین معنا که جنبههایی از هویت از مکانها سرچشمه میگیرد و مکانها، نمادهاییاند که برای ما معنا و مفهوم دارند. مکانها خاطرات شخصی را نشان میدهند و چون در ماتریس تاریخی- اجتماعی روابط بین گروهی قرار میگیرند، خاطرات اجتماعی (خاطرات سهیمشده) را نشان میدهند. مکانها معانی پایدار و ابدی ندارند؛ در معنای آنها بهطور مداوم تجدید نظر میشود و سهم آنها در هویت هرگز یکسان نیست.
بریکول (1996) همچنین بیان میکند بودن در مکانهای جدید و متفاوت بر هویت به سبب تضعیف/ تمرکز، تهدید و جابهجایی تأثیر میگذارد. وی تأکید میکند مکانها تودرتو هستند (از اتاق تا کشور). این تودرتوبودن بهمنزلة محصول معنای شخصی و اجتماعی تعریف میشود، نه ضرورتاً محصول سلسلهمراتب جغرافیایی (Lappegard, 2008: 6).
از سه نظریة بالا، نظریة هویت- مکان بهطور کامل با مفهوم هویت مکانی مرتبط است. نظریة هویت اجتماعی نیز ممکن است جنبة مکانی بیابد؛ برای نمونه وقتی گفته میشود هویت محلهای هم هویت مکانی (تعریف خویشتن با قلمرویی مکانی) مدنظر قرار میگیرد و هم هویت اجتماعی (تعریف خویشتن با عضویت در اجتماعی خاص و تمایز خود از اجتماعات دیگر). در نظریة سوم (فرایند هویت) که بریکول مطرح کرده نیز بهروشنی دربارة ارتباط انسان و مکان بحث شده است.
2-3- سنجش هویت مکانی
همانطور که بیان شد بریکول (1992، 1993 و 2015) مدل فرایند هویت را توسعه بخشیده است. این مدل نشان میدهد محیط نقش تعیینکنندهای در دینامیک هویت دارد. مدل بریکول از 4 اصل هویت تشکیل شده است:
الف- عزت نفس[31]: عزت نفس، اعتمادبهنفسی با ارزیابی گروه شناخته میشود. چندین مطالعه نشان میدهد ارزیابی شخصی از محیط محلی و ارزیابی مثبت از یک محیط با افراد محلی حس افتخار ایجاد و از این راه به عزت نفس کمک میکند.
دواین- رایت لیونس[32] (1997) و لالی[33] (1992) اهمیت زندگی یا سکونت در مکانهای تاریخی را در شکلگیری عزت نفس نشان دادهاند.
ب- خودکارآمدی[34]: این اصل در مدل بریکول، توانایی فرد برای کنش مناسب در محیط فیزیکی و موقعیت اجتماعی ویژة مرتبط با نیاز انسانی برای کنترل محیط تعریف میشود.
پ- تمایز[35]: تمایز به ادراک یگانگی مکان در مقایسه با سایر مکانها اشاره دارد. این تمایز باعث میشود فرد ارتباطی فضایی بین خود و محیط مسکونیاش به وجود آورد که بهطور مشخصی از هر نوع رابطة دیگری متفاوت باشد (Ernawati, 2018: 274).
ت- اصل تداوم[36]: بیانکنندة پیوندیافتن با گذشته است.
اصول هویت بریکول با دیدگاه لالی (1992) تا حدودی در یک راستاست. لالی (1992) به پنج بعد هویت مکان در عرصة شهری به شرح زیر اشاره میکند:
1- ارزیابی خارجی[37]
این اصل بیانکنندة مقایسة ارزشگذارانه بین شهر خود و دیگر شهرها (مکان خود و دیگر مکانها) و ویژگی فضایی و منحصربهفردبودن مکان است (Lalli, 1992: 294). این ویژگی به اصل تمایز که بریکول تشریح کرده، بسیار نزدیک است.
2- تداوم[38]
بعد تداوم، بیانکنندة اهمیت محیط شهری برای حس تداوم زمانی است. این فرضیه ارتباط بین بیوگرافی شخصی و شهر و نیز نمادسازی و تجارب شخصی را نشان میدهد (Lalli, 1992: 294). این جنبه با اصل تداوم بریکول نیز در یک راستاست.
3- تعلق کلی[39]
مفهوم تعلق بهنوعی حس تعلق یا ریشهداشتن را بیان میکند و بازتابدهندة حسی است که براساس آن فرد، شهر و محیط شهری را همچون خانة خود میپندارد (Lalli, 1992: 294). افراد با فرایندهایی که رفتار، تجارب عاطفی و شناختی آنها را در محیط اجتماعی و فیزیکی بازتاب میدهد، با آن محیط پیوند میخورند. این تعلق مکانی در طول زمان از راه پیوندهای رفتاری، عاطفی و شناختی بین یک فرد یا گروه با محیط اجتماعی و فیزیکی خود رشد میکند (Ernawati, 2018: 274).
4-آشنایی[40]
این بعد که بر اثر تجارب روزانه و کنشهای رخداده در محیط شهری شکل میگیرد، بیانکنندة گرایش شناختی موفق فرد است (Lalli, 1992: 294- 295). افراد به مکانهایی که بیشترین تجربة حضور در آنها را دارند، بیشتر تعلق خاطر مییابند (Ujang & Zakariya, 2015: 714).
5- تعهد[41]
بیانکنندة اهمیت مکان برای آیندة فرد و تعهد برای ماندن در آن است. تعهدات شخصی اهمیتی کانونی برای پایداری «خودانگاره» دارد که در نظریههای هویت مطرح میشود (Lalli, 1992: 294-295).
2-4- عوامل مؤثر بر هویت مکانی
انسان در فرایند هویتپذیری خود ریشة خود را در مکان ویژهای جستوجو و به مکانی تعلق پیدا میکند که نیازهای اساسی و امنیت او را تأمین کند (رضوانی و احمدی، 1388: 54)؛ بنابراین تأمین نیازهای اساسی فرد در محل سکونت و نیز تأمین امنیت، یکی از عواملی است که به تعلق و هویت مکانی منجر میشود. البته رابطة بین امنیت و هویت رابطهای یکسویه نیست؛ یعنی هم وجود امنیت در مکان باعث تقویت حس مکانی فرد میشود (Brown et al, 2003: 2004; Dallago et al, 2009: 148-160) و هم وجود تعلق و هویت مکانی در ایجاد امنیت مؤثر است (Livingston et al, 2008: 1).
داشتن مسکن (مالکیت) نیز در ایجاد حس تعلق مکانی و هویت نقش دارد؛ افرادی که در محیط زندگی خودشان سرمایهگذاری کردهاند، حس تعلق و هویت بیشتری دارند (Ganji Jameh Shouran et al, 2016: 16)؛ زیرا انسان موجودی است دارای قلمرو؛ به این مفهوم که از فضا برای برقراری ارتباط شخصی و احقاق حق بر قلمرو و همچنین حفظ منابع استفاده میکند. مردم این نظارتها را بر قطعات زمین و همینطور بر داشتههایی اعمال میکنند که همراه شخص است (لینچ، 1394: 20).
تعلق مکانی از مدت اقامت نیز متأثر است. تولدیافتن یا اقامت در مکان، روابط و هویت مشترک را ممکن میسازد (قلیپور و کاظمی، 1394: 80) و مدت اقامت بیشتر، تعلق مکانی بیشتر را به همراه دارد؛ زیرا اقامت طولانیتر در یک مکان، احساس تعلق را با توسعة انس و آشنایی و حس پیشبینیپذیربودن رخدادها افزایش میدهد؛ همچنین مدت اقامت بیشتر به ایجاد شبکة روابط و پیوندهای اجتماعی در یک ناحیه یا محدوده کمک میکند (Bailey et al, 2012: 211- 212).
روابط و تعاملات اجتماعی متغیر بسیار مهم دیگری است که بر هویت اجتماعی و مکانی افراد تأثیر میگذارد؛ به بیان دیگر اساس دوام و بقای جامعهای انسانی، کنشهای ارتباطی آن جامعه است که هم به فرایند معناسازی و هم به فرایند هویتسازی منجر میشود. هویت در ارتباط با افراد دیگر بررسی میشود و بدون توجه به زندگی اجتماعی و روابط میان انسانها معنایی نخواهد داشت؛ به بیان دیگر هویت محصول ارتباط و تعامل است؛ یعنی دیگری باید وجود داشته باشد تا «من» ساخته و درک شود. «خود» با فهم و ارتباط با دیگری و در فرایند جامعهپذیری شکل میگیرد (شیانی و احمدپور، 1396: 257)؛ از آنجا که روابط اجتماعی در خلأ صورت نمیگیرد و در قلمرو مکانی رخ میدهد، در حس هویت مکانی افراد نقش چشمگیری دارد.
3- روششناسی پژوهش
3-1- روش پژوهش
رویکرد کلی پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی است. شیوة گردآوری دادهها و اطلاعات، کتابخانهای و میدانی است. برای تدوین بخش مبانی نظری از پژوهشهای صورتگرفته دربارة موضوع مدنظر استفاده و برای گردآوری دادههای مربوط به بخش مطالعة میدانی پرسشنامه طراحی شده است. محدودة جغرافیایی پژوهش، محلة کلاهفرنگی سبزوار و جامعة آماری، جمعیت ساکن در این محلات است که حدود 2600 نفر را شامل میشود و حجم نمونه حدود 100 نفر است. روش نمونهگیری نیز تصادفی ساده انتخاب شده است. متغیر وابسته در این پژوهش هویت مکانی و متغیر مستقل شامل مدت اقامت، دسترسی به خدمات، مالکیت مسکن، احساس امنیت و تعاملات اجتماعی است.
هویت مکانی ساکنان با استفاده از گویههای طرحشده در قالب پرسشنامه بررسی شد. این گویهها مبتنی بر مقیاس 5 طیفی لیکرت (کاملاً موافق تا کاملاً مخالف) طراحی شدهاند. آزمون آماری استفادهشده در این پژوهش، T تکنمونهای و همبستگی پیرسون است.
3-2- محدودة پژوهش
محلة کلاهفرنگی، یکی از محلات قدیمی سبزوار، از شمال با خیابان سهراب، از جنوب با خیابان بیهق، از شرق با خیابان اسرار و از غرب با خیابان عطاءملک محدود شده است. در این محلة قدیمی ساختوساز و نوسازی انجام و هر دو سبک معماری سنتی و جدید دیده میشود. ازجمله مشکلات این محله، فرسودگی بخش چشمگیری از بناهای قدیمی است که نیاز به نوسازی یا بهسازی دارند.
در گذشته قسمت شرقی این محله جزو محلة ارگ محسوب میشده و بقیه به محلة کلاهفرنگی معروف بوده است؛ اما احداث خیابان اسرار در شرق در گذشته باعث شده است محلة ارگ دو قسمت شود و قسمتی از آن در درون این محدوده قرار گیرد. مرزبندی محلات با ایجاد خیابانها در گذشته تغییراتی داشته، وگرنه اصل محلة کلاهفرنگی محدودهای کوچکتر از این محدودة مشخصشده بوده است؛ ولی چون اکنون یک محدودة کالبدی واحد را تشکیل میدهند، در این پژوهش با کمی چشمپوشی، کل محدودة محلة کلاهفرنگی در نظر گرفته شده است. از بین اسامی قدیمی این محدوده نام «کلاهفرنگی» نیز بیشتر بین مردم رایج است.
شکل 1- موقعیت محلة کلاهفرنگی سبزوار
4- یافتههای پژوهش
4-1- شاخصهای هویت مکانی در محلة کلاهفرنگی سبزوار
4-1-1- ارزیابی بیرونی:
براساس پاسخ ساکنان محلة کلاهفرنگی، میانگین شاخص ارزیابی بیرونی یعنی 3.19 و سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05، بیشتر از سطح متوسط است؛ بدین معنا که بیشتر افراد تفاوت و تمایز زیادی بین محلة خود و محلات دیگر قائلاند.
این شاخص اهمیت خاصی در هویت فردی و جمعی دارد؛ زیرا بهنوعی محدوده و قلمرو فضایی و مکانی ویژهای برای فرد تعریف میکند؛ بهطوریکه افراد حاضر در آن خود را از دیگران متمایز میسازند و بین خود و دیگر ساکنان بهواسطة سکونت در یک قلمرو مشترک احساس مشابهت میکنند.
4-1-2- آشنایی:
بُعد آشنایی که بیانکنندة میزان آشنایی فرد با مکان و اهمیت آن برای فرد است، براساس پاسخ ساکنان با میانگین 4.46 و سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05، بیشتر از حد متوسط است.
4-1-3- تداوم با گذشته:
نتایج تحلیل پرسشنامه نشان میدهد شاخص تداوم با گذشته میانگینی حدود 2.59 دارد و با توجه به سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05، این شاخص بهطور معناداری کمتر از حد متوسط ارزیابی میشود. براساس پاسخ افراد در این محله عناصر کالبدی کمی وجود دارد که پیونددهندة ساکنان با گذشته و تداعیکنندة خاطرات باشد. این موضوع ممکن است به دلیل نوسازیهایی باشد که در بافت این محلة قدیمی رخ داده و بهدنبال آن بسیاری از عناصر سنتی محله از بین رفته است.
4-1-4- تعهد:
تعهد به ماندن در یک مکان، یکی دیگر از شاخصهای هویت مکانی است. براساس نتایج پژوهش، بیشتر ساکنان تمایل زیادی به ماندن در این محله دارند و محله در زندگی آنان از جایگاه ویژهای برخوردار است. این نکته را میانگین 3.37 نشان میدهد که بیش از حد متوسط است.
4-1-5- تعلق کلی:
براساس پاسخ ساکنان، شاخص تعلق به مکان با میانگین 4.11 و سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05 بیش از حد متوسط است. بدین معنا که بیشتر ساکنان خود را عضوی از این محله میدانند و حس مثبتی به این محله دارند.
4-2- هویت مکانی
هویت مکانی حاصل ادغام 5 مؤلفة ارزیابی بیرونی، آشنایی، تداوم گذشته، تعهد و تعلق به مکان است. برمبنای نتایج این پژوهش، حس هویت مکانی در ساکنان میانگین 3.54 را نشان میدهد و از آنجا که سطح معناداری نیز کمتر از آلفای 0.05 است، پس هویت مکانی ساکنان محلة کلاهفرنگی سبزوار را باید بیش از حد متوسط دانست؛ بنابراین محلة یادشده، محلهای با هویت و مکانی واقعی محسوب میشود؛ زیرا فضایی که در ساکنان خود حس تعلق و هویت ایجاد نکند، مکانی واقعی قلمداد نمیشود.
جدول 1- میانگین و وضعیت شاخصهای هویت مکانی در محلة کلاهفرنگی سبزوار
وضعیت شاخص |
SIG |
میانگین |
|
بالا |
.000 |
3.2 |
ارزیابی بیرونی |
بالا |
.000 |
4.46 |
آشنایی |
پایین |
.000 |
2.59 |
تداوم با گذشته |
بالا |
.007 |
3.37 |
تعهد |
بالا |
.000 |
4.11 |
تعلق به مکان |
بالا |
.000 |
3.54 |
هویت مکانی |
4-3- رابطة بین مدت اقامت و هویت مکانی
براساس آزمون همبستگی پیرسون، ضریب همبستگی بین دو متغیر مدت اقامت و هویت مکانی حدود 0.524 است و در سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05 قرار دارد. این یعنی افرادی که مدت اقامت بیشتری در محله دارند به سبب حضور، تجربه و ارتباط طولانیمدتتر با مکان، بیشتر احساس هویت میکنند.
جدول 2- رابطة بین مدت اقامت و هویت مکانی ساکنان
مدت اقامت (متغیر مستقل) |
Pearson Correlation |
.524** |
Sig. (2-tailed) |
.000 |
|
N |
101 |
4-4- رابطة بین تعاملات اجتماعی و هویت مکانی
ضریب همبستگی بین دو متغیر تعاملات اجتماعی و هویت مکانی 0.485 است که همبستگی مثبت معنادار را بین این دو متغیر نشان میدهد. بر این اساس تقویت تعاملات اجتماعی به تقویت هویت مکانی ساکنان کمک میکند. درواقع تعاملات اجتماعی باعث پیوند فرد با ساکنان قلمرویی مکانی میشود و این پیوند به او کمک میکند خود را عضوی از آن اجتماع بداند و هویت جمعی و فردی او در مکان شکل گیرد.
جدول 3- رابطة بین تعاملات اجتماعی و هویت مکانی ساکنان
تعاملات اجتماعی (متغیر مستقل) |
Pearson Correlation |
.485** |
Sig. (2-tailed) |
.000 |
|
N |
101 |
4-5- رابطة بین دسترسی به خدمات و هویت مکانی
براساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون، ضریب همبستگی بین دو متغیر دسترسی به خدمات و هویت مکانی 0.133 است؛ ولی با توجه به سطح معناداری بیش از آلفای 0.05، این رابطه، رابطهای معنادار نیست؛ بنابراین دسترسی به خدمات در این محله نقشی در هویت مکانی ساکنانش نداشته است.
جدول 4- همبستگی بین دسترسی به خدمات و هویت مکانی
دسترسی به خدمات |
Pearson Correlation |
.133 |
Sig. (2-tailed) |
.183 |
|
N |
101 |
4-6- رابطة بین احساس امنیت و هویت مکانی
ضریب همبستگی 0.231 و سطح معناداری کمتر از آلفای 0.05، رابطة معنادار و مثبت ناقص بین احساس امنیت و هویت مکانی را در محلة کلاهفرنگی نشان میدهد؛ یعنی با افزایش احساس امنیت، هویت مکانی ساکنان نیز تقویت میشود. البته هویت مکانی نیز عاملی مؤثر در تقویت حس امنیت تلقی میشود و رابطة بین این دو رابطهای دوسویه است، نه یکطرفه.
جدول 5- همبستگی بین احساس امنیت و هویت مکانی
|
Pearson Correlation |
.231* |
Sig. (2-tailed) |
.020 |
|
N |
101 |
4-7- رابطة بین مالکیت و هویت مکانی
براساس ضریب همبستگی لامبدا، رابطة معناداری بین نوع مالکیت مسکن (استیجاری، مالک، خانة پدری) با هویت مکانی وجود دارد؛ بنابراین مالکیت مسکن در هویت مکانی ساکنان تأثیر دارد.
از آنجا که متغیر مستقل یعنی نوع مالکیت یک متغیر اسمی است، ضریب همبستگی و حتی استفاده از روشهایی مانند تحلیل واریانس یکطرفه بهتنهایی مشخص نمیکند که به تناسب نوع مالکیت وضعیت هویت مکانی چگونه است؛ بنابراین از روش جدول توافقی که توزیع پاسخها را نشان میدهد، برای تکمیل بحث استفاده میشود. براساس جدول 7، مستأجران هویت مکانی کمتری نسبت به مالکان و کسانی دارند که در خانة پدری به سر میبرند؛ علت این امر تحرک سکونتی بیشتر آنان است که پیرو آن مدت اقامت کمتری را در محله تجربه میکنند؛ در حالی که داشتن سرمایة غیرمنقولی چون مسکن به دلیل ایجاد ثبات سکونتی، تعلق و هویت مکانی بیشتری را در فرد به وجود میآورد.
جدول 6- رابطة بین نوع مالکیت و هویت مکانی
Directional Measures |
||||||
|
|
|
Value |
Asymp. Std. Errora |
Approx. Tb |
Approx. Sig. |
Nominal by Nominal |
Lambda |
Symmetric |
.281 |
.035 |
6.913 |
.000 |
مالکیت (متغیر مستقل) |
.696 |
.063 |
7.657 |
.000 |
||
|
|
متغیر وابسته (هویت مکانی) |
.041 |
.029 |
1.428 |
.153 |
جدول 7- وضعیت هویت مکانی براساس نوع مالکیت ساکنان
|
مالکیت |
میزان هویت مکانی |
||||
میانگین هویت مکانی |
کم |
متوسط |
زیاد |
جمع فراوانی (درصد) |
||
وضعیت مالکیت |
مالک |
3.83 |
0 |
4.44 |
95.6 |
100 |
خانة پدری |
3.66 |
0 |
5.88 |
94.11 |
100 |
|
مستأجر |
3.18 |
30.76 |
30.76 |
38.46 |
100 |
5- نتیجهگیری
مکانها برآورندة نیازهای عینی انسان مثل سکونت، کار، حملونقل و... هستند؛ همچنین فرد را در شناخت هویتش یاری میرسانند. درواقع بین هویت فرد و مکان نوعی رابطه وجود دارد که در قالب مفهوم هویت مکانی از آن بحث میشود. هویت مکانی بخشی از هویت هر انسان است که در ارتباط با محل و مکانی خاص شکل میگیرد. مکانها، منبع مهم معنا و هویت برای فرد هستند؛ اما متأسفانه با گسترش فرایندهایی چون جهانیشدن، مکانهای شهری بیش از پیش به هم شبیه شدهاند و در پی آن، حس مکان و هویت مکانی رو به زوال میرود. در این میان هنوز ممکن است بعضی محلات قدیمی مانند گذشته که هویتبخش ساکنان خویش بودهاند، اکنون نیز همچون قرارگاهی مکانی، انسان شهرنشین کنونی را در شناخت «خویشتن» خویش یاری رسانند.
با توجه به اهمیت موضوع، این پژوهش بر آن بود با بهرهگیری از شاخصهای هویت مکانی لالی (1992) وضعیت هویت مکانی را در محلة قدیمی کلاهفرنگی سبزوار ارزیابی و بعضی عوامل مؤثر بر هویت مکانی ساکنان را تحلیل کند. ابعاد هویت مکانی در این پژوهش عبارتاند از: ارزیابی خارجی، آشنایی، تعلق، تعهد و تداوم با گذشته.
یافتههای این پژوهش میدانی نشان میدهد میانگین شاخص «ارزیابی خارجی» در سطح بالایی قرار دارد؛ این بدان معناست که بیشتر سکنة محلة کلاهفرنگی، محل زندگی خود را نسبت به سایر محلات منحصربهفرد و متمایز میپندارند. ازنظر شاخص «تعلق به مکان» بیشتر ساکنان تعلق زیادی به محل سکونت خویش دارند؛ بهطوریکه با دوری از آن احساس دلتنگی میکنند.
در بعد «تعهد» نیز نوعی میل به ادامة سکونت و زندگی در بین ساکنان محله دیده میشود. همچنین شاخص «آشنایی با مکان» که حاصل تجربة فرد در مکان و شناخت وی از عناصر، شرایط و ویژگیهای محله است، در وضعیت مناسبی قرار دارد؛ اما ازنظر ساکنان شاخص «تداوم با گذشته» در این محله کمتر دیده میشود؛ یعنی عناصر کمی وجود دارد که یادآور خاطرات، یادها و رویدادهای گذشته در این مکان باشد؛ با این حال درمجموع حس هویت مکانی ساکنان محله زیاد است و این نشان میدهد این محله در ایجاد حس هویت در ساکنان خود موفق عمل کرده است.
بخش دیگر یافتهها ناظر بر تأثیر بعضی متغیرها بر هویت مکانی است. یکی از متغیرهای مستقل بررسیشده در این پژوهش، تعاملات اجتماعی است. براساس نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون، رابطة مثبت و معناداری بین تعاملات اجتماعی و هویت مکانی ساکنان محلة کلاهفرنگی وجود دارد و این نشان میدهد پیوند افراد ساکن در یک قلمرو مکانی خاص در شناخت آنان از خویشتن خود نقش مهمی دارد.
تعاملات اجتماعی، یکی از درونمایههای مهم هر مکان است که اهمیتی وافر در هویت مکانی دارد. درواقع وقتی فردی از اصطلاح «بچهمحل» استفاده میکند، گذشته از سکونت در یک واحد کالبدی خاص، بیانکنندة پیوندها و تعاملات اجتماعی افراد است؛ از این رو بخشی از محتوای مکان که در تعریف فرد از خود در تصویر ذهنی وی میگنجد، مجموعه روابط وی با دیگر ساکنان مکان است؛ از همین روست که هویت مکانی و اجتماعی مفاهیمی به هم گره خوردهاند.
یافتة دیگر مقاله بیانکنندة تأثیرپذیری هویت مکانی از مدت اقامت افراد است. مدت اقامت بیشتر که با تجربة بیشتر ساکنان در مکان و شناخت ریشهدارتر آنان از ساکنان و محیط محله همراه است، در هویتیابی مکانی آنان نقش بسزایی دارد.
دیگر عامل تأثیرگذار بر هویت مکانی، متغیر مالکیت مسکن است. نتایج پژوهش نشان میدهد افرادی که در محلة مطالعهشده مالک مسکناند، بیشترین هویت مکانی را دارند. در درجة بعدی کسانی که در خانة پدری خود سکونت دارند و درنهایت مستأجرها کمترین میزان هویت مکانی را نشان دادهاند. علت ضعیفبودن هویت مکانی مستأجران نسبت به مالکان این است که آنها برخلاف مالکان تحرک سکونتی دارند و این تحرک و جابهجایی آنها که معمولاً سالیانه است، مجال شناخت مکان، ساکنان محله و روابط اجتماعی را کمتر میدهد که همه اینها به هویت مکانی ضعیفتر منجر میشود.
درنهایت نیز براساس یافتهها، همبستگی مثبتی بین حس امنیت و هویت مکانی ساکنان محلة مدنظر وجود دارد. این امر بیانکنندة آن است که یک مکان تا زمانی که حس امنیت را برای سکنة خود تأمین نکند، احساس تعلق و هویت در آنان ایجاد نمیکند.
پیشنهادها
حفظ و تقویت ارزشهای مکانی و عناصر معنابخش به محلات قدیمی و ریشهداری چون محلة کلاهفرنگی سبزوار نقش مهمی در هویت مکانی ساکنان خواهد داشت؛ زیرا اینگونه محلات بخشی از پیشینة شهر را نشان میدهند و بدین سبب مدیران و برنامهریزان شهری باید برای تقویت ارزشهای مکان، چه کالبدی و چه کارکردی، بکوشند. انجام اقداماتی که پیوستگی، کلیت و وحدت و نیز ارتباط محله را با گذشته دچار اختلال میکند، مطمئناً برای هویت محله و پیرو آن هویت مکانی ساکنان آن پیامدهای منفی به همراه خواهد داشت و درمقابل حفظ عناصر هویتبخش و شخصیتدهنده در کنار تحولی که برای تداوم حیات چنین محلاتی و تأمین نیازهای بهروز انسانی لازم است، به حفظ هویت و پایداری محلة مزبور کمک میکند که این امر درنهایت به ایجاد حس هویت مکانی در ساکنان میانجامد.
پیشنهادهایی برای تقویت هویت محلة کلاهفرنگی و هویت مکانی ساکنان آن ارائه میشود:
- توسعة فضاهای عمومی در درون محله برای افزایش حضورپذیری و تعامل اجتماعی ساکنان؛
- بهسازی محله و بهروزرسانی کارآمد خدماتی بدون خدشه به کلیت، وحدت و عناصر هویتبخش محله؛
- تهیة شناسنامه و تاریخچة این محله برای آشنایی ساکنان محله با گذشته و پیشینة آن؛
- نظارت بیشتر بر ساختوسازهای موجود در محله برای سازگاری آن با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای کالبدی محله و رعایت انطباق ساختمانهای جدید با زمینة فضایی آن؛ برای نمونه رعایت تراکم مطلوب، نماسازی مناسب و منطبق با شرایط این محلة قدیمی.
[1]- Proshansky
[2]- Rapoport
[3]- Rila
[4]- Lalli
[5]- Ujang
[6]- Chow&Healy
[7]- Payton
[8]- Lewicka
[9]- Lviv
[10]- Lwo
[11]- Wrocaw
[12]- Breslau,
[13]- Zachary Lawrence Hathaway
[14]- Ernawati
[15]- sameness
[16]- distinctiveness
[17]- Relf
[18]- Karpela
[19]- Kevin lynch
[20]- Tajfel
[21]- Hogg and Abramas
[22]- Self concept
[23] Turner
[24] categorization
[25] Twigger-Ross et al. (2003),
[26] Identity Process Theory
[27] Breakwell
[28]- accommodation-assimilation
[29]- continuity, distinctiveness, self-efficacy and self-esteem
[30]- Korpela
[31]- self esteem
[32]- Devine-Wright & Lyons (1997)
[33]- Lalli (1992)
[34]- self-efficacy
[35]- distinctiveness
[36]- CONTINUITY
[37]- external evelution
[38]- CONTINUITY
[39]- General attachment
[40]- familiarity
[41]- commitment