نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار جغرافیا و برنامهریزی روستایی، دانشگاه گنبد، گنبد، ایران
2 استادیار جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Each year, natural disasters threaten the strength and stability of communities worldwide. Occurring extreme rainfalls, in August 2005 in Eastern part of the Golestan province in North of Iran, caused two devastating flood disasters and damaged several villages. After considerable long discussions, planners and policy makers decided to relocate a significant number of villages incorporating them in larger area. Finally in this area 11 villages were replaced and integrated in one place but 3 villages were replaced without integration. In this Study we want to explore the Social capital in villages before and after the Golestan Floods. In order to investigate the effects of post disaster resettlement program on social capital conducted the villages in Golestan province we used subjective indicators and satisfaction levels in three domains such as social participation, social cohesion and social trust. 200 samples were randomly chosen. Data collection tool was a researcher-designed questionnaire that was produced according to research objectives. Chronbach alpha was used to evaluate the reliability and for comparisons between the two groups were made using Independent sample T Test. In general, the results of the study indicate that the resettlement of villages after disaster lead to significant improvement in the social participation in study area. The resettlement policy was successful in reducing the flood disaster risk but it was not successful in social cohesion and social trust.
کلیدواژهها [English]
طرح مسئله
سوانح طبیعی همچون زلزله، سیل و طوفان بهعنوان پدیدههای تکرارپذیر در طول حیات کره زمین همواره وجود داشتهاند و همیشه خطری جدی برای توسعه، بهویژه در کشورهای درحالتوسعه به شمار میروند (Aldrich, 2002, p158). افزایش میزان وقوع بلایای طبیعی در جهان هرساله باعث افزایش شمار افراد بیخانمان شده است. تنها در سال 2013 میلادی بالغبر 73954 نفربر اثر بروز بلایای طبیعی در جهان جان خود را ازدستداده و بیش از 9/2 میلیون نفر نیز سکونتگاههای خود را ازدستدادهاند (EM-DAT, 2014). در طی دهه گذشته کشورهای آسیایی بیشترین تعداد قربانیان بلایای طبیعی را به خود اختصاص دادهاند (Guha-Sapir et al, 2012).
پیشینه تاریخی حوادث رخداده بیانگر این واقعیت است که کشور ایران همواره به خاطر داشتن ساختارهای مکانی-فضایی ویژه، بحرانهای طبیعی زیادی را متحمل شده و یکی از آسیبپذیرترین نقاط جهان در برابر مخاطرات محیطی بوده است. بنابراین با توجه به اهمیت مسئله در ابعاد مختلف مکانی-فضایی و بهمنظور کاهش آسیبپذیری در برابر بلایا، توجه و بهکارگیری روشهایی همچون مدیریت ریسک بلایا و بازسازی نواحی پس از حادثه ضرورتی اساسی است (پور طاهری و همکاران، 1390: 115).
اغلب برنامههای بازسازی پس از سانحه، سیاست جابهجایی کل یا بخشی از سکونتگاه، بهعنوان راهحلی مناسب ازلحاظ فنی، جهت کاهش خطر و ایمنی از پدیدههایی چون زلزله، سیل، رانش زمین و غیره مورد ملاحظه قرار میگیرد. هدف کلی اسکان مجدد روستایی، ایجاد زمینه مناسب برای استقرار روستاهای واقع در پهنههای پرخطر و روستاهایی است که بنا به دلایل مختلف جابهجایی آنها ضروری است، بهطوریکه وضعیت معیشتی و رفاه ساکنین از جنبههای مختلف پس از جابهجایی و گذشت فاصله زمانی کوتاه بهبود یابد. بر این اساس ضروری است اسکان مجدد و مکانیابی بهینه مکان استقرار روستاها بر مبنای روشهای مناسب و منطبق با ویژگیهای محیطی صورت پذیرد (رضوانی و همکاران، 1392، 88).
مکانیابی و جابهجایی روستا بدون انجام مطالعات دقیق، عواقب مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، محیطی و کالبدی را در پی خواهد داشت که این مداخلات میتواند زمینهساز ناپایداری محیط روستایی شده و آن را دچار آشفتگی سازد. این شرایط باعث میشود تا ارزشهای اقتصادی، طبیعی و کالبدی سرزمین همچنین زیبایی طبیعی، روح و هویت مکان روند فرساینده را تجربه کنند (فیروز نیا و همکاران، 1390: 80).
بررسی تجارب مختلف حاکی از آن است به علت فقدان قوانین و دستورالعملهای مربوط به چگونگی مداخله در سکونتگاههای روستایی و از سویی نبود تعریفی فراگیر از مفاهیم درجاسازی و جابهجایی در سیاستهای مداخلهای، ابهام در کاربرد این رویکردها و عدم مشارکت روستاییان در فرآیند بازسازی روستای جدید، پیامدهای جابهجایی بهگونهای بوده که عموماً بازماندگانی که جابهجاشدهاند از جابهجایی رضایت نداشته و جابهجایی اغلب به از دست دادن خوداتکایی روستاییان، حس تعلق به مکان و در مواردی خالی از سکنه ماندن واحدهای احداثی در روستای جدید، منجر شده است (مسگری هوشیار، 1387، 27).
استان گلستان با جمعیتی بالغبر 1777014 نفر ازجمله استانهای حادثهخیز کشور است. سیلاب یکی از ویژگیهای جداییناپذیر رودخانههای استان است (اردلان و همکاران، 1385، 5). بررسیهای افتخاری و همکاران نشان میدهد از بین 236 روستای حوزه آبخیز گرگان رود در استان گلستان، تعداد 156 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل بالا، 44 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل متوسط و 36 روستا در گروه روستاهای با خطر سیل پایین قرار دارند (افتخاری و همکاران، 1389: 180).
بارش بارانهای شدید در مرداد 1384 در نواحی شرقی استان گلستان منجر به رخداد دو سیل ویرانگر گردید که این سیلابها ازجمله خسارتبارترین سیلهای رخداده در کشور بود (Sharifi et al, 2012, p533). بهمنظور جلوگیری از تکرار مجدد رویداد سیل در مناطق سیلزده، اقدام به انتقال سه روستا بهصورت محدود به فواصل کمتر از دو کیلومتر از محل قدیم روستاها و همچنین جابهجایی توأم با تجمیع یازده روستا به منطقه فراغی گردید (منتظریون، 1390: 14). تاکنون مطالعات متعددی درزمینهٔ اثرات اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیستمحیطی اجرای طرحهای اسکان مجدد صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به مطالعات زهران و همکاران[1] (2011)، اردشیری (1388)، منتظریون (1390)، پیک و همکاران[2] (2014) اشاره نمود؛ اما در خصوص اثرات الگوهای مختلف اسکان مجدد بر شاخصهای سرمایه اجتماعی تاکنون تحقیقات معدودی صورت گرفته است. بررسیهای بهعملآمده توسط ناوارا و همکاران[3] 2013، در خصوص سرمایه اجتماعی در طرحهای جابهجایی و اسکان مجدد مؤید این موضوع است که توجه به موضوع سرمایه اجتماعی میتواند به ایجاد بینش جدید در این طرحها منجر گردد.
با اجرای طرح جابهجایی روستاهای سیلزده واقع در شرق استان گلستان، دگرگونیهایی در ابعاد مختلف فضایی-کالبدی این روستا پدید آمده است و سیستم اقتصادی، اجتماعی و کالبدی روستا بهشدت تحت تأثیر قرارگرفته است؛ سؤال اساسی تحقیق حاضر، عبارت است از:
تأثیرات جابهجایی روستاهای آسیبدیده از سیل بر میزان سرمایه اجتماعی ساکنین محلی به چه میزان بوده است؟
سرمایه اجتماعی
یکی از مفاهیمی که در دهههای گذشته مورد استقبال قرارگرفته موضوع سرمایه اجتماعی است، سرمایه اجتماعی مفهومی جدید، پیچیده و مهم است که امروزه بهعنوان یکی از مهمترین شاخصههای رشد و توسعه در هر جامعهای مطرح است، همچنین پیامدهای توسعهای سرمایه اجتماعی در حوزهها و سطوح مختلف موردبحث قرارگرفته است (فیروزآبادی وایمانی، 1385، 17). سرمایه اجتماعی مجموع هنجارهای موجود در سیستم اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده، موجب پایین آمدن سطح هزینههای تبادلات و ارتباطات میگردد (منظور و یادی پور، 1387، 44).
اولین نظریه عمده در باب سرمایه اجتماعی توسط جیمز کلمن[4] در 1988 ارائه شد (شجاعی باغینی، 1387، 139). سرمایه اجتماعی انسجام بخش روابط میان انسانها با سازمانها و شبکههای ارتباطجمعی و گروهی است که در نبود آن، سایر سرمایهها اثربخشی خود را ازدستداده و پیمودن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و دشوار خواهد بود (پاپزن و همکاران، 1390، 2 و 3). کلمن سرمایه اجتماعی را شامل جنبهای از ساختار اجتماعی و روابط واقعی کنشگران میداند (Spelleberg, 2001, p10). سرمایه اجتماعی اندازهگیری از سطح اعتماد اجتماعی و روابط فعال در شبکههای اجتماعی یک جامعه است (Lane and Dorfmon, 1997, p7). پوتنام[5] سرمایه اجتماعی را شامل اجزاء اصلی سازمان اجتماعی، مانند اعتماد، هنجارها و شبکههایی که میتوانند کارایی اجتماعی را با تسهیل کنشهای هماهنگ، بهبود دهند تعریف میکند (Filizm, 2003, p5). همچنین بهعنوان یک منبع جامعه از شبکهها، هنجارها و اعتماد مشاهدهشده است که میتواند جهت ارتقای ظرفیت جامعه برای توسعه ترسیم شود (Kilpatrick, 2003, p2). درواقع، سرمایه اجتماعی شامل جنبههایی از ساختار اجتماعی است که کنش اجتماعی را تسهیل کرده و منابعی را جهت دستیابی مردم به اهدافشان در اختیار آنها میگذارد (Chuang and cheng, 2010, p 1322). بارت 19 معتقد است که سرمایه اجتماعی نقش مهمی در تنوعبخشی به اقتصاد روستایی، مشارکت در حوادث غیرمترقبه، توزیع بهینه منابع و امکانات و منابع، کاهش هزینههای تولید، افزایش بهرهوری نیروی کار و کاهش بیکاری در مناطق روستایی دارد (Barrett, 2008, pp12-14) که به دنبال آن میتوانیم شاهد افزایش سطح کیفیت زندگی و بهبود وضعیت اقتصادی ساکنان باشیم تا درنهایت منجر به تثبیت جغرافیایی روستاییان در مناطقشان میشود (Falk and Kilpatrick. 1999, p20).
اهمیت سرمایه اجتماعی به دلیل تأثیراتی است که بر استعداد روستائیان در جهت سازماندهی برای توسعه
میگذارد. این تأثیرات عبارتاند از 1- ارتباط متقابل برای ایجاد هماهنگی بین فعالیتها 2- بسیج منابع و اعمال مدیریت در آنها 3- اعمال مشارکت عمومی و ارزیابی آراء و مسئله یابی 4- ارائه راهکارهای حل مشکلات. این چهار کار تأثیراتی است که سرمایه اجتماعی بر روی سازماندهی توسعه روستاها انجام میدهد و روند آن در جهت رسیدن به رفاه عمومی جوامع روستایی است (دهقانی و همکاران، 1390، 26).
مؤلفههای سرمایه اجتماعی
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتاند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی، اعتماد عمومی، اعتماد نهادی، مشارکت غیررسمی مذهبی، مشارکت غیررسمی خیریهای، شرکت در اتحادیهها، انجمنها، سازمانها و مؤسسات مدنی رسمی. بااینوجود مؤلفههای اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرارگرفته و هرکدام تقویتکننده دیگریاند از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. در زیر به معرفی سه شاخص کلیدی سرمایه اجتماعی پرداخته شد:
- مشارکت اجتماعی به معنای شرکت فعالانه و ارادی (مستقیم و غیرمستقیم) انسانها در حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و بهطورکلی تمامی ابعاد زندگی است (طالب و نجفی اصل، 1389، 89). مشارکت اجتماعی عبارت است از آن دسته فعالیتهای ارادی که از طریق آنها اعضای یک جامعه، در امور محله شهر و روستا شرکت کرده و بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی مشارکت دارند (اکبریان و فتحی، 1391، 1).
- اعتماد اجتماعی دلالت بر انتظارات و تعهدات اکتسابی و تائید شده به لحاظ اجتماعی دارد که افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به نهادهای مربوطه به زندگی اجتماعیشان دارند. اعتماد دارای دو بعد امنیت شخصی، انتظار همکاری و سود متقابل است (کیانی و میرزا پور، 1388، 132). اعتماد اجتماعی بهعنوان مهمترین سازه سرمایه اجتماعی و یکی از جنبههای مهم روابط انسانی و اجتماعی و عاملی بسیار اساسی برای تداوم زندگی جمعی در دنیای پرمخاطره مدرن است. عدم توجه به اعتماد سبب تأخیر در کارها و هزینهبر شدن آنها، خلل در روابط و تعاملات و باعث ایجاد مشکلاتی در مشارکت اجتماعی، نظم اجتماعی، سلامت اجتماعی و بهطورکلی توسعه همهجانبه میشود (کتابی و همکاران، 1389، 100).
- انسجام اجتماعی با توافق جمعی میان اعضاء یک جامعه که حاصل پذیرش، درونی کردن نظام ارزشی و هنجاری یک جامعه و وجود تعلق جمعی و تراکمی از وجود تعاملها، در میان افراد آن جامعه بیان میشود (کلمن، 1386، 37). انسجام اجتماعی دلالت بر توافق جمعی میان اعضای یک جامعه دارد. به عبارتی انسجام در کل، ناظر بر میزان و الگوی رابطه متقابل بین کنشگران، گروهها و خردهفرهنگهای تمایزیافته است (ازکیا و غفاری،286:1386). انسجام اجتماعی در یک حوزه تعاملی معین شکل و معنا پیدا میکند. دورکیم احساسی را در میدان تعاملی به وجود میآید عاطفه جمعی مینامد. ازنظر دورکیم عاطفه جمعی عمیق اکثراً طی مناسک جمعی به وجود میآید و بدین نحو موجبات افزایش و تحکیم انسجام اجتماعی را فراهم میکند (رفیعیان و همکاران، 1390، 2).
اسکان مجدد
جابهجاییها بهمثابه پارادایم معاصر در علوم اجتماعی، ناظر به بررسی جابهجایی افراد، ایدهها و اشیا و همچنین دلالتهای اجتماعی گستردهتر این جابهجاییها است. اسکان مجدد که با واژههایی مختلف مانند جابهجایی یا تغییر مکان نیز شناخته میشود، اصولاً به معنای هر نوع جابهجایی یا تغییر اساسی در محل سکونت خانوارها است. اسکان مجدد غالباً به اجتناب از اسکان در مکان پیشین، جستجوی اشتغال جدید و جبران خسارت ناشی از زیان مادی جابهجایی میانجامد (جلالیان و همکاران، 1392، 181).
سیاست اسکان مجدد یکی از انواع سیاستها در برنامهریزی سکونتگاههای روستایی است که بهمنظور توسعه روستایی و بهویژه نظام بخشی به توزیع بهینه نقاط روستایی و تأمین امکانات و خدمات موردنیاز روستائیان مطرحشده است (Agba et al, 2010, p51). بهطورکلی اسکان مجدد روستایی بیشتر پس از وقوع حوادث طبیعی در مناطق روستایی انجام میشود که میتواند به رفع مشکلات مردم روستایی کمک بسیاری کند. اسکان مجدد مردم روستایی اگرچه در مواقع بحرانی ضروری است، اما باید متناسب با شرایط محلی اجتماعی و اقتصادی مردم روستایی و در قالب طرحها اجرا شود. اگر این عمل موردتوجه برنامهریزان قرار نگیرد ممکن است شاهد ترک مردم روستایی از محلهای جدید اسکان خواهیم بود.
در ادبیات توسعه روستایی دو دیدگاه و یک استراتژی درباره جابهجایی مکانی و ادغام روستاها وجود دارد. با توجه به رویکردهای موجود به موضوع پژوهش سه جنبه موردتوجه در دیدگاهها و استراتژی معطوف به جابهجایی و ادغام عبارتاند از دیدگاه موافق، دیدگاه مخالف و استراتژی معطوف به توسعه که میتوان آن را تلفیقی از دو دیدگاه موافق و مخالف در نظر گرفت.
استدلال برخی از تصمیم گیران و سیاستگذاران منطقهای و ملی در موافقت با جابهجایی و ادغام روستاها ناظر بر این امر است که پراکنش روستاها در نقاط متعدد سرزمین مانعی عمده در جهت توسعه روستایی به شمار میآید و با تمرکز واحدهای خدماتی در نقاط روستایی میتوان به میزان کارایی آنها افزود و شرایط زندگی مردمان با تمرکز مکانی و فضایی خدمات مطلوبتر خواهد شد (توکلی، 1380، 46).
در مقابل، گروهی از اندیشمندان بهویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی با اشاره به پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جابهجایی و ادغام روستاها، بر این باورند که تا حد امکان باید تلاش در حفظ روستاها در مکانهای اصلی خود نمود. به اعتقاد این صاحبنظران، روستا تنها یک فضای فیزیکی نیست که بهسادگی بتوان آن را از جایی بهجایی دیگر منتقل کرد. هر روستا دارای هویتی مستقل است وزندگی و روابط ذهنی آن بسیار غنی و پیچیده است. بهزعم برخی از این اندیشمندان، جابهجایی و ادغام روستاها سبب گسستگی در وحدت و پیوستگی مردم و زوال حافظه جمعی و احساس هویت میگردد (توکلی، 1380، 12). سرانجام اینکه برخی از پژوهشگران علوم اجتماعی که بهطور مشخص به جابهجایی انسانها و ادغام مجموعهای زیستی در هنگام بازسازی مناطق آسیبدیده از حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله اشارهکردهاند، بر این باورند که جابهجایی انسانها میتواند منجر به طولانی شدن بحران حاصل از وقوع فاجعهای طبیعی شود و سبب بروز عوارضی مانند تحلیل ذخیرههای اقتصادی و اجتماعی و وابستگی به کمکهای خارجی و غیره گردد که در درازمدت دستکمی از عوارض نخستین فاجعهها ندارند (مشیری، 1390، 100).
اما در استراتژی معطوف به توسعه هدف از جابهجایی و اسکان مجدد جمعیتهای روستایی بهبود وضعیت فعلی جمعیت تحت پوشش طرح و ارتقای زندگی آنان به سطحی قابلقبولتر در چارچوب توسعه منطقهای و ملی است (فتحی و مطلق، 1389، 3). ماهیت این استراتژی این است که پروژههای توسعه که در آن مبادرت به جابهجایی مردمان بهویژه بهصورت اجباری میشود، معمولاً مشکلات اقتصادی، اجتماعی و محیطی شدیدی را به بار میآورند. زیرا نظامهای تولید در معرض تهاجم قرار میگیرند، داراییها و منابع تولیدی و درآمدزا از دست میروند، انسانها در محیط تازهای اسکان مییابند که امکان استفاده از مهارتها و قابلیتهای تولیدشان کاهش مییابد و از طرف دیگر رقابت برای دستیابی به منابع بیشتر میشود. ساختار محلی شبکههای روابط اجتماعی تضعیف میشوند، گروههای خویشاوندی پراکنده میشوند و نهایتاً اینکه هویت فرهنگی، اقتدار سنتی و قابلیت همکارهای متقابل از میان میرود. در صورت عدم اتخاذ اقدامات مناسب و برنامهریزی صحیح، جابهجایی اجباری ممکن است سبب وارد آمدن فشارهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی شدیدی بر انسانهای درگیر طرح شود (World Bank, 2010, p5).
مدل مفهومی تحقیق
با توجه به بنیان نظری تحقیق و نظریههای مختلفی که درزمینه سرمایه اجتماعی و الگوهای اسکان مجدد و با استفاده از طرح پانل واپس نگر چارچوب نظری این پژوهش مطابق شکل شماره ۱ طراحی گردید:
شکل- 1: مدل مفهومی تحقیق (منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
پیشینهتحقیق
تحقیقات کمی در ارتباط با سرمایه اجتماعی و اسکان مجدد وجود دارد که در این بخش به تعدادی از ه در رابطه با موضوع موردبررسی استناد میشود.
پاترسون و همکاران[6] (2010) در مقاله نقش جامعه محلی در واکنش به سانحه، با تمرکز بر روی نقش سرمایه اجتماعی در کاهش آسیبپذیری جامعه در برابر سوانح طبیعی به اهمیت شبکههای اجتماعی، نگرش، اعتماد بین افراد و انسجام اجتماعی اشارهکردهاند.
میماکی و شاو[7](2007) در مقالهای با عنوان ارتقای آمادگی در برابر سوانح با سرمایه اجتماعی و ظرفیت محلی، در منطقه روستایی کوچی در ژاپن علاوه بر تعریف عوامل مؤثر با استفاده از روش میدانی به این نتیجه رسیدند که این منطقه با توجه به نوع روابط اجتماعی، رهبری محلی، سیستم نهادی و ... نقش مهمی در آمادهسازی جامعه محلی در برابر سوانح طبیعی دارد.
پیلینگ[8] (2003) در مقالهای با عنوان آسیبپذیری شهرها: سوانح طبیعی و تابآوری اجتماعی، سرمایه اجتماعی (اعتماد، مشارکت و انسجام اجتماعی) شبکهای شده را از اصول کلیدی برای مداخلات قوی در مدیریت سانحه قلمداد میکند و آن را باعث بالا رفتن میزان همبستگی و اعتماد به قوانین در سطح جامعه محلی میشود.
خواجه دادی و همکاران (1385) در تحقیقی تحت عنوان سرمایه اجتماعی حلقه مفقوده بازسازی پس از بلایا، پس از توصیف سرمایه اجتماعی و فواید آن، نقش این سرمایه را در کنار نقش رهبـران محلـی در بازسازی بلایا تشریح نمودند و نتیجهگیری کردند سرمایه اجتماعی سرعت بازسازی را افزایش میدهد اما نقش رهبران محلـی در بهکارگیری سرمایه اجتماعی مردم در فرایند بازسازی و تسهیل تصمیمگیری جمعی را نباید نادیده گرفـت. سـرمایه اجتمـاعی و رهبران محلی مؤثرترین عناصر در تقویت فعالیتهای جمعی و بازسازی پس از بلایا میباشند. غفلت از نقش سرمایه اجتماعی در برنامهریزیهای پس از بلایا، موجب عدمحمایت ذینفعان، مردم و کاهش سرعت عملیات بازسازیشده و برنامهها را عملاً با مشکل مواجه میکند؛ بنابراین بدون وجود سرمایه اجتماعی در اجتماعات، برنامههای مراکز تـصمیمگیـری، چـه در زمان وقوع بلایا و چه پسازآن، با عناوین زیبا، در آرشیو سازمانها میمانند و اجرای آنها با شکست مواجه خواهد شد.
همانطور که مشاهده میشود، سرمایه اجتماعی بهعنوان یک سازه مفهومی مهم در ادبیات برنامهریزی روستایی و عاملی مهم در توفیق طرحهای اسکان مجدد در ایران چندان موردتوجه قرار نگرفته است و موضوع موردبررسی در این تحقیق از تازگی خاصی برخوردار است. همچنین روستاهای موردمطالعه دارای تجربه طولانی پس از اسکان مجدد هستند و در چنین شرایطی میتوان اقدام به سنجش سرمایه اجتماعی مردم پس از رسیدن به ثبات در استقرار گاه جدید نمود.
سؤالها و فرضیهها
با توجه به هدف مطرحشده، سؤالهای زیر در راستای انجام تحقیق مطرح میگردد:
1- آیا جابهجایی روستاها در بهبود شاخصهای سرمایه اجتماعی روستائیان نقش داشته است؟
2- آیا تفاوت معنیداری بین میزان سرمایه اجتماعی در الگوهای اسکان مجدد (الگوی جابهجایی محدود و الگوی جابهجایی توأم با تجمیع) وجود دارد؟
بر مبنای سؤالات مطرحشده در این پژوهش و اهداف تحقیق، فرضیات زیر متناظر با سؤالات مذکور پیشنهاد میشود:
1- اجرای الگوهای مختلف اسکان مجدد در بهبود شاخصهای سرمایه اجتماعی در منطقه موردمطالعه تأثیرگذار بوده است.
2- بین الگوهای مختلف اسکان مجدد تفاوت معناداری درزمینه تأثیرگذاری بر سرمایه اجتماعی وجود دارد.
روششناسی
تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی تحلیلی است. گردآوری دادههای موردنیاز با استفاده از روش اسنادی و میدانی تهیهشده که روش میدانی مبتنی بر ابزار پرسشنامه است. جهت تعیین تعداد پرسشنامه موردنیاز (حجم نمونه) در تحقیق حاضر از فرمول کوکران استفاده شد. با توجه به فرمول کوکران، سطح اطمینان 95 درصد و ضریب خطای 05/0، تعداد 200 خانوار برای تکمیل پرسشنامه انتخاب گردیدند. در ارتباط با رابطهی اسکان مجدد و سرمایهی اجتماعی بهطور مستقیم نظریهها و تئوریهای حمایتکنندهای وجود ندارد؛ بلکه بهطور غیرمستقیم میتوان از نظرات و دیدگاهها پیرامون سرمایهی اجتماعی و نیز اثرات اسکان مجدد در نواحی روستایی سود برد و بامطالعه و تلفیق آنها در راستای بررسی رابطهی اسکان مجدد و سرمایهی اجتماعی در نواحی روستایی گام برداشت. با توجه بهمرور مطالعات و تحقیقات انجامشده، معیارهای سنجش سرمایهی اجتماعی سه معیار شامل اعتماد اجتماعی، انسجام و همبستگی اجتماعی و مشارکت اجتماعی (جدول 1) میباشند. روایی پرسشنامهها با نظر پانل متخصصان و صاحبنظران تائید گردید. جهت تعیین پایایی پرسشنامه با استفاده از 30 پرسشنامه، پیشآزمون انجام شد که مقدار آلفای کرونباخ محاسبهشده برای مجموع ابعاد، 902/0 به دست آمد.
جدول- 1: معیارهاوشاخصهایسنجشسرمایهیاجتماعی
معیار |
شاخص |
اعتماد |
قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و ...)، اعتماد به نهادها و سازمانهای دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام |
انسجام و همبستگی |
شرکت در مراسمهای جشن و عزا، کمک به افراد بیبضاعت، روابط صمیمانه با همسایگان، پذیرش افراد با قومیتهای مختلف، بروز تضادهای مذهبی، همدلی و یکرنگی بین مردم، احساس مسئولیت در امور روستا، احترام به بزرگترها توسط کوچکترها، حل اختلافات بهصورت کدخدامنشانه |
مشارکت |
مشارکت در تصمیمگیریهای روستا، مشارکت فعال در انتخابات، عضویت در نهادهای محلی از قبیل شورای روستا، ارتباط نزدیک با مدیریت (شورا و دهیار)، مشارکت مالی در امور روستا، شرکت در مراسمهای عمومی روستا، همفکری و مشورت زنان در امور روستا |
توزیع پرسشنامهها بهصورت تصادفی-سیستماتیک در بین خانوارهای ساکن صورت گرفت. با توجه به اینکه تکمیل پرسشنامه بهتنهایی ابزاری کافی برای گردآوری اطلاعات تشخیص داده نشد، از طریق مشاهده میدانی، مصاحبههای عمیق موردی و گروهی با ساکنین و بررسی اسناد و مدارک موجود سعی در گردآوری اطلاعات موردنیاز شد. برای پرسشنامههای مورداستفاده اساساً از سؤالات بسته با پاسخهای در طیف لیکرت پنج مقیاسی (خیلی بهتر شده: 5 تا خیلی بدتر شده: 1) استفادهشدهاند. در گام دیگر پس از تکمیل پرسشنامهها و رفع نواقص احتمالی، اطلاعات موردنیاز از پرسشنامهها استخراجشده و جهت رسیدن به اهداف تحقیق موردبررسی و تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت. در پژوهش حاضر بهمنظور بررسی نقش اسکان مجدد در سرمایه اجتماعی روستائیان، از آزمون t استفادهشده است.
محدودهوقلمروپژوهش
محدوده موردمطالعه ازنظر سیاسی-اداری، منطبق بر بخشهایی از شهرستانهای کلاله و مراوهتپه در شرق استان گلستان است. مراکز جمعیتی در تحقیق حاضر شهر فراغی (تجمیع 11 روستای قزلاطاق، آقطوقه، چاتال، خوجهلر، کروک، پاشایی، قپانعلیا، قپانسفلی، سید لر، شیخلر و دوجی) و سه روستای قولاقکسن، بققجه بالا و بققجه پایین میباشند. بیشترین فاصله شهر فراغی از محل روستاهای قبلی 25 کیلومتر و فاصله سایتهای بققجه پایین، بققجه بالا و قولاقکسن از محل روستاهای قبلی به ترتیب یک، یک و دو کیلومتر است.
جامعه آماری تحقیق حاضر سرپرستان خانوارهای روستایی در روستاهای موردمطالعه به تعداد 1043 خانوار در شهر جدید فراغی و 349 خانوار سه روستای جابهجاشده در سال 1391 است. با توجه به تشکیل شهر جدید فراغی از تجمیع 11 روستای جابهجاشده که بهصورت محلات جدا از هم در کنار یکدیگر اسکانیافتهاند، در این تحقیق چهار روستای پاشایی، چاتال، قزل اطاق و کوروک از شهر جدید فراغی (الگوی تجمیع) و روستای بق قجه پایین (از الگوی جابهجایی محدود) جهت نمونهبرداری انتخاب شدند. در شکل-2، موقعیت روستاهای موردمطالعه نشان دادهشده است.
شکل-2: موقعیت منطقه موردمطالعه
بحث و نتایج
نتایج توصیفی
نتایج حاصل از توصیف ویژگیهای نمونههای موردمطالعه نشان میدهد که بیشتر پاسخگویان (53 درصد) بین 20 تا 45 سال سن دارند. بیش از 54 درصد پاسخگویان دارای تحصیلات پایینتر از دیپلم هستند که از این میان 14 درصد بیسوادند. حدود 46 درصد از پاسخگویان دارای تحصیلات دیپلم یا بالاتر از دیپلم هستند. ازنظر اشتغال 41 درصد از پاسخدهندگان شاغلاند که شغل کشاورزی با 56 درصد بیشترین میزان اشتغال را به خود اختصاص داده است. بیش از 80 درصد پاسخگویان مالک واحد مسکونی میباشند. بیش از 82 درصد از پاسخگویان بهصورت دائم در محل جدید اقامت داشته و 18 درصد نیز بهطور موقت در محل جدید زندگی میکنند.
یافتههای تحقیق
در زیر یافتههای حاصل از بررسی قلمروهای سهگانه سرمایه اجتماعی ارائه میگردد. در ابتدا اعتماد اجتماعی بهعنوان مهمترین رکن سرمایه اجتماعی، موردبررسی و سنجش قرارگرفته است.
اعتماد اجتماعی:
در قلمرو اعتماد اجتماعی که با کمک گویههای قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و...)، اعتماد به نهادها و سازمانهای دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 05/0 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه در این شاخص مشاهده گردید. میانگین امتیاز شاخص اعتماد اجتماعی در الگوی جابهجایی و تجمیع، به ترتیب 8371/2 و 5159/2 است؛ که بیانگر کاهش میزان اعتماد اجتماعی در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابهجایی است. اکثر گویهها در هر دو الگوی موردبررسی با نظر کاملاً مخالف پاسخگویان مواجه شدهاند.
همچنین یافتههای حاصل از تجمیع گویههای تبیینکننده شاخص اعتماد اجتماعی در جدول زیر نشانگر وجود تفاوت معنیدار میان شاخص اعتماد اجتماعی بین الگوهای موردمطالعه و حد متوسط گویهها که عدد 3 یعنی میانه نظری است. این تفاوت در سطح 05/0 معنادار برآورد شده است. در جدول 2، تأثیر اسکان مجدد بر مؤلفه اعتماد اجتماعی الگوهای جابهجایی و تجمیع نشان دادهشده است.
جدول- 2: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص اعتماد اجتماعی از حد وسط گویهها در الگوهای جابهجایی و تجمیع
شاخص |
الگو |
میانگین |
اختلاف میانگین |
T |
سطح معنیداری |
اعتماد اجتماعی |
جابهجایی |
8371/2 |
16286/0- |
966/3- |
000/0 |
تجمیع |
5159/2 |
48408/0- |
754/14- |
000/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
همچنین نتایج آزمون t نمونههای مستقل، نشاندهنده وجود اختلاف معنیدار در شاخص اعتماد اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 3).
جدول- 3: مقایسه الگوهای جابهجایی محدود و تجمیع در شاخص اعتماد اجتماعی
مؤلفه |
الگو |
تعداد نمونه |
میانگین |
انحراف معیار |
آزمون t |
|
آماره t |
سطح معنیداری (درصد) |
|||||
اعتماد اجتماعی |
جابهجایی |
50 |
8371/2 |
29038/0 |
111/6 |
000/0 |
تجمیع |
150 |
5159/2 |
40185/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
همبستگی و انسجام اجتماعی:
در قلمرو همبستگی و انسجام اجتماعی که با استفاده از گویههای شرکت در مراسمهای جشن و عزا، کمک به افراد بیبضاعت، روابط صمیمانه با همسایگان، پذیرش افراد با قومیتهای مختلف، بروز تضادهای مذهبی، همدلی و یکرنگی بین مردم، احساس مسئولیت در امور روستا، احترام به بزرگترها توسط کوچکترها، حل اختلافات بهصورت کدخدامنشانه مورد ارزیابی قرارگرفته است، اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 5 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابهجایی مشاهده نگردید. در جدول 4 نتایج بهدستآمده برای گویههای شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی در الگوهای موردمطالعه آورده شده است.
جدول- 4: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص انسجام اجتماعی از حد متوسط در الگوهای مختلف
شاخص |
الگو |
میانگین |
اختلاف میانگین |
t |
سطح معنیداری |
همبستگی اجتماعی |
جابهجایی |
0068/3 |
00683/0 |
091/0 |
928/0 |
تجمیع |
0081/3 |
00811/0 |
216/0 |
829/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
یافتههای حاصل از تجمیع گویههای تبیینکننده شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی، نشانگر عدم وجود تفاوت معنیدار این شاخص در هر دو الگوی موردبررسی و حد متوسط گویهها در سطح 05/0 است. میانگین امتیاز همبستگی و انسجام اجتماعی در الگوهای جابهجایی محدود و تجمیع، به ترتیب 0068/3 و 0081/3 است؛ که بیانگر عدمتغییر در وضعیت مشارکت در هر دو الگوی اسکان مجدد است. همچنین نتایج آزمون t نمونههای مستقل نشاندهنده عدم اختلاف معنیدار شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 5).
جدول- 5: مقایسه الگوهای جابهجایی محدود و تجمیع در شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی
مؤلفه |
الگو |
تعداد نمونه |
میانگین |
انحراف معیار |
آزمون t |
|
آماره t |
سطح معنیداری |
|||||
همبستگی و انسجام اجتماعی |
سه روستا |
50 |
0068/3 |
52926/0 |
016/0 |
987/0 |
فراغی |
150 |
0081/3 |
45958/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
مشارکت اجتماعی:
در قلمرو مشارکت اجتماعی که با کمک گویههای مشارکت در تصمیمگیریهای روستا، مشارکت فعال در انتخابات، عضویت در نهادهای محلی، ارتباط نزدیک با مدیریت (شورا و دهیار)، مشارکت مالی در امور، شرکت در جلسات عمومی روستا، همفکری و مشورت زنان در امور روستا، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 05/0 درصد بین الگوها با وضعیت قبل از جابهجایی مشاهده گردید. میانگین امتیاز مشارکت اجتماعی در دو الگوی جابهجایی محدود و تجمیع، به ترتیب 1986/3 و 3225/3 است؛ که بیانگر بهبود وضعیت مشارکت در هر دو الگوی اسکان مجدد است. مصاحبههای عمیق صورت گرفته با اهالی نشان داد، ساکنین از مشارکت در جهت دریافت امتیازات از نهادهای دولتی بهره میبرند. در جدول 6 نتایج بهدستآمده برای گویههای مشارکت اجتماعی در الگوهای موردمطالعه آورده شده است.
جدول- 6: برآورد معناداری سطح تفاوت شاخص مشارکت اجتماعی از حد متوسط در الگوهای موردبررسی
شاخص |
الگو |
میانگین |
اختلاف میانگین |
T |
سطح معنیداری |
مشارکت اجتماعی |
جابهجایی |
1986/3 |
19857/0 |
906/2 |
005/0 |
تجمیع |
3225/3 |
32251/0 |
428/7 |
000/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
همچنین نتایج آزمون t نمونههای مستقل نشاندهنده عدم وجود اختلاف معنیدار در شاخص مشارکت اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است (جدول 7).
جدول- 7: مقایسه الگوهای جابهجایی محدود و تجمیع در شاخص مشارکت اجتماعی
مؤلفه |
الگو |
تعداد نمونه |
میانگین |
انحراف معیار |
آزمون t |
|
آماره t |
سطح معنیداری |
|||||
مشارکت اجتماعی |
سه روستا |
50 |
1986/3 |
48325/0 |
459/1- |
146/0 |
فراغی |
150 |
0081/3 |
53178/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
بهمنظور پاسخگویی به این سؤال که آیا تفاوت معنیداری بین میزان سرمایه اجتماعی در الگوهای اسکان مجدد (الگوی جابهجایی محدود و الگوی جابهجایی توأم با تجمیع) وجود دارد، از آزمون t نمونههای مستقل استفاده گردید. در جدول 8 آمارههای مربوط به دو گروه و در جدول 9، آزمون t دو نمونه مستقل ارائهشده است.
جدول- 8: آمارههای مربوط به دو گروه
پارامتر |
الگو |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
خطای استاندارد |
سرمایه اجتماعی |
جابهجایی محدود |
50 |
0142/3 |
35518/0 |
05023/0 |
تجمیع |
150 |
9488/2 |
34606/0 |
02826/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
جدول- 9: آزمون t دو نمونه مستقل
|
آزمون برابری واریانسها |
آزمون t برای میانگینها |
||||
آماره F |
معیار تصمیم برابری واریانسها |
آماره t |
معیار تصمیم برابری میانگینها |
میانگین اختلافات |
||
سرمایه اجتماعی |
با فرض برابری واریانسها |
170/0 |
681/0 |
149/1 |
252/0 |
05633/0 |
با فرض نابرابری واریانسها |
134/1 |
260/0 |
06533/0 |
(منبع: یافتههای تحقیق، 1394)
جدول شماره 9 شامل دو آزمون است، آزمون اول برابری واریانسها با مقدار 170/0 برای آماره F و با معیار تصمیم 681/0 را نشان میدهد، بنابراین فرض برابری واریانسها را نمیتوان رد کرد. یعنی با توجه به اطلاعات این نمونه، واریانس سرمایه اجتماعی بین الگوی جابهجایی محدود و الگوی تجمیع باهم برابر است. دومین آزمون مقایسه میانگینها است که با فرض برابری واریانسها، معیار تصمیمی برابر 252/0 دارد. با فرض برابر نبودن واریانسهای دو الگو نیز همین نتیجه حاصل خواهد شد. در هر دو صورت نتیجه این آزمون نشاندهنده آن است که بین الگوهای اسکان مجدد تفاوت معنیداری درزمینه میزان تغییرات سرمایه اجتماعی وجود ندارد.
نتیجهگیری
در فرایند اسکان مجدد روستایی، متغیرهای اجتماعی بهخصوص سرمایه اجتماعی نقش کلیدی ایفا میکند، چراکه هیچ پروژهای بدون مشارکت مردم، رضایتمندی و اعتماد جوامع محلی شکل نمیگیر؛ بهعبارتدیگر، سرمایه اجتماعی با ایجاد همبستگی در بین افراد بهعنوان منبع کنشهای اجتماعی در عرصههای مختلف زندگی از سطح محلی (خرد) تا سطح حکومت (کلان) مطرح میشود و میتواند جامعه را در برخورد با مسائل تواناتر ساخته و کاهش آن منجر به بروز مسائل و معضلات حاد اجتماعی میشود.
تجربه نشان داده است، پروژههایی که در آن مبادرت به جابهجایی و اسکان مجدد جمعیت خصوصاً بهصورت غیر داوطلبانه میشود، به دلیل تخریب نظامهای تولیدی، معمولاً مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی زیادی را موجب میشوند (2013, p470 Lovekamp & Arlikatti). در تحقیق حاضر ارزیابی نقش اسکان مجدد بر سرمایه اجتماعی منطقه موردمطالعه با استفاده از سه شاخص اصلی (اعتماد، انسجام و مشارکت) انجام گردید.
در قلمرو اعتماد اجتماعی که با کمک گویههای قرض دادن وسایل به همسایگان، اعتماد به اهالی روستا، اعتماد نسبت به نهاد دهیاری، حساسیت مردم در خصوص مشکلات دیگران، اعتماد شخصی (از قبیل صداقت، وفا به عهد و...)، اعتماد به نهادها و سازمانهای دولتی، ضمانت مالی همدیگر در دریافت وام، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 05/0 درصد در هر دو الگوی موردمطالعه نسبت به قبل از جابهجایی مشاهده گردید. میانگین امتیاز اعتماد اجتماعی در الگوی جابهجایی و تجمیع، به ترتیب 8371/2 و 5159/2 است؛ که بیانگر کاهش میزان اعتماد اجتماعی در هر دو الگوی موردمطالعه است. اکثر گویهها در هر دو الگوی موردبررسی با نظر کاملاً مخالف پاسخگویان مواجه شدهاند، این نتایج با نتایج جلالیان و همکاران، 1392، توکلی، 1380 همسو است.
در قلمرو همبستگی و انسجام اجتماعی یافتههای حاصل از تجمیع گویههای تبیینکننده شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی، نشانگر عدم وجود تفاوت معنیدار این شاخص در هر دو الگوی موردبررسی و حد متوسط گویهها در سطح 05/0 است. میانگین امتیاز همبستگی و انسجام اجتماعی در دو الگوی جابهجایی و تجمیع، به ترتیب 0068/3 و 0081/3 است؛ که بیانگر عدمتغییر در وضعیت انسجام اجتماعی در هر دو الگو است، نتایج این تحقیق در قلمروی همبستگی و انسجام اجتماعی با جلالیان و همکاران، 1392 همسو نیست. همچنین نتایج آزمون t نمونههای مستقل نشاندهنده عدم وجود اختلاف معنیدار شاخص همبستگی و انسجام اجتماعی بین دو الگوی موردمطالعه است.
مهمترین تجلی روابط اجتماعی در سطح جوامع روستایی را میتوان در روابط چهره به چهره ملاحظه نمود. این رابطه که منبعث از جمعیت اندک است باعث تقویت روابط غیرشخصی و غیررسمی میگردد. تجمیع چند روستا با یکدیگر در وهله نخست باعث افزایش جمعیت و گسترش دایره کنش متقابل اجتماعی میگردد. این امر سبب تغییر در ابعاد کنش متقابل، تغییر در فاصله اجتماعی، تغییر در شکل روابط در جوامع جدید شده است. تغییر در میزان روابط اجتماعی در سه روستای جابهجاشده به نسبت کمتر از الگوی تجمیع است.
در سه روستای جابهجاشده بهصورت محدود خانوارها قبل از جابهجایی با توجه به روابط خویشاوندی در همسایگی هم زندگی میکردند؛ بهعبارتدیگر بین همسایگان اهالی هر یک از روستاها، یک نوع روابط خویشاوندی حاکم بوده است؛ اما بعد از جابهجایی به علت توزیع زمین بین خانوارها بهصورت قرعهکشی، زمینه دور شدن خانوارهای فامیل و خویشاوند از یکدیگر فراهمشده است که این مسئله تا حدودی باعث کاهش ارتباط بین خانوارهایی که پیوند خویشاوندی سببی یا نسبی دارند، شده است.
در قلمرو مشارکت اجتماعی که با کمک گویههای عضویت در نهادهای محلی، مشارکت در تصمیمگیریهای مختلف امور روستا، موردسنجش قرارگرفته است، اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 05/0 بین الگوها مشاهده گردید. میانگین امتیاز مشارکت اجتماعی در دو الگوی جابهجایی و تجمیع، به ترتیب 1986/3 و 0081/3 است که بیانگر بهبود وضعیت مشارکت در سه روستای جابهجاشده است.
بررسیهای میدانی بیانگر کاهش مشارکت در کارهای داوطلبانه و بدون دستمزد و افزایش مشارکت مالی در امور روستا در سایت پیشکمر است. این در حالی است که ساکنین تمامی روستاهای جابهجاشده معتقدند مشارکت مردم در طرحهای عمرانی درصورتیکه بار مالی برای اهالی نداشته باشد نسبتاً خوب است. میانگین مشاهدهای الگوهای جابهجایی و تجمیع به ترتیب 014/3 و 948/2 است که نشاندهنده این است که الگوی تجمیع، تأثیر نامطلوبی ازنظر سرمایه اجتماعی بر جوامع موردمطالعه داشته است.
پیشنهاد میشود ضمن توجه جدی به نهادهای اجتماعی و فرهنگی موجود در روستاها، حد امکان کارکردهای اجتماعی و فرهنگی سابق روستاها حفظ گردیده و در صورت صلاحدید کارشناسان مربوطه بهضرورت انجام برخی از تغییرات، باید گزینههای مناسب جایگزین گردد. همچنین پیشنهاد میشود با انتخاب مدیران از بین مردم بومی و ساکنین مناطق جابهجاشده، زمینههای ارتقاء سطح اعتماد ساکنین فراهم شود. همچنین با گسترش و توسعه زیرساختها و تسهیلات احساس تعلق مکانی ساکنین را نسبت به سکونتگاههای جدید را بیشتر نمود.