بررسی رابطه‌ی اسکان مجدد و سرمایه‌ی اجتماعی در نواحی روستایی (مطالعه موردی روستاهای سیلزده شرق استان گلستان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار جغرافیا و برنامه‌ریزی روستایی، دانشگاه گنبد، گنبد، ایران

2 استادیار جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

چکیده

بارش باران­های شدید در مرداد 1384 در نواحی شرقی استان گلستان منجر به رخداد دو سیل ویرانگر گردید که این سیلاب­ها ازجمله خسارت­بار­ترین سیل­های رخ‌داده در کشور بود. به­منظور جلوگیری از تکرار مجدد رویداد سیل در مناطق سیل­زده، به جابه­جایی محدود 3 روستا و جابه­جایی توأم با تجمیع یازده روستای شهرستان­های کلاله و مراوه­تپه که در سیلاب­های اخیر گرگان رود و سرشاخه­های آن خسارات زیادی دیده بودند، به منطقه فراغی اقدام گردید. هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تأثیرات جابه­جایی روستاهای آسیب­دیده از سیل بر میزان سرمایه اجتماعی ساکنین محلی با استفاده از شاخص­های ذهنی است. بدین منظور سه قلمرو اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام و همبستگی اجتماعی برای مطالعه سرمایه اجتماعی در ناحیه موردمطالعه انتخاب شد. جامعه­ی آماری این پژوهش، خانوارهای محلی ساکن در روستاهای محدوده­ی مطالعاتی است که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 200 سرپرست خانوار به­عنوان حجم نمونه تعیین شدند. همچنین تجزیه‌وتحلیل داده­ها با بهره­گیری از نرم­افزار SPSS انجام‌شده است. جهت مقایسه دو الگوی جابه­جایی محدود و تجمیع، از آزمون t نمونه­های مستقل استفاده گردید. نتیجه این آزمون نشان‌دهنده آن است که بین الگوهای اسکان مجدد تفاوت معنی­داری درزمینه میزان تغییرات سرمایه اجتماعی وجود ندارد. تحقیق بیانگر بهبود وضعیت مشارکت در هر دو الگوی اسکان مجدد، عدم‌تغییر در شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی و کاهش میزان شاخص اعتماد اجتماعی در دو الگوی موردمطالعه است. پیشنهاد می­گردد تا با حمایت از تشکیل و توسعه نهادهای مردم‌نهاد زمینه­های تقویت انسجام و اعتماد بین اهالی فراهم گردد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Study of relation between resettlement and Social capital in rural area (Case study resettlement in flooded villages in Golestan provience)

نویسندگان [English]

  • Amin Mohammadi 1
  • Mohammadamin Khorasani 2
1 Gonbad University
2 Tehran University
چکیده [English]

Each year, natural disasters threaten the strength and stability of communities worldwide. Occurring extreme rainfalls, in August 2005 in Eastern part of the Golestan province in North of Iran, caused two devastating flood disasters and damaged several villages. After considerable long discussions, planners and policy makers decided to relocate a significant number of villages incorporating them in larger area. Finally in this area 11 villages were replaced and integrated in one place but 3 villages were replaced without integration. In this Study we want to explore the Social capital in villages before and after the Golestan Floods. In order to investigate the effects of post disaster resettlement program on social capital conducted the villages in Golestan province we used subjective indicators and satisfaction levels in three domains such as social participation, social cohesion and social trust. 200 samples were randomly chosen. Data collection tool was a researcher-designed questionnaire that was produced according to research objectives. Chronbach alpha was used to evaluate the reliability and for comparisons between the two groups were made using Independent sample T Test. In general, the results of the study indicate that the resettlement of villages after disaster lead to significant improvement in the social participation in study area. The resettlement policy was successful in reducing the flood disaster risk but it was not successful in social cohesion and social trust.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Resettlement
  • Social Capital
  • Natural disaster
  • Golestan provience

طرح مسئله

سوانح طبیعی همچون زلزله، سیل و طوفان به­عنوان پدیده­های تکرار­پذیر در طول حیات کره زمین همواره وجود داشته­اند و همیشه خطری جدی برای توسعه، به­ویژه در کشورهای درحال‌توسعه به شمار می­روند (Aldrich, 2002, p158). افزایش میزان وقوع بلایای طبیعی در جهان هرساله باعث افزایش شمار افراد بی­خانمان شده است. تنها در سال 2013 میلادی بالغ‌بر 73954 نفربر اثر بروز بلایای طبیعی در جهان جان خود را ازدست‌داده و بیش از 9/2 میلیون نفر نیز سکونتگاه­های خود را ازدست‌داده‌اند (EM-DAT, 2014). در طی دهه گذشته کشورهای آسیایی بیشترین تعداد قربانیان بلایای طبیعی را به خود اختصاص داده­اند (Guha-Sapir et al, 2012).

پیشینه تاریخی حوادث رخ‌داده بیانگر این واقعیت است که کشور ایران همواره به خاطر داشتن ساختارهای مکانی-فضایی ویژه، بحران­های طبیعی زیادی را متحمل شده و یکی از آسیب­پذیرترین نقاط جهان در برابر مخاطرات محیطی بوده است. بنابراین با توجه به اهمیت مسئله در ابعاد مختلف مکانی-فضایی و به­منظور کاهش آسیب­پذیری در برابر بلایا، توجه و به­کارگیری روش­هایی همچون مدیریت ریسک بلایا و بازسازی نواحی پس از حادثه ضرورتی اساسی است (پور طاهری و همکاران، 1390: 115).

اغلب برنامه‌های بازسازی پس از سانحه، سیاست جابه‌جایی کل یا بخشی از سکونتگاه، به‌عنوان راه‌حلی مناسب ازلحاظ فنی، جهت کاهش خطر و ایمنی از پدیده‌هایی چون زلزله، ‌سیل، رانش زمین و غیره مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. هدف کلی اسکان مجدد روستایی، ایجاد زمینه مناسب برای استقرار روستاهای واقع در پهنه­های پرخطر و روستاهایی است که بنا به دلایل مختلف جابه­جایی آن‌ها ضروری است، به‌طوری‌که وضعیت معیشتی و رفاه ساکنین از جنبه­های مختلف پس از جابه­جایی و گذشت فاصله زمانی کوتاه بهبود یابد. بر این اساس ضروری است اسکان مجدد و مکان‌یابی بهینه مکان استقرار روستاها بر مبنای روش­های مناسب و منطبق با ویژگی­های محیطی صورت پذیرد (رضوانی و همکاران، 1392، 88).

مکان­یابی و جابه­جایی روستا بدون انجام مطالعات دقیق، عواقب مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، محیطی و کالبدی را در پی خواهد داشت که این مداخلات می­تواند زمینه­ساز ناپایداری محیط روستایی شده و آن را دچار آشفتگی سازد. این شرایط باعث می­شود تا ارزش­های اقتصادی، طبیعی و کالبدی سرزمین همچنین زیبایی طبیعی، روح و هویت مکان روند فرساینده را تجربه کنند (فیروز نیا و همکاران، 1390: 80).

بررسی تجارب مختلف حاکی از آن است به علت فقدان قوانین و دستورالعمل‌های مربوط به چگونگی مداخله در سکونتگاه‌های روستایی و از سویی نبود تعریفی فراگیر از مفاهیم درجاسازی و جابه‌جایی در سیاست‌های مداخله‌ای، ابهام در کاربرد این رویکردها و عدم مشارکت روستاییان در فرآیند بازسازی روستای جدید، پیامدهای جابه‌جایی به‌گونه‌ای بوده که عموماً بازماندگانی که جابه‌جاشده‌اند از جابه‌جایی رضایت نداشته و جابه‌جایی اغلب به از دست دادن خوداتکایی روستاییان، حس تعلق به مکان و در مواردی خالی از سکنه ماندن واحد‌های احداثی در روستای جدید، منجر شده است (مسگری هوشیار، 1387، 27).

استان گلستان با جمعیتی بالغ‌بر 1777014 نفر ازجمله استان­های حادثه­خیز کشور است. سیلاب یکی از ویژگی­های جدایی­ناپذیر رودخانه­های استان است (اردلان و همکاران، 1385، 5). بررسی­های افتخاری و همکاران نشان می­دهد از بین 236 روستای حوزه آبخیز گرگان رود در استان گلستان، تعداد 156 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل بالا، 44 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل متوسط و 36 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل پایین قرار دارند (افتخاری و همکاران، 1389: 180).

بارش باران­های شدید در مرداد 1384 در نواحی شرقی استان گلستان منجر به رخداد دو سیل ویرانگر گردید که این سیلاب­ها ازجمله خسارت‌بارترین سیل­های رخ‌داده در کشور بود (Sharifi et al, 2012, p533). به­منظور جلوگیری از تکرار مجدد رویداد سیل در مناطق سیل­زده، اقدام به انتقال سه روستا به­صورت محدود به فواصل کمتر از دو کیلومتر از محل قدیم روستاها و همچنین جابه­جایی توأم با تجمیع یازده روستا به منطقه فراغی گردید (منتظریون، 1390: 14). تاکنون مطالعات متعددی درزمینهٔ اثرات اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست­محیطی اجرای طرح­های اسکان مجدد صورت گرفته است که از آن جمله می­توان به مطالعات زهران و همکاران[1] (2011)، اردشیری (1388)، منتظریون (1390)، پیک و همکاران[2] (2014) اشاره نمود؛ اما در خصوص اثرات الگوهای مختلف اسکان مجدد بر شاخص­های سرمایه اجتماعی تاکنون تحقیقات معدودی صورت گرفته است. بررسی­های به‌عمل‌آمده توسط ناوارا و همکاران[3] 2013، در خصوص سرمایه اجتماعی در طرح­های جابه­جایی و اسکان مجدد مؤید این موضوع است که توجه به موضوع سرمایه اجتماعی می­تواند به ایجاد بینش جدید در این طرح­ها منجر گردد.

با اجرای طرح جابه­جایی روستاهای سیل­زده واقع در شرق استان گلستان، دگرگونی­هایی در ابعاد مختلف فضایی-کالبدی این روستا پدید آمده است و سیستم اقتصادی، اجتماعی و کالبدی روستا به‌شدت تحت تأثیر قرارگرفته است؛ سؤال اساسی تحقیق حاضر، عبارت است از:

تأثیرات جابه­جایی روستاهای آسیب­دیده از سیل بر میزان سرمایه اجتماعی ساکنین محلی به چه میزان بوده است؟

 

سرمایه اجتماعی

یکی از مفاهیمی که در دهه­های گذشته مورد استقبال قرارگرفته موضوع سرمایه اجتماعی است، سرمایه اجتماعی مفهومی جدید، پیچیده و مهم است که امروزه به­عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه­های رشد و توسعه در هر جامعه­ای مطرح است، همچنین پیامدهای توسعه­ای سرمایه اجتماعی در حوزه­ها و سطوح مختلف موردبحث قرارگرفته است (فیروزآبادی وایمانی، 1385، 17). سرمایه اجتماعی مجموع هنجارهای موجود در سیستم اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده، موجب پایین آمدن سطح هزینه­های تبادلات و ارتباطات می­گردد (منظور و یادی پور، 1387، 44).

اولین نظریه عمده در باب سرمایه اجتماعی توسط جیمز کلمن[4] در 1988 ارائه شد (شجاعی باغینی، 1387، 139). سرمایه اجتماعی انسجام بخش روابط میان انسان­ها با سازمان­ها و شبکه­های ارتباط‌جمعی و گروهی است که در نبود آن، سایر سرمایه­ها اثربخشی خود را ازدست‌داده و پیمودن راه­های توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و دشوار خواهد بود (پاپ­زن و همکاران، 1390، 2 و 3). کلمن سرمایه اجتماعی را شامل جنبه‌ای از ساختار اجتماعی و روابط واقعی کنشگران می­داند (Spelleberg, 2001, p10). سرمایه اجتماعی اندازه­گیری از سطح اعتماد اجتماعی و روابط فعال در شبکه­های اجتماعی یک جامعه است (Lane and Dorfmon, 1997, p7). پوتنام[5] سرمایه اجتماعی را شامل اجزاء اصلی سازمان اجتماعی، مانند اعتماد، هنجارها و شبکه‌هایی که می‌توانند کارایی اجتماعی را با تسهیل کنش‌های هماهنگ، بهبود دهند تعریف می­کند (Filizm, 2003, p5). همچنین به‌عنوان یک منبع جامعه از شبکه­ها، هنجارها و اعتماد مشاهده‌شده است که می­تواند جهت ارتقای ظرفیت جامعه برای توسعه ترسیم شود (Kilpatrick, 2003, p2). درواقع، سرمایه اجتماعی شامل جنبه­هایی از ساختار اجتماعی است که کنش اجتماعی را تسهیل کرده و منابعی را جهت دستیابی مردم به اهدافشان در اختیار آن‌ها می­گذارد (Chuang and cheng, 2010, p 1322). بارت 19 معتقد است که سرمایه اجتماعی نقش مهمی در تنوع‌بخشی به اقتصاد روستایی، مشارکت در حوادث غیرمترقبه، توزیع بهینه منابع و امکانات و منابع، کاهش هزینه­های تولید، افزایش بهره­وری نیروی کار و کاهش بیکاری در مناطق روستایی دارد (Barrett, 2008, pp12-14) که به دنبال آن می‌توانیم شاهد افزایش سطح کیفیت زندگی و بهبود وضعیت اقتصادی ساکنان باشیم تا درنهایت منجر به تثبیت جغرافیایی روستاییان در مناطقشان می‌شود (Falk and Kilpatrick. 1999, p20).

اهمیت سرمایه اجتماعی به دلیل تأثیراتی است که بر استعداد روستائیان در جهت سازمان‌دهی برای توسعه
می­گذارد. این تأثیرات عبارت‌اند از 1- ارتباط متقابل برای ایجاد هماهنگی بین فعالیت­ها 2- بسیج منابع و اعمال مدیریت در آن‌ها 3- اعمال مشارکت عمومی و ارزیابی آراء و مسئله یابی 4- ارائه راهکارهای حل مشکلات. این چهار کار تأثیراتی است که سرمایه اجتماعی بر روی سازمان‌دهی توسعه روستاها انجام می­دهد و روند آن در جهت رسیدن به رفاه عمومی جوامع روستایی است (دهقانی و همکاران، 1390، 26).

 

مؤ‌لفه‌های‌ سرمایه‌ اجتماعی‌

برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارت‌اند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی، اعتماد عمومی، اعتماد نهادی، مشارکت غیر­رسمی مذهبی، مشارکت غیر­رسمی خیریه­ای، شرکت در اتحادیه­ها، انجمن­ها، سازمان­ها و مؤسسات مدنی رسمی. بااین‌وجود مؤلفه‌های اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرارگرفته و هرکدام تقویت‌کننده دیگری­اند از مؤلفه‌های اصلی سرمایه اجتماعی محسوب می­شوند. در زیر به معرفی سه شاخص کلیدی سرمایه اجتماعی پرداخته شد:

- مشارکت اجتماعی به معنای شرکت فعالانه و ارادی (مستقیم و غیر­مستقیم) انسان­ها در حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به‌طورکلی تمامی ابعاد زندگی است (طالب و نجفی اصل، 1389، 89). مشارکت اجتماعی عبارت است از آن دسته فعالیت­های ارادی که از طریق آن‌ها اعضای یک جامعه، در امور محله شهر و روستا شرکت کرده و به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی مشارکت دارند (اکبریان و فتحی، 1391، 1).

- اعتماد اجتماعی دلالت بر انتظارات و تعهدات اکتسابی و تائید شده به لحاظ اجتماعی دارد که افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به نهادهای مربوطه به زندگی اجتماعی‌شان دارند. اعتماد دارای دو بعد امنیت شخصی، انتظار همکاری و سود متقابل است (کیانی و میرزا پور، 1388، 132). اعتماد اجتماعی به­عنوان مهم‌ترین سازه سرمایه اجتماعی و یکی از جنبه­های مهم روابط انسانی و اجتماعی و عاملی بسیار اساسی برای تداوم زندگی جمعی در دنیای پرمخاطره مدرن است. عدم توجه به اعتماد سبب تأخیر در کارها و هزینه­بر شدن آن‌ها، خلل در روابط و تعاملات و باعث ایجاد مشکلاتی در مشارکت اجتماعی، نظم اجتماعی، سلامت اجتماعی و به‌طورکلی توسعه همه‌جانبه می­شود (کتابی و همکاران، 1389، 100).

- انسجام اجتماعی با توافق جمعی میان اعضاء یک جامعه که حاصل پذیرش، درونی کردن نظام ارزشی و هنجاری یک جامعه و وجود تعلق جمعی و تراکمی از وجود تعامل­ها، در میان افراد آن جامعه بیان می‌شود (کلمن، 1386، 37). انسجام‌ اجتماعی‌ دلالت‌ بر توافق‌ جمعی‌ میان‌ اعضای‌ یک‌ جامعه‌ دارد. به‌ عبارتی‌ انسجام در کل، ناظر بر میزان‌ و الگوی‌ رابطه‌ متقابل‌ بین‌ کنشگران، گروه­ها و خرده‌فرهنگ‌های‌ تمایزیافته‌ است (ازکیا و غفاری،286:1386). انسجام‌ اجتماعی‌ در یک‌ حوزه‌ تعاملی‌ معین‌ شکل‌ و معنا پیدا می‌کند. دورکیم‌ احساسی‌ را در میدان‌ تعاملی‌ به‌ وجود می‌آید عاطفه‌ جمعی می‌نامد. ازنظر دورکیم‌ عاطفه‌ جمعی‌ عمیق‌ اکثراً‌ طی‌ مناسک‌ جمعی‌ به وجود می‌آید و بدین‌ نحو موجبات‌ افزایش‌ و تحکیم‌ انسجام‌ اجتماعی‌ را فراهم‌ می‌کند (رفیعیان و همکاران، 1390، 2).

 

اسکان مجدد

جابه­جایی­ها به‌مثابه پارادایم معاصر در علوم اجتماعی، ناظر به بررسی جابه­جایی افراد، ایده‌ها و اشیا و همچنین دلالت­های اجتماعی گسترده­تر این جابه­جایی­ها است. اسکان مجدد که با واژه‌هایی مختلف مانند جابه­جایی یا تغییر مکان نیز شناخته می‌شود، اصولاً به معنای هر نوع جابه­جایی یا تغییر اساسی در محل سکونت خانوارها است. اسکان مجدد غالباً به اجتناب از اسکان در مکان پیشین، جستجوی اشتغال جدید و جبران خسارت ناشی از زیان مادی جابه­جایی می­انجامد (جلالیان و همکاران، 1392، 181).

سیاست اسکان مجدد یکی از انواع سیاست‌ها در برنامه­ریزی سکونتگاه­های روستایی است که به‌منظور توسعه روستایی و به­ویژه نظام بخشی به توزیع بهینه نقاط روستایی و تأمین امکانات و خدمات موردنیاز روستائیان مطرح‌شده است (Agba et al, 2010, p51). به‌طورکلی اسکان مجدد روستایی بیشتر پس از وقوع حوادث طبیعی در مناطق روستایی انجام می‌شود که می‌تواند به رفع مشکلات مردم روستایی کمک بسیاری کند. اسکان مجدد مردم روستایی اگرچه در مواقع بحرانی ضروری است، اما باید متناسب با شرایط محلی اجتماعی و اقتصادی مردم روستایی و در قالب طرح‌ها اجرا شود. اگر این عمل موردتوجه برنامه­ریزان قرار نگیرد ممکن است شاهد ترک مردم روستایی از محل‌های جدید اسکان خواهیم بود.

در ادبیات توسعه روستایی دو دیدگاه و یک استراتژی درباره جابه­جایی مکانی و ادغام روستاها وجود دارد. با توجه به رویکردهای موجود به موضوع پژوهش سه جنبه موردتوجه در دیدگاه­ها و استراتژی معطوف به جابه­جایی و ادغام عبارت‌اند از دیدگاه موافق، دیدگاه مخالف و استراتژی معطوف به توسعه که می­توان آن را تلفیقی از دو دیدگاه موافق و مخالف در نظر گرفت.

استدلال برخی از تصمیم گیران و سیاست­گذاران منطقه­ای و ملی در موافقت با جابه­جایی و ادغام روستاها ناظر بر این امر است که پراکنش روستاها در نقاط متعدد سرزمین مانعی عمده در جهت توسعه روستایی به شمار می­آید و با تمرکز واحدهای خدماتی در نقاط روستایی می­توان به میزان کارایی آن‌ها افزود و شرایط زندگی مردمان با تمرکز مکانی و فضایی خدمات مطلوب­تر خواهد شد (توکلی، 1380، 46).

در مقابل، گروهی از اندیشمندان به­ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی با اشاره به پیامد­های اجتماعی و اقتصادی جابه­جایی و ادغام روستاها، بر این باورند که تا حد امکان باید تلاش در حفظ روستاها در مکان­های اصلی خود نمود. به اعتقاد این صاحب­نظران، روستا تنها یک فضای فیزیکی نیست که به‌سادگی بتوان آن را از جایی به‌جایی دیگر منتقل کرد. هر روستا دارای هویتی مستقل است وزندگی و روابط ذهنی آن بسیار غنی و پیچیده است. به‌زعم برخی از این اندیشمندان، جابه­جایی و ادغام روستاها سبب گسستگی در وحدت و پیوستگی مردم و زوال حافظه جمعی و احساس هویت می­گردد (توکلی، 1380، 12). سرانجام این­که برخی از پژوهشگران علوم اجتماعی که به­طور مشخص به جابه­جایی انسان­ها و ادغام مجموعه­ای زیستی در هنگام بازسازی مناطق آسیب‌دیده از حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله اشاره‌کرده‌اند، بر این باورند که جابه­جایی انسان­ها می­تواند منجر به طولانی شدن بحران حاصل از وقوع فاجعه­ای طبیعی شود و سبب بروز عوارضی مانند تحلیل ذخیره­های اقتصادی و اجتماعی و وابستگی به کمک­های خارجی و غیره گردد که در دراز­مدت دست‌کمی از عوارض نخستین فاجعه­ها ندارند (مشیری، 1390، 100).

اما در استراتژی معطوف به توسعه هدف از جابه­جایی و اسکان مجدد جمعیت­های روستایی بهبود وضعیت فعلی جمعیت تحت پوشش طرح و ارتقای زندگی آنان به سطحی قابل‌قبول‌تر در چارچوب توسعه منطقه­ای و ملی است (فتحی و مطلق، 1389، 3). ماهیت این استراتژی این است که پروژه­های توسعه که در آن مبادرت به جابه­جایی مردمان به­ویژه به‌صورت اجباری می­شود، معمولاً مشکلات اقتصادی، اجتماعی و محیطی شدیدی را به بار می­آورند. زیرا نظام­های تولید در معرض تهاجم قرار می­گیرند، دارایی­ها و منابع تولیدی و درآمدزا از دست می­روند، انسان­ها در محیط تازه­ای اسکان می­یابند که امکان استفاده از مهارت­ها و قابلیت­های تولیدشان کاهش می­یابد و از طرف دیگر رقابت برای دستیابی به منابع بیشتر می­شود. ساختار محلی شبکه­های روابط اجتماعی تضعیف می‏شوند، گروه­های خویشاوندی پراکنده می­شوند و نهایتاً اینکه هویت فرهنگی، اقتدار سنتی و قابلیت همکارهای متقابل از میان می­رود. در صورت عدم اتخاذ اقدامات مناسب و برنامه­ریزی صحیح، جابه­جایی اجباری ممکن است سبب وارد آمدن فشارهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی شدیدی بر انسان­های درگیر طرح شود (World Bank, 2010, p5).

 

مدل مفهومی تحقیق

با توجه به بنیان نظری تحقیق و نظریه­های مختلفی که درزمینه سرمایه اجتماعی و الگوهای اسکان مجدد و با استفاده از طرح پانل واپس نگر چارچوب نظری این پژوهش مطابق شکل شماره ۱ طراحی گردید:

 

 

شکل- 1: مدل مفهومی تحقیق (منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

پیشینهتحقیق

تحقیقات کمی در ارتباط با سرمایه اجتماعی و اسکان مجدد وجود دارد که در این بخش به تعدادی از ه در رابطه با موضوع موردبررسی استناد می­شود.

پاترسون و همکاران[6] (2010) در مقاله نقش جامعه محلی در واکنش به سانحه، با تمرکز بر روی نقش سرمایه اجتماعی در کاهش آسیب­پذیری جامعه در برابر سوانح طبیعی به اهمیت شبکه­های اجتماعی، نگرش، اعتماد بین افراد و انسجام اجتماعی اشاره‌کرده‌اند.

میماکی و شاو[7](2007) در مقاله­ای با عنوان ارتقای آمادگی در برابر سوانح با سرمایه اجتماعی و ظرفیت محلی، در منطقه روستایی کوچی در ژاپن علاوه بر تعریف عوامل مؤثر با استفاده از روش میدانی به این نتیجه رسیدند که این منطقه با توجه به نوع روابط اجتماعی، رهبری محلی، سیستم نهادی و ... نقش مهمی در آماده­سازی جامعه محلی در برابر سوانح طبیعی دارد.

پیلینگ[8] (2003) در مقاله­ای با عنوان آسیب­پذیری شهرها: سوانح طبیعی و تاب­آوری اجتماعی، سرمایه اجتماعی (اعتماد، مشارکت و انسجام اجتماعی) شبکه­ای شده را از اصول کلیدی برای مداخلات قوی در مدیریت سانحه قلمداد می­کند و آن را باعث بالا رفتن میزان همبستگی و اعتماد به قوانین در سطح جامعه محلی می­شود.

خواجه دادی و همکاران (1385) در تحقیقی تحت عنوان سرمایه اجتماعی حلقه مفقوده بازسازی پس از بلایا، پس از توصیف سرمایه اجتماعی و فواید آن، نقش این سرمایه را در کنار نقش رهبـران محلـی در بازسازی بلایا تشریح نمودند و نتیجه­گیری کردند سرمایه اجتماعی سرعت بازسازی را افزایش می­دهد اما نقش رهبران محلـی در به‌کارگیری سرمایه اجتماعی مردم در فرایند بازسازی و تسهیل تصمیم­گیری جمعی را نباید نادیده گرفـت. سـرمایه اجتمـاعی و رهبران محلی مؤثرترین عناصر در تقویت فعالیت­های جمعی و بازسازی پس از بلایا می­باشند. غفلت از نقش سرمایه اجتماعی در برنامه‌ریزی‌های پس از بلایا، موجب عدم‌حمایت ذی­نفعان، مردم و کاهش سرعت عملیات بازسازی‌شده و برنامه‌ها را عملاً با مشکل مواجه می­کند؛ بنابراین بدون وجود سرمایه اجتماعی در اجتماعات، برنامه­های مراکز تـصمیم­گیـری، چـه در زمان وقوع بلایا و چه پس‌ازآن، با عناوین زیبا، در آرشیو سازمان­ها می­مانند و اجرای آن‌ها با شکست مواجه خواهد شد.

همان‌طور که مشاهده می‌شود، سرمایه اجتماعی به‌عنوان یک سازه مفهومی مهم در ادبیات برنامه‌ریزی روستایی و عاملی مهم در توفیق طرح‌های اسکان مجدد در ایران چندان موردتوجه قرار نگرفته است و موضوع موردبررسی در این تحقیق از تازگی خاصی برخوردار است. همچنین روستاهای موردمطالعه دارای تجربه طولانی پس از اسکان مجدد هستند و در چنین شرایطی می‌توان اقدام به سنجش سرمایه اجتماعی مردم پس از رسیدن به ثبات در استقرار گاه جدید نمود.

 

سؤال‌ها و فرضیه­ها

با توجه به هدف مطرح‌شده، سؤال­های زیر در راستای انجام تحقیق مطرح می­گردد:

1- آیا جابه­جایی روستاها در بهبود شاخص­های سرمایه اجتماعی روستائیان نقش داشته است؟

2- آیا تفاوت معنی­داری بین میزان سرمایه اجتماعی در الگوهای اسکان مجدد (الگوی جابه­جایی محدود و الگوی جابه­جایی توأم با تجمیع) وجود دارد؟

بر مبنای سؤالات مطرح‌شده در این پژوهش و اهداف تحقیق، فرضیات زیر متناظر با سؤالات مذکور پیشنهاد می­شود:

1- اجرای الگوهای مختلف اسکان مجدد در بهبود شاخص­های سرمایه اجتماعی در منطقه موردمطالعه تأثیرگذار بوده است.

2- بین الگوهای مختلف اسکان مجدد تفاوت معناداری درزمینه تأثیرگذاری بر سرمایه اجتماعی وجود دارد.

 

روش‌شناسی

تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی تحلیلی است. گردآوری داده­های موردنیاز با استفاده از روش اسنادی و میدانی تهیه‌شده که روش میدانی مبتنی بر ابزار پرسش­نامه است. جهت تعیین تعداد پرسشنامه موردنیاز (حجم نمونه) در تحقیق حاضر از فرمول کوکران استفاده شد. با توجه به فرمول کوکران، سطح اطمینان 95 درصد و ضریب خطای 05/0، تعداد 200 خانوار برای تکمیل پرسشنامه انتخاب گردیدند. در ارتباط با رابطه­ی اسکان مجدد و سرمایه­ی اجتماعی به­طور مستقیم نظریه­ها و تئوری­های حمایت‌کننده‌ای وجود ندارد؛ بلکه به­طور غیرمستقیم می­توان از نظرات و دیدگاه­ها پیرامون سرمایه­ی اجتماعی و نیز اثرات اسکان مجدد در نواحی روستایی سود برد و بامطالعه و تلفیق آن‌ها در راستای بررسی رابطه­ی اسکان مجدد و سرمایه­ی اجتماعی در نواحی روستایی گام برداشت. با توجه به‌مرور مطالعات و تحقیقات انجام‌شده، معیارهای سنجش سرمایه­ی اجتماعی سه معیار شامل اعتماد اجتماعی، انسجام و همبستگی اجتماعی و مشارکت اجتماعی (جدول 1) می­باشند. روایی پرسشنامه­ها با نظر پانل متخصصان و صاحب­نظران تائید گردید. جهت تعیین پایایی پرسشنامه با استفاده از 30 پرسشنامه، پیش‌آزمون انجام شد که مقدار آلفای کرونباخ محاسبه‌شده برای مجموع ابعاد، 902/0 به دست آمد.

 

جدول- 1: معیارهاوشاخص­هایسنجشسرمایه­یاجتماعی

معیار

شاخص

اعتماد

قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و ...)، اعتماد به نهادها و سازمان­های دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام

انسجام و همبستگی

شرکت در مراسم‌های جشن و عزا، کمک به افراد بی‌بضاعت، روابط صمیمانه با همسایگان، پذیرش افراد با قومیت­های مختلف، بروز تضادهای مذهبی، همدلی و یکرنگی بین مردم، احساس مسئولیت در امور روستا، احترام به بزرگ‌ترها توسط کوچک‌ترها، حل اختلافات به‌صورت کدخدامنشانه

مشارکت

مشارکت در تصمیم­گیری­های روستا، مشارکت فعال در انتخابات، عضویت در نهادهای محلی از قبیل شورای روستا، ارتباط نزدیک با مدیریت (شورا و دهیار)، مشارکت مالی در امور روستا، شرکت در مراسم­های عمومی روستا، همفکری و مشورت زنان در امور روستا

 

توزیع پرسشنامه­ها به‌صورت تصادفی-سیستماتیک در بین خانوارهای ساکن صورت گرفت. با توجه به اینکه تکمیل پرسشنامه به‌تنهایی ابزاری کافی برای گردآوری اطلاعات تشخیص داده نشد، از طریق مشاهده میدانی، مصاحبه­های عمیق موردی و گروهی با ساکنین و بررسی اسناد و مدارک موجود سعی در گردآوری اطلاعات موردنیاز شد. برای پرسش­نامه­های مورداستفاده اساساً از سؤالات بسته با پاسخ­های در طیف لیکرت پنج مقیاسی (خیلی بهتر شده: 5 تا خیلی بدتر شده: 1) استفاده‌شده‌اند. در گام دیگر پس از تکمیل پرسشنامه­ها و رفع نواقص احتمالی، اطلاعات موردنیاز از پرسشنامه­ها استخراج‌شده و جهت رسیدن به اهداف تحقیق موردبررسی و تجزیه‌وتحلیل آماری قرار گرفت. در پژوهش حاضر به­منظور بررسی نقش اسکان مجدد در سرمایه اجتماعی روستائیان، از آزمون t استفاده‌شده است.

 

محدودهوقلمروپژوهش

محدوده موردمطالعه ازنظر سیاسی-اداری، منطبق بر بخش­هایی از شهرستان­های کلاله و مراوه­تپه در شرق استان گلستان است. مراکز جمعیتی در تحقیق حاضر شهر فراغی (تجمیع 11 روستای قزل­اطاق، آق­طوقه، چاتال، خوجه­لر، کروک، پاشایی، قپان­علیا، قپان­سفلی، سید لر، شیخلر و دوجی) و سه روستای قولاق­کسن، بق­قجه بالا و بق­قجه پایین می­باشند. بیشترین فاصله شهر فراغی از محل روستاهای قبلی 25 کیلومتر و فاصله سایت­های بق­قجه پایین، بق­قجه بالا و قولاق­کسن از محل روستاهای قبلی به ترتیب یک، یک و دو کیلومتر است.

جامعه آماری تحقیق حاضر سرپرستان خانوارهای روستایی در روستاهای موردمطالعه به تعداد 1043 خانوار در شهر جدید فراغی و 349 خانوار سه روستای جابه‌جاشده در سال 1391 است. با توجه به تشکیل شهر جدید فراغی از تجمیع 11 روستای جابه‌جاشده که به‌صورت محلات جدا از هم در کنار یکدیگر اسکان‌یافته‌اند، در این تحقیق چهار روستای پاشایی، چاتال، قزل اطاق و کوروک از شهر جدید فراغی (الگوی تجمیع) و روستای بق قجه پایین (از الگوی جابه­جایی محدود) جهت نمونه­برداری انتخاب شدند. در شکل-2، موقعیت روستاهای موردمطالعه نشان داده‌شده است.

 

 

شکل-2: موقعیت منطقه موردمطالعه

 

 

بحث و نتایج

نتایج توصیفی

نتایج حاصل از توصیف ویژگی­های نمونه­های موردمطالعه نشان می­دهد که بیش­تر پاسخگویان (53 درصد) بین 20 تا 45 سال سن دارند. بیش از 54 درصد پاسخگویان دارای تحصیلات پایین­تر از دیپلم هستند که از این میان 14 درصد بی­سوادند. حدود 46 درصد از پاسخگویان دارای تحصیلات دیپلم یا بالاتر از دیپلم هستند. ازنظر اشتغال 41 درصد از پاسخ­دهندگان شاغل­اند که شغل کشاورزی با 56 درصد بیش­ترین میزان اشتغال را به خود اختصاص داده است. بیش از 80 درصد پاسخگویان مالک واحد مسکونی می­باشند. بیش از 82 درصد از پاسخگویان به­صورت دائم در محل جدید اقامت داشته و 18 درصد نیز به­طور موقت در محل جدید زندگی می­کنند.

 

یافته‌های تحقیق

در زیر یافته­های حاصل از بررسی قلمروهای سه‌گانه سرمایه اجتماعی ارائه می­گردد. در ابتدا اعتماد اجتماعی به‌عنوان مهم‌ترین رکن سرمایه اجتماعی، موردبررسی و سنجش قرارگرفته است.

 

اعتماد اجتماعی:

در قلمرو اعتماد اجتماعی که با کمک گویه­های قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و...)، اعتماد به نهادها و سازمان­های دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنی­داری در سطح اطمینان 05/0 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه در این شاخص مشاهده گردید. میانگین امتیاز شاخص اعتماد اجتماعی در الگوی جابه­جایی و تجمیع، به ترتیب 8371/2 و 5159/2 است؛ که بیانگر کاهش میزان اعتماد اجتماعی در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابه­جایی است. اکثر گویه­ها در هر دو الگوی موردبررسی با نظر کاملاً مخالف پاسخگویان مواجه شده­اند.

همچنین یافته­های حاصل از تجمیع گویه­های تبیین‌کننده شاخص اعتماد اجتماعی در جدول زیر نشانگر وجود تفاوت معنی­دار میان شاخص اعتماد اجتماعی بین الگوهای موردمطالعه و حد متوسط گویه­ها که عدد 3 یعنی میانه نظری است. این تفاوت در سطح 05/0 معنادار برآورد شده است. در جدول 2، تأثیر اسکان مجدد بر مؤلفه اعتماد اجتماعی الگوهای جابه­جایی و تجمیع نشان داده‌شده است.

 

جدول- 2: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص اعتماد اجتماعی از حد وسط گویه­ها در الگوهای جابه­جایی و تجمیع

شاخص

الگو

میانگین

اختلاف میانگین

T

سطح معنی­داری

اعتماد اجتماعی

جابه­جایی

8371/2

16286/0-

966/3-

000/0

تجمیع

5159/2

48408/0-

754/14-

000/0

(منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

همچنین نتایج آزمون t نمونه­های مستقل، نشان‌دهنده وجود اختلاف معنی­دار در شاخص اعتماد اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 3).

جدول- 3: مقایسه الگوهای جابه­جایی محدود و تجمیع در شاخص اعتماد اجتماعی

مؤلفه

الگو

تعداد نمونه

میانگین

انحراف معیار

آزمون t

آماره t

سطح معنی­داری (درصد)

اعتماد اجتماعی

جابه­جایی

50

8371/2

29038/0

111/6

000/0

تجمیع

150

5159/2

40185/0

(منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

همبستگی و انسجام اجتماعی:

در قلمرو همبستگی و انسجام اجتماعی که با استفاده از گویه­های شرکت در مراسم­های جشن و عزا، کمک به افراد بی­بضاعت، روابط صمیمانه با همسایگان، پذیرش افراد با قومیت­های مختلف، بروز تضادهای مذهبی، همدلی و یکرنگی بین مردم، احساس مسئولیت در امور روستا، احترام به بزرگ‌ترها توسط کوچک‌ترها، حل اختلافات به‌صورت کدخدامنشانه مورد ارزیابی قرارگرفته است، اختلاف معنی­داری در سطح اطمینان 5 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابه­جایی مشاهده نگردید. در جدول 4 نتایج به‌دست‌آمده برای گویه­های شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی در الگوهای موردمطالعه آورده شده است.

 

جدول- 4: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص انسجام اجتماعی از حد متوسط در الگوهای مختلف

شاخص

الگو

میانگین

اختلاف میانگین

t

سطح معنی­داری

همبستگی اجتماعی

جابه­جایی

0068/3

00683/0

091/0

928/0

تجمیع

0081/3

00811/0

216/0

829/0

 (منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

یافته­های حاصل از تجمیع گویه­های تبیین‌کننده شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی، نشانگر عدم وجود تفاوت معنی­دار این شاخص در هر دو الگوی موردبررسی و حد متوسط گویه­ها در سطح 05/0 است. میانگین امتیاز همبستگی و انسجام اجتماعی در الگوهای جابه­جایی محدود و تجمیع، به ترتیب 0068/3 و 0081/3 است؛ که بیانگر عدم‌تغییر در وضعیت مشارکت در هر دو الگوی اسکان مجدد است. همچنین نتایج آزمون t نمونه­های مستقل نشان‌دهنده عدم اختلاف معنی­دار شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 5).

جدول- 5: مقایسه الگوهای جابه­جایی محدود و تجمیع در شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی

مؤلفه

الگو

تعداد نمونه

میانگین

انحراف معیار

آزمون t

آماره t

سطح معنی­داری

همبستگی و انسجام اجتماعی

سه روستا

50

0068/3

52926/0

016/0

987/0

فراغی

150

0081/3

45958/0

 (منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

مشارکت اجتماعی:

در قلمرو مشارکت اجتماعی که با کمک گویه­های مشارکت در تصمیم­گیری­های روستا، مشارکت فعال در انتخابات، عضویت در نهادهای محلی، ارتباط نزدیک با مدیریت (شورا و دهیار)، مشارکت مالی در امور، شرکت در جلسات عمومی روستا، همفکری و مشورت زنان در امور روستا، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنی­داری در سطح اطمینان 05/0 درصد بین الگوها با وضعیت قبل از جابه­جایی مشاهده گردید. میانگین امتیاز مشارکت اجتماعی در دو الگوی جابه­جایی محدود و تجمیع، به ترتیب 1986/3 و 3225/3 است؛ که بیانگر بهبود وضعیت مشارکت در هر دو الگوی اسکان مجدد است. مصاحبه­های عمیق صورت گرفته با اهالی نشان داد، ساکنین از مشارکت در جهت دریافت امتیازات از نهادهای دولتی بهره می­برند. در جدول 6 نتایج به‌دست‌آمده برای گویه­های مشارکت اجتماعی در الگوهای موردمطالعه آورده شده است.

 

جدول- 6: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص مشارکت اجتماعی از حد متوسط در الگوهای موردبررسی

شاخص

الگو

میانگین

اختلاف میانگین

T

سطح معنی­داری

مشارکت اجتماعی

جابه­جایی

1986/3

19857/0

906/2

005/0

تجمیع

3225/3

32251/0

428/7

000/0

 (منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

همچنین نتایج آزمون t نمونه­های مستقل نشان‌دهنده عدم وجود اختلاف معنی­دار در شاخص مشارکت اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 7).

 

جدول- 7: مقایسه الگوهای جابه­جایی محدود و تجمیع در شاخص مشارکت اجتماعی

مؤلفه

الگو

تعداد نمونه

میانگین

انحراف معیار

آزمون t

آماره t

سطح معنی­داری

مشارکت اجتماعی

سه روستا

50

1986/3

48325/0

459/1-

146/0

فراغی

150

0081/3

53178/0

(منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

به­منظور پاسخگویی به این سؤال که آیا تفاوت معنی­داری بین میزان سرمایه اجتماعی در الگوهای اسکان مجدد (الگوی جابه­جایی محدود و الگوی جابه­جایی توأم با تجمیع) وجود دارد، از آزمون t نمونه­های مستقل استفاده گردید. در جدول 8 آماره­های مربوط به دو گروه و در جدول 9، آزمون t دو نمونه مستقل ارائه‌شده است.

 

جدول- 8: آماره­های مربوط به دو گروه

پارامتر

الگو

تعداد

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

سرمایه اجتماعی

جابه­جایی محدود

50

0142/3

35518/0

05023/0

تجمیع

150

9488/2

34606/0

02826/0

(منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

جدول- 9: آزمون t دو نمونه مستقل

 

آزمون برابری واریانس­ها

آزمون t برای میانگین­ها

آماره F

معیار تصمیم برابری واریانس­ها

آماره t

معیار تصمیم برابری میانگین­ها

میانگین اختلافات

سرمایه اجتماعی

با فرض برابری واریانس­ها

170/0

681/0

149/1

252/0

05633/0

با فرض نابرابری واریانس­ها

134/1

260/0

06533/0

(منبع: یافته­های تحقیق، 1394)

 

جدول شماره 9 شامل دو آزمون است، آزمون اول برابری واریانس­ها با مقدار 170/0 برای آماره F و با معیار تصمیم 681/0 را نشان می­دهد، بنابراین فرض برابری واریانس­ها را نمی­توان رد کرد. یعنی با توجه به اطلاعات این نمونه، واریانس سرمایه اجتماعی بین الگوی جابه­جایی محدود و الگوی تجمیع باهم برابر است. دومین آزمون مقایسه میانگین­ها است که با فرض برابری واریانس­ها، معیار تصمیمی برابر 252/0 دارد. با فرض برابر نبودن واریانس­های دو الگو نیز همین نتیجه حاصل خواهد شد. در هر دو صورت نتیجه این آزمون نشان‌دهنده آن است که بین الگوهای اسکان مجدد تفاوت معنی­داری درزمینه میزان تغییرات سرمایه اجتماعی وجود ندارد.

 

نتیجه­گیری

در فرایند اسکان مجدد روستایی، متغیرهای اجتماعی به‌خصوص سرمایه اجتماعی نقش کلیدی ایفا می­کند، چراکه هیچ پروژه­ای بدون مشارکت مردم، رضایتمندی و اعتماد جوامع محلی شکل نمی­گیر؛ به‌عبارت‌دیگر، سرمایه اجتماعی با ایجاد همبستگی در بین افراد به‌عنوان منبع کنش­های اجتماعی در عرصه‌های مختلف زندگی از سطح محلی (خرد) تا سطح حکومت (کلان) مطرح می­شود و می­تواند جامعه را در برخورد با مسائل تواناتر ساخته و کاهش آن منجر به بروز مسائل و معضلات حاد اجتماعی می­شود.

تجربه نشان داده است، پروژه­هایی که در آن مبادرت به جابه­جایی و اسکان مجدد جمعیت خصوصاً به­صورت غیر داوطلبانه می­شود، به دلیل تخریب نظام­های تولیدی، معمولاً مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی زیادی را موجب می­شوند (2013, p470 Lovekamp & Arlikatti). در تحقیق حاضر ارزیابی نقش اسکان مجدد بر سرمایه اجتماعی منطقه موردمطالعه با استفاده از سه شاخص اصلی (اعتماد، انسجام و مشارکت) انجام گردید.

در قلمرو اعتماد اجتماعی که با کمک گویه­های قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و...)، اعتماد به نهادها و سازمان­های دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنی­داری در سطح اطمینان 05/0 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابه­جایی مشاهده گردید. میانگین امتیاز اعتماد اجتماعی در الگوی جابه­جایی و تجمیع، به ترتیب 8371/2 و 5159/2 است؛ که بیانگر کاهش میزان اعتماد اجتماعی در هر دو الگوی موردمطالعه است. اکثر گویه­ها در هر دو الگوی موردبررسی با نظر کاملاً مخالف پاسخگویان مواجه شده­اند، این نتایج با نتایج جلالیان و همکاران، 1392، توکلی، 1380 همسو است.

در قلمرو همبستگی و انسجام اجتماعی یافته­های حاصل از تجمیع گویه­های تبیین‌کننده شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی، نشانگر عدم وجود تفاوت معنی­دار این شاخص در هر دو الگوی موردبررسی و حد متوسط گویه­ها در سطح 05/0 است. میانگین امتیاز همبستگی و انسجام اجتماعی در دو الگوی جابه­جایی و تجمیع، به ترتیب 0068/3 و 0081/3 است؛ که بیانگر عدم‌تغییر در وضعیت انسجام اجتماعی در هر دو الگو است، نتایج این تحقیق در قلمروی همبستگی و انسجام اجتماعی با جلالیان و همکاران، 1392 همسو نیست. همچنین نتایج آزمون t نمونه­های مستقل نشان‌دهنده عدم وجود اختلاف معنی­دار شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است.

مهم‌ترین تجلی روابط اجتماعی در سطح جوامع روستایی را می­توان در روابط چهره به چهره ملاحظه نمود. این رابطه که منبعث از جمعیت اندک است باعث تقویت روابط غیرشخصی و غیر­رسمی می­گردد. تجمیع چند روستا با یکدیگر در وهله نخست باعث افزایش جمعیت و گسترش دایره کنش متقابل اجتماعی می­گردد. این امر سبب تغییر در ابعاد کنش متقابل، تغییر در فاصله اجتماعی، تغییر در شکل روابط در جوامع جدید شده­ است. تغییر در میزان روابط اجتماعی در سه روستای جابه‌جاشده به نسبت کمتر از الگوی تجمیع است.

در سه روستای جابه‌جاشده به‌صورت محدود خانوارها قبل از جابه­جایی با توجه به روابط خویشاوندی در همسایگی هم زندگی می­کردند؛ به‌عبارت‌دیگر بین همسایگان اهالی هر یک از روستاها، یک نوع روابط خویشاوندی حاکم بوده است؛ اما بعد از جابه­جایی به علت توزیع زمین بین خانوارها به‌صورت قرعه‌کشی، زمینه دور شدن خانوارهای فامیل و خویشاوند از یکدیگر فراهم‌شده است که این مسئله تا حدودی باعث کاهش ارتباط بین خانوارهایی که پیوند خویشاوندی سببی یا نسبی دارند، شده ­است.

در قلمرو مشارکت اجتماعی که با کمک گویه­های عضویت در نهادهای محلی، مشارکت در تصمیم­گیری­های مختلف امور روستا، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنی­داری در سطح اطمینان 05/0 بین الگوها مشاهده گردید. میانگین امتیاز مشارکت اجتماعی در دو الگوی جابه­جایی و تجمیع، به ترتیب 1986/3 و 0081/3 است که بیانگر بهبود وضعیت مشارکت در سه روستای جابه‌جاشده است.

بررسی­های میدانی بیانگر کاهش مشارکت در کارهای داوطلبانه و بدون دستمزد و افزایش مشارکت مالی در امور روستا در سایت پیشکمر است. این در حالی است که ساکنین تمامی روستاهای جابه‌جاشده معتقدند مشارکت مردم در طرح­های عمرانی درصورتی‌که بار مالی برای اهالی نداشته باشد نسبتاً خوب است. میانگین مشاهده­ای الگوهای جابه­جایی و تجمیع به ترتیب 014/3 و 948/2 است که نشان­دهنده این است که الگوی تجمیع، تأثیر نامطلوبی ازنظر سرمایه اجتماعی بر جوامع موردمطالعه داشته است.

پیشنهاد می­شود ضمن توجه جدی به نهادهای اجتماعی و فرهنگی موجود در روستاها، حد امکان کارکردهای اجتماعی و فرهنگی سابق روستاها حفظ گردیده و در صورت صلاحدید کارشناسان مربوطه به‌ضرورت انجام برخی از تغییرات، باید گزینه­های مناسب جایگزین گردد. همچنین پیشنهاد می‌شود با انتخاب مدیران از بین مردم بومی و ساکنین مناطق جابه‌جاشده، زمینه­های ارتقاء سطح اعتماد ساکنین فراهم شود. همچنین با گسترش و توسعه زیرساخت‌ها و تسهیلات احساس تعلق مکانی ساکنین را نسبت به سکونتگاه­های جدید را بیشتر نمود.



[1] -Zahran et al

[2] -Peek et al

[3] Navarra et al

[4] .Coleman, James

[5] . Putnam, Robert

[6] Patterson et al.

[7] Mimaki, J. and Shaw

[8] Pelling

1- اردلان، علی و هلاکویی نایینی، کورش و کشتکار، عباسعلی و علی­محمد زنگانه، (1385)، مدیریت خطر جامع مردم-محور بلایا در مناطق روستایی کشور: تعامل نظام شبکه بهداشتی-درمانی با جامعه و سایر سازمان‌ها، دومین کنفرانس بین المللی مدیریت جامع بحران در حوادث غیرمترقبه طبیعی.
2- ازکیا، مصطفی و غلامرضا غفاری، (1386)، توسعه روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، نشر نی.
3- اکبریان، مهدی و لیلا فتحی، (1391)، مشارکتمردم؛ اساستوسعهاجتماعی، مجله تخصصی پژوهش و سلامت، دوره­ی 2، شماره­ 1، صص 90-89.
4- پاپ­زن، عبدالحمید، علی‌آبادی، وحید و عباسی زاده قنواتی، محمدصادق، (1390)، واکاری تأثیر دفاتر ICT روستایی بر میزان سرمایه اجتماعی روستاییان با رویکردی مقایسه­ای، پژوهش­های ترویج و آموزش کشاورزی، سال چهارم، شماره 4، 11(3): 94-84.
5- پور طاهری، مهدی، عبدالرضا رکن­الدین افتخاری و سید علی بدری، (1390)، راهبردها و سیاست­های توسعه کالبدی سکونتگاه­های روستایی (با تأکید بر تجربیات جهانی و ایران)، انتشارات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی.
6- توکلی، جعفر، (1380)، مروری بر نظریات و تجربیات موجود درزمینه تجمیع روستایی (قسمت اول)، مجله جهاد، سال بیست و یکم، شماره 244-245، صص 23-15.
7- جلالیان، حمید و سلیمانگلی، رضا و علی طورانی، (1392)، بازخوانیتجربیاتبرنامه­ریزیسکونتگاه­هایروستاییِدرمعرضخطر بانگاهیبهطرحجابه­جاییروستایصفی­آبادمینودشت، مجله پژوهش و برنامه­ریزی روستایی، شماره 4، صص 211-179.
8- خواجه دادی، قربان و اکبریان خوراسگانی، مهدی و محققی کمال، سید حسین و هادی عبدالله تبار درزی، (1385)، سرمایه اجتماعی: حلقه مفقوده بازسازی پس از بلایا، سومین کنگره بین­المللی بهداشت، درمان و مدیریت بحران در حوادث غیرمترقبه تهران، سازمان بسیج جامعه پزشکی.
9- دهقانی، محمد و حیوی حقیقی، محمدحسین و کیان پوری، ساناز و بلقیس شیبانی، (1393)، رابطهبینسرمایهاجتماعی،رفتارشهروندیسازمانیو رضایتشغلیدربینپرستاران، فصلنامه مدیریت پرستاری، سال سوم، دوره سوم، شماره اول، صص 44-35.
10- رضوانی محمدرضا و کوکبی، لیلا و حسین منصوریان، (1392)، تأثیر اسکان مجدد بر کیفیت زندگی روستاهای آسیب‌دیده از سوانح طبیعی(مطالعه موردی: شهرک زنجیران و شهرک ایثار - استان فارس)، مسکن و محیط روستا، 32 (144)، صص 106-87.
12- رکن­الدین افتخاری، عبدالرضا و پور طاهری، مهدی و صادقلو، طاهره و حمدالله سجاسی قیداری، (1389)، تحلیل عوامل مؤثر در مدیریت مشارکتی سیل در مناطق روستایی (مطالعه موردی: روستاهای سیل­زده حوضه گرگان رود استان گلستان)، فصلنامه پژوهش­های روستایی، سال اول، شماره دوم، صص 26-1.
13- شجاعی باغینی، م.م، (1387)، مبانی مفهومی سرمایه اجتماعی، چاپ اول، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
14- طالب، مهدی و زهره نجفی اصل، (1389)، آموزه‌هایی از روند مشارکت روستایی در ایران، پژوهش‌های روستایی، دوره 1، شماره 2، صص 48-27.
15- فتحی، سروش و معصومه مطلق، (1389)، رویکردنظریبرتوسعهپایدارروستاییمبتنیبرفن­آوریاطلاعاتوارتباطات، فصلنامه علمی پژوهشی جغرافیای انسانی، سال دوم، شماره دوم، صص 66-47.
16- فیروزآبادی، احمد و حسین ایمانی جاجرمی، (1385سرمایهاجتماعیوتوسعهاقتصادی-اجتماعیدرشهرتهران، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال 6 شماره 23، صص 224-197.
17- فیروز نیا، قدیر و موسی کاظمی، سید مهدی و اعظم صادقی طاهری، (1390)، مطالعه تأثیر ادغام روستا در شهر نمونه روستاهای ادغامی در شهر کاشان، جغرافیا و توسعه، شماره 25، صص 79-96.
18- کتابی، محمود و ادیبی سده، مهدی و قاسمی، وحید و ستار صادقی ده چشمه، (1389)، سنجشاعتماداجتماعیوعواملمؤثربرآندرمراکزشهرستان­های چهارمحالوبختیاری، سال بیست و یکم، شماره پیاپی، 40 شماره چهارم، صص 122-97.
20- کلمن، جیمز، (1386بنیادهاینظریهاجتماعی، ترجمه صبوری، نشر نی، چاپ اول.
21- مسگری هوشیار، سارا، (1387)، ارزیابی بازسازی سکونتگاه­های روستایی استان اردبیل پس از زلزله 1375، پایان­نامه کارشناسی ارشد بازسازی پس از سانحه، دانشگاه شهید بهشتی.
22- مشیری، فرخ، (1390)، رویکرد انسانی در جابه­جایی سکونتگاه­ها در برنامه­های آبادانی منطقه­ای، فصلنامه مسکن و محیط روستا، شماره 135، صص 104-85.
23- منتظریون، مریم، (1390)، بررسی فرآیند جابه­جایی سکونتگاه­های روستایی در برنامه بازسازی پس از سیل 1384 شرق استان گلستان، پایان­نامه کارشناسی ارشد بازسازی پس از سانحه، دانشگاه شهید بهشتی.
24- منظور، داوود و مهدی یادی پور، (1387)، سرمایهاجتماعی عاملتوسعهاجتماعیواقتصادی، فصلنامه راهبرد، شماره 15، صص 162-140.
25- Agba, A. M. Ogaboh, J. J. Akpanudoedehe and E. M Ushie. (2010). Socio-Economic and Cultural Impacts of Resettlement on Bakassi People of Cross River State, Nigeria. Studies in Sociology of Science Vol. 1, No. 2, pp. 50-62.
26- Aldrich, D. P. (2012). ‘Social Capital in Post Disaster Recovery: Towards a Resilient and Compassionate East Asian Community’, in Sawada, Y. and S. Oum (eds.), Economic and Welfare Impacts of Disasters in East Asia and Policy Responses. ERIA Research Project Report 2011-8, Jakarta: ERIA. Pp.157-178.
27- Barrett, c. (2008). Dynamic poverty traps and rural livelihoods. Inrural livelihoods and poverty reduction poverty policies, London, routledge.
28- Chuang Y.C, Chuang K.Y. (2008). Gender differences in relationships between social capital and individual smoking and drinking behavior in Taiwan. Social science and Medicine. 3: 1321- 1330.
29- EM-DAT. 2014. The OFDA/CRED International Disaster Database. University Catholique de Louvain-Brussels-Belgium.
30- Falk, I, Kilpatrick, S. (1999). What is social capital? A study of interaction in a rural community: university of Tasmania, Launceston.
31- Filizm, G. (2003). From migrant social capital to community development: A relational account of migration, remittances and inequality, Ph.D, Princeton University, 36-Gootaert, c. 1998, social capital: the missing link?, social capital- initiative working paperno5, the World Bank, Washington.
32- GUHA-SAPIR, D. et al. (2012). Annual Disaster Statistical Review 2011, the numbers and trends. Brussels: CRED: Centre for Research on the Epidemiology of Disasters, IRSS: Institute of Health and Society, Université Catholique de Louvain.
33- Kilpatrick, S. (2003). The role of VET in building social capital for rural communityDevelopment in Australia. Symposium on education for rural transformation International Research and Training Centre for Rural Education. Australia. 21 January.
34- Lane, B, Dorfmon, D. (1997). Strengthening Community Networks: The Basis for Sustainable Community Renewal. Program Report. ED 444 777.
35- Lovekamp, William E. and Sudha Arlikatti. (2013). “Social Change and Empowerment.” Social Vulnerability to Disasters, 2nd ed, edited by D.S.K. Thomas, B.D. Phillips, W.E. Lovekamp, and A. Fothergill, pp. 447-472. Boca Raton, FL: CRC Press.
36- Navarra, Melissa Quetulio; Anke Niehof and Wander van der Vaart. (2013). Social Capital in Involuntary Displacement and Resettlement. International Journal of Social Sciences and Humanity Studies. Vol 5, No 2.
37- Patterson, O, Weil, F. and Patel, K.( 2010). The Role of Community in Disaster Response: Conceptual Models, Popul Res Policy Rev (2010) 29:127–141.
38- Peek, Lori; Alice Fothergill; Jessica W. Pardee and Lynn Weber.( 2014). Studying Displacement: New Networks, Lessons Learned. Sociological Inquiry, Vol. 84, No. 3, pages 354–359.
39- Pelling, M. (2003). The Vulnerability of Cities: Natural Disaster and Social Resilience, Earthscan Publications Ltd.
40- Sharifi, F, Samadi. S. Z, and Wilson C. (2012). Causes and consequences of recent floods in the Golestan catchments and Caspian Sea regions of Iran. Natural Hazards. Volume 61, Issue 2, pp 533-550.
41- Spelleberg, A. (2001), Framework for the measurement of social capital in New Zealand, New Zealand statistics.
42- World Bank. (2010). Safer Homes, Stronger Communities. Resources for Reconstructing Housing and Communities after Natural Disasters.
43- Zahran, Sammy; Lori Peek; Jeffrey G. Snodgrass; StephanWeiler; and Lynn Hempel. (2011). Economics of Disaster Risk, Social Vulnerability, and Mental Health Resilience. Risk Analysis, Vol. 31, No. 7.