Document Type : Original Article
Author
Assistant professor, Faculty of Architecture and Urbanism, Department of Conservation of Architectural Heritage, International University of Imam Khomeini, Qazvin, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
مدیریت افراطی و یا بسیار ضعیف گردشگری و توسعه در زمینههای مرتبط با گردشگری میتواند تهدیدی برای ماهیت فیزیکی، یکپارچگی و ویژگیهای درخشان میراث باشد. همچنین، ممکن است وضعیت بومشناختی، فرهنگ و سبکهای زندگی جوامع میزبان را نیز روبه تباهی و زوال ببرد و چه بسا شاهد همین اتفاق دربارۀ تجربۀ بازدیدکننده از آن مکان نیز باشیم (ICOMOS, 1999). رشد شدید و اختلال در گردشگری جهانی ازجمله گردشگری میراث فرهنگی (ICOMOS, 2022) تأثیر و صدماتش را بر بسیاری از محیطهای ساختهشده گذاشته و در برخی موارد به تغییر برخی مکانها به روشهای جبرانناپذیری (Irreparable) منجر شده است (Timothy, 2011). زیرا بهجای اقدامها و رویههای پایدار در گردشگری تمرکز بر به حداکثر رساندن تعداد بازدیدکنندگان است (Falk & Dierking, 2013). حجم زیاد بازدیدکنندگان میتواند به فرسایش کالبدی ساختارها، مسیرها و مناظر تاریخی منجر شود. موضوعی که بهویژه در مکانهای پرطرفدار مشهود است. فرسایش خود نیاز به مرمت مکرر را ایجاب میکند که گاهی درنتیجۀ استفاده از روشهای تهاجمی میتواند منجر به تغییر در مواد و مصالح و روشهای ساختمانی اولیۀ آثار شود و اصالت آنها را به خطر بیندازد و گاهی نیز برای بهبود تسهیلات گردشگری نظیر بهبود دسترسی میتواند تغییراتی را در ساختارهای تاریخی ایجاد کند که با هدفهای حفاظتی در تضاد است (Timothy, 2011).
با وجود این، نه میتوان و نه باید از گردشگری و توسعۀ آن صرفنظر کرد؛ زیرا گردشگری نهتنها یکی از مهمترین ابزارهای تبادلات فرهنگی در جهان است، فرصتهای مختلف اجتماعی و اقتصادی را در اختیار عرصههای میراثی و امر حفاظت و احیا قرار میدهد (ICOMOS, 1999, Art. 1). سهم چشمگیری از تولید ناخالص داخلی کشورها امروزه متکی به این صنعت است (Statista Research Department, 2024). البته نباید فراموش کرد که توسعۀ گردشگری زیر لوای حفاظت از محوطههای میراثی با توجه به ماهیت شکننده و آسیبپذیرشان معنا و اهمیت پیدا میکند (اندرودی، 1399، ص. 54). به همین خاطر نیز امروزه خوانشهای متأخر حفاظت و گردشگری با تقریب گفتمانی بر لزوم تعامل سازگارتر، پایدارتر و مسئولانهتر تأکید دارند. در این راستا نیز گفتمان گردشگری توجه خود را از تمرکز صرف بر ارزشهای کاربردی، عناصر سرگرمی و دلپذیربودن مقصد برداشته و به چیزی فراتر از این موارد برای مثال، یادگیری حتی بهصورت ناخودآگاه (McKercher & Du Cros, 2002)، خودشناسی فردی بهجای تحسین منفعلانهای از میراث (Richards, 1996) و تجربۀ فعالیتهای خلّاقانه در خلال مشارکت در فرهنگ محلی (صادقیان بروجنی و همکاران، 1399) قرار داده است تا ضمن به رسمیت شناختن اصول گفتمان حفاظت فرصتهای بالقوه را در محوطههای تاریخی با توسعۀ خلّاقانه گردشگری به فعلیت درآورد.
این خوانش از گردشگری که با عنوان گردشگری خلّاق شناخته میشود با شعار «موزههای کمتر، میدانهای بیشتر» بر انجامدادن تعاملات عمیقتر با زندگی واقعیِ فرهنگیِ جوامع میزبان و فعالیتهای تجربی تمرکز دارد (حیدری و همکاران، 1403) تا از کالاییشدن فرهنگ و نمایش صرفِ سنتهای محلی جلوگیری شود و فرصت نوآوری در ارائه و حفاظت از میراث فراهم آید (Richards, 2011). گردشگری خلّاق یک زمینه تحقیقاتی بهنسبت جدید است که در ابتدا بیشتر توجهها را دربارۀ شهرهای بزرگ به خود جلب کرد (اقبالمقدم و همکاران، 1401). اما طی دو دهۀ اخیر بهعنوان یک زمینه پژوهشی روبهرشد درسطح جهانی شامل طیف گستردهای از مفاهیم و شیوهها در مکانها و مواضع مختلف تکامل و توسعهیافته (Baixinho et al., 2021) و حوزهای مستقل در پژوهشهای گردشگری تعریف شده است (Carvalho et al., 2024). با وجود این، در داخل کشور پژوهشهای مرتبط به گردشگری خلّاق محدود و این اندک توجه دربارۀ موضع خاصِ محوطههای تاریخی بسیار ناچیز است؛ درحالی که تغییرات بنیادین در سمت تقاضا و عرضۀ گردشگری و ایجاد الگوهای اقتصاد تجربه و اقتصاد دانشبنیان در فضای کلان توسعۀ اقتصادی گردشگری را ناگزیر به سمتوسوی خلاقیت پیش برده است؛ بهطوری که صاحبنظران بر این باور هستند که پایداری گردشگری در گردشگری خلّاق است (بسته نگار و همکاران، 1396). تحریک فرآیند بازآفرینی و حفاظت توأمان نیز امروزه بر محور فرهنگ و خلاقیت دنبال میشود و گردشگری مبتنی بر این محورها مهمترین ابزار در اجرای راهبردهای آن است (Richards, 2020). حضور بیش از 30 درصد آثار ثبت جهانی ایران در زمرۀ محوطههای تاریخی و باستانی[1] و تعداد چشمگیری محوطههای تاریخی ملی ثبتشده در کشور نیز که براساس آمار دفتر حفظ و احیا بناها، محوطهها و بافتهای تاریخی وزارت میراث کشور تا پایان سال 1395 ازمیان 3230 عرصۀ ثبتشده، 29 نمونه به محوطههای تاریخی و باستانی اختصاص دارد (اسمعیلی سنگری و پروین، 1403) توجه و مداقه بر گردشگری خلّاق و شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه آن را بیش از پیش ضرورت میبخشد.
با توجه به اینکه صورتبندی روشنی از عوامل مؤثر در توسعۀ این رویکرد گردشگری در محوطههای تاریخی موجود نیست، پژوهش حاضر برای دستیافتن به این هدف و یافتن پاسخ این پرسش که چه مؤلفهها، معیارها و نماگرهایی در توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای تاریخی و باستانی مؤثر است؟ تعریف و مبتنی بر روش اجماع نخبگانی انجام شده است.
پیشینۀ پژوهش
ازنظر موضوعی مفاهیم اصلی و کلیدی این پژوهش را دو مفهوم «حفاظت از محوطههای تاریخی» و «گردشگری خلّاق» شکل میدهد. در موضوع حفاظت از محوطههای تاریخی مطالعات متعدّدی صورت گرفته است که بسیاری از آنها با لنز باستانشناسی و با هدف کاوشهای باستانی انجام شده است؛ اما بهدلیل عدم ارتباط موضوعی این دسته از مطالعات با پژوهش حاضر بررسی نشده است. برخی دیگر از این مطالعات بر مدیریت محوطههای تاریخی و حفاظت از آنها متمرکز بوده است (جعفری فارسانی، 1388؛ حیدریزاده، 1390؛ شکری، 1391؛ خسروی، 1390؛ احمدینژاد، 1393؛ اسدپور، 1396؛ زمانیان، 1399؛ Somuncu & Yigit, 2010). گروهی از مطالعات نیز با رویکرد طراحی در محوطۀ تاریخی به طراحی موزه، طراحی منظر و جرم گذاریهای معمارانۀ جدید پرداخته است (پوریوسفزاده، 1388؛ جهانگیری، 1393؛ پورمحمد، 1393؛ ادیب پارسا، 1394؛ منیری، 1396). محققان در دستهای از پژوهشها نیز شناسایی و استفاده از پتانسیل محوطههای تاریخی را با هدف توسعۀ گردشگری مدنظر قرار دادهاند (عینینژاد، 1393؛ متولی، 1394؛ تیره و خسروی بختیاری، 1396؛ اقبالی رز، 1397؛ چهارخانی، 1399؛ Ramsey & Everitt, 2008).
در موضوع «گردشگری خلّاق» مطالعات متعدّدی به موازات مطرحشدن این مفهوم درسطح جهانی و حرکت گفتمان گردشگری از گردشگری سنتی بهسمت گردشگری خلّاق صورت گرفته و مورد توجه پژوهشگران است. توجه به مفهوم «خلاقیت» در دهههای 80 و 90 میلادی مطرح و در قالب رویکردهایی نظیر شهرهای خلّاق (Landry & Bianchini, 1995)؛ طبقۀ خلّاق (Florida, 2002)؛ خوشههای خلّاق (Mommaas, 2004)؛ صنایع خلّاق (O’Connor, 2010) و زمینۀ خلّاق (Scott, 2010) کاربست یافته است. Richards & Raymond (2000) در نتیجه ترکیب این مفهوم با گردشگری باعث ورود اصطلاح «گردشگری خلاق» به ادبیات جهانی شدند. این ایده از یک پروژۀ اروپایی به نام یوروتکس (Eurotex) سرچشمه گرفته است که هدفش تولید صنایعدستی با گردشگری بود (Richards & Marques, 2012). پس از طرح این رویکرد مطالعات مختلف وجوه پرتکرار دیگری ازجمله مشارکت فعّالانه، ابراز وجود خلّاق، یادگیری و ارتباط با جامعۀ محلی را به گردشگری خلّاق نسبت دادند. در این میان، فعالیت های خلاقانه ای که ابراز وجود شخصی و تعامل میان گردشگر و ساکنان محلی را تشویق میکند، اهمیت بیشتری داشته است و بر استعداد و سنت ساکنان و ارتباط آنها با محل زندگیشان اتکا دارد، اهمیت بیشتری داشته است ( Duxbury et al., 2021; Richards, 2021).به نظر میرسد که ایدۀ گردشگری خلّاق نه فقط بر اثر تغییر در ذائقۀ گردشگران، متأثر از سیاستهای معاصر در برنامهریزی گردشگری طرح شده باشد. امروزه گردشگری خلّاق بهدلایل مختلف بهعنوان یک گزینۀ کلیدی توسعه شناخته میشود و میتواند به هدفهای مشخص خدمت کند. اهمیت این گفتمان جدید صنعت گردشگری پس از ورود به برنامۀ شبکۀ شهرهای خلّاق یونسکو در سال 2006 میلادی بیش از پیش مشخص شد. برنامهای که تلاش دارد گردشگر در مقصد گردشگری شبیه یک شهروند رفتار کند. در سال 2010 میلادی در بارسلونا اسپانیا یک شبکۀ بینالمللی با عنوان «شبکۀ گردشگری خلّاق» (The Creative Tourism Network) ایجاد شده است که توسعه و بهبود گردشگری خلّاق را دنبال میکند. این شبکۀ بینالمللی بهطور منظم در سازماندهی و برگزاری کنفرانسها، سمینارها و کارگاههای آموزشی در کشورهای مختلف با موضوع گردشگری خلّاق مشارکت دارد.
محققان در مطالعاتی نیز هر دو محور محوطۀ تاریخی و گردشگری (در معنای عام) یا گردشگری خلّاق را توأمان دنبال کردهاند که در برخی از آنها چگونگی کاربست و توسعۀ گردشگری در عرصۀ تاریخی مدنظر بوده است (ضرغام بروجنی و عزیزی، 1396). گروهی از مطالعات نیز بر توسعۀ گردشگری خلّاق در نواحی روستایی تأکید داشتند (صادقیان بروجنی و همکاران، 1399) و برخی دیگر عوامل مؤثر بر توسعۀ گردشگری را فارغ از ویژگیهای موضع پژوهش مدنظر داشتهاند (حیدری و همکاران، 1403). اقبال مقدم و همکاران (1401) نیز با تبیین اهمیت توسعۀ کسبوکارهای نوپا در بازآفرینی بافتهای تاریخی و ایجاد مزیت رقابتی برای این عرصههای باارزش شهری تلاش داشتهاند که به روش کیفی و ازطریق مصاحبه با مهندسان شهرساز و فعّالان پارکهای علمی و فناوری مدلی را برای توسعۀ گردشگری خلّاق مبتنی بر کسبوکارهای نوپا در ایران ارائه دهند.
درنهایت، آنچه در مطالعات صورتگرفته حاصل شده، معرفی رویکرد گردشگری خلّاق و تبیین رشد و توسعۀ مدلهای آن بودهاست؛ اما پوشش آنها گسترده نبوده است (اقبالمقدم و همکاران، 1401). این فقر مطالعاتی در موضوع شناسایی عوامل مؤثر بر توسعۀ این رویکرد گردشگری در ارتباط با محوطههای تاریخی نیز دیده میشود که در این مطالعه توجه شده است. ضمن آنکه برای حصول به این هدف از روش دلفی فازی استفاده شده است که به کمک آن مطمئنترین میزان توافق بین خبرگان و متخصصان مرتبط حاصل میشود و کاربرد آن در مطالعات پیشین دیده نمیشود.
گردشگری خلّاق و محوطههای میراثی
محوطههای میراثی به محوطههایی اطلاق میشود که بقایای دورههای گذشته در آن بهصورتی آشکار یا مدفون در زیر خاک موجود است (ضرغام بروجنی و عزیزی، 1396). اسناد فعالیت گذشتۀ انسانی (تاریخی، قبل از تاریخ، معاصر) در این محوطهها حفظ شده و ممکن است باستانشناسان آنها را بررسی کرده باشند و بهعنوان یک سند باستانشناسی ثبت شده باشد (خادمزاده و همکاران، 1401). یونسکو در معاهدۀ حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی (1972) در تعریف محوطه (site) ]تاریخی[ آورده است: «آثار انسان و یا آثار مشترک انسان و طبیعت، مکانهایی شامل محوطههای باستانشناسی (archaeological sites) که ازنظر تاریخی، زیباییشناسی، مردمشناسی و یا انسانشناسی از ارزش جهانی برجسته برخوردار هستند» (UNESCO, 1972, Art 1).
انگیزۀ گردشگران از بازدید این محوطههای تاریخی و باستانی مختلف است: یادگیری دربارۀ گذشته و جستوجوی تجربهای اصیل (Authentic experience) ازجمله مهمترین آنهاست (Timothy, 2011). بر همین اساس نیز در اصل سوم منشور گردشگری فرهنگی (1999) بر این موضوع تأکید شده است که «طرحریزی برای گردشگری و حفظ مکانهای میراث باید بهگونهای باشد که ارزندهبودن، ارضاکنندگی و دلپذیری تجربۀ بازدیدکننده را تضمین کند» (ICOMOS, 1999).
جابهجایی از گردشگری انبوه (Mass Tourism) (سنتی) به گردشگری خلّاق (جدول 1) نیز در همین راستا انجام گرفته است تا به این نیاز گردشگر مبتنی بر کسب تجربۀ خلّاقانه از خلال مشارکت در فرهنگهای محلی و درگیرشدن با ارزشهای ناملموس مکان پاسخ دهد. افزودن خلاقیت به گردشگری بهعنوان یک راهبرد رایج تنوعبخشی (اقبالمقدم و همکاران، 1401) ازطرفی، به تکامل و تغییر رویکرد در گردشگری فرهنگی از رویکردی عرضهمحور به تجربهمحور منجر شد (شکل 1) و از طرف دیگر، به بازدیدکننده اجازه میدهد آزادی بیشتری برای مشارکت و طراحی تجربههای خود داشته باشد (معززی مهرطهران، 1402). گردشگران خلّاق نهتنها بهدنبال گسترش دانش خود دربارۀ مکانهایی هستند که بازدید میکنند، بهدنبال گسترش مهارتهای خلّاقانۀ خود نیز هستند (اقبالمقدم و همکاران، 1401). این موضوعی است که سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی (Organisation for Economic Cooperation and Development) در تبیین گردشگری خلّاق تصریح کردهاند (OECD, 2014). در تعریفی که برای نخستینبار ریچاردز و ریموند از گردشگری خلّاق ارائه کردند نیز به این موضوع تأکید شده است که گردشگری خلّاق «به بازدیدکنندگان این فرصت را میدهد تا پتانسیلهای خلّاقانۀ خود را ازطریق مشارکت فعّال در دورهها و تجربیات یادگیری مقصد توسعه دهند» (Richards & Raymond, 2000).
جدول 1: تحولات روندهای گردشگری
Table 1: Tourism trends evolution
مرحله |
دورۀ زمانی |
مشخصات گردشگری |
گردشگری انبوه |
عصر صنعتی |
بستههای گردشگری / اماکن تفریحی بزرگ و پارکهای موضوعی |
گردشگری فرهنگی |
عصر صنعتیزدایی |
تمرکز بر میراث ملموس / بازدید از میراث تاریخی |
گردشگری خلّاق |
عصر شبکهها |
تمرکز بر میراث ناملموس / مشارکت خلّاق در فعالیتها و شبکهسازی با ساکنان محلی |
منبع: بسته نگار و همکاران، 1396
البته تعریف نخستین از مفهوم گردشگری خلّاق براساس این ایده شکل گرفته است که گردشگران با یادگیری دربارۀ خلاقیت محلی ارتباط خود را با مکانهای مورد بازدید توسعه میدهند. یادگیری در این تعریف یادگیری رسمی بهمعنای برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی است (Richards & Raymond, 2000). اما رفتهرفته این آگاهی حاصل میشود که بیشتر بازدیدکنندگان نمیخواهند تمام زمان خود را در کلاس درس یا آتلیه صرف کنند، بلکه آنچه بیشتر آنها میخواهند، یک تجربه است، چشیدن خلاقیتی که آنها را قادر میکند تا درحین برقراری ارتباط با سایر افرادی که درحال بازدید هستند، دانش و مهارتشان را توسعه دهند (برای مثال، در یک کلاس آشپزی در یک مقصد گردشگری بهیادماندنیترین بخش آن دستورالعمل پخت غذا یا خود غذا نیست، بلکه افرادی هستند که مهارتهای خلّاقانۀ خود را به اشتراک میگذارند). درواقع، گردشگری خلّاق در این خوانش دیگر تنها در ارتباط با یادگیری مدنظر قرار ندارد و نوعی «گردشگری رابطهای» (relational tourism) مراد است که با خلق ارتباطات معنا مییابد (Richards, 2021). درنتیجه، در تعریفی بههنگامشده گردشگری خلّاق بهعنوان «سفری به سمت یک تجربۀ اصیل و درهمتنیده (an engaged and authentic experience) بههمراه یادگیری مشارکتی در بستر هنر، میراث و یا ویژگیهای خاص یک مکان» (UNESCO, 2006) تعریف میشود که فرصت ارتباط با جامعۀ محلی و فرهنگ زندۀ مکان (a place’s living culture) را فراهم میکند گردشگری خلّاق بهمثابۀ راهی برای به اشتراک گذاشتن تجربهها و مهارتها بین گردشگران و افراد محلی تأکید را از گردشگری به زندگی روزمره سوق میدهد و درنتیجه، تجربهای غنی را برای گردشگر پدید میآورد (Richards, 2021).
در همین راستا، ریچارد و ویلسون بیان میکنند که گردشگری خلّاق گردشگران را بهطور عمیق در چشمانداز فرهنگی مقصد درگیر میکند؛ بهگونهای که آنان در فعالیتهای گوناگون آن مقصد ازقبیل صنایعدستی، هنر، آشپزی و سایر فعالیتهای خلّاقانه مشارکت میکنند. بدین ترتیب، فرصتهایی برای یادگیری مهارتهای جدید و برقراری پیوند نزدیک میان گردشگران و مردمِ محلی و میراث فرهنگی آنها پدید میآید (Richards & Wilson, 2007). در اینجا «انجامدادن» (doing) موضوع اساسی است. چنانچه Crispin Raymond با اشاره به این جمله از کنفوسیوس: «میشنوم و فراموش میکنم. میبینم و به یاد میآورم. انجام میدهم و میفهمم» (Richards & Raymond, 2000) (I hear and I forget. I see and I remember. I do and I understand) به اهمیت انجامدادن و ماهیت گردشگری خلّاق بهروشنی تأکید میکند؛ بنابراین در گردشگری خلّاق رویههای اجتماعی اهمیت دارد و در رویههای اجتماعی این انجامدادن است که ضرورت مییابد. بر همین اساس نیز بسیاری از صاحبنظران معتقد هستند که در گردشگری خلّاق بیش از فضا و ویژگیهای آن فعالیتی که در فضا رخ میدهد و گردشگران و افراد محلی را درگیر یکدیگر و فضا میکند، اولویت دارد. در این راستا، اسمیت معتقد است مقاصدی که حتی جاذبۀ تاریخی کافی ندارند نیز میتوانند فرآوردههایی براساس ایدۀ گردشگری خلّاق تولید کنند (Smith, 2005). اولسون و ایوانوف نیز با برشمردن دو شکل از گردشگری خلّاقانه یکی وابسته به یک مقصدِ گردشگریِ خاص که با پیروی از این رویکرد شهرها و مناطق روستاییِ خلّاق شکل میگیرند و دیگری مبتنی بر فعالیتهای خلّاقانه که براساس این رویکرد فرآوردههای گردشگری خلّاق در فضا منتشر میشوند و مبتنی بر فعالیتهای خلّاقانهای است که بازدیدکنندگان مستقل از مکان میتوانند در آنها شرکت کنند، این موضوع را تصریح میکنند (Ohridska-Olson & Ivanov, 2010).
درنتیجه، گردشگری خلّاق وسلیهای است برای درگیرکردن گردشگران در زندگی خلّاقانۀ جاری در مقصد گردشگری؛ وسیلهای خلّاقانه برای استفاده از منابع موجود؛ ابزاری برای تقویت هویت و تشخّص؛ شکلی از تجلی و کشف درونی؛ شکلی از آموزش درحین تفریح و آموزشِ همراه با تحققِ شخصیت؛ منبعی از ایجاد فضای جدید در مکانها و منبعی برای بازسازی و احیای آنها ( Richards & Marques, 2012; Carvalho et al., 2024). گردشگری خلّاق نهتنها به تحقق ظرفیت فعالیتهای مشارکتی یاری میرساند، منبع تجربههای گردشگری دست اول است؛ تهییج عاطفی و دانش دربارۀ فرهنگ محلی را به ارمغان میآورد، به غِنای گردشگری میافزاید و باعث ترویج سبکهای زندگی محلی و احیای فضاهای شهری میشود (Duxbury et al., 2021).
امروزه گردشگری خلّاق شامل گسترۀ وسیعی از تجربههای خلّاقانه است (بستهنگار و همکاران، 1396، ص. 87) و همین تجربههای حاصل از انجامدادنِ فعالیتهای گردشگر در یک مقصد (do-it-yourself) با مشارکت جامعۀ محلی است که مشخصۀ اصلی تغییرات گسترده در صنعت گردشگری را شکل میدهد. در این اتمسفر گردشگری خلّاق برجستهترین ابزار تبادل فرهنگی است که نهتنها نگرانیهای دوستداران حفاظت را برنمیانگیزاند، میتواند خود عاملی مهم در حفظ و توسعۀ توأمان میراث و بستر میراثی باشد (معززی مهرطهران و فاطمی، 1402).
شکل 1: عناصر کلیدی گردشگری فرهنگی و خلّاق (منبع: Baixinho et al., 2021)
Fig 1: The main component of creative and cultural tourism
مؤلفهها و معیارهای پژوهش
برپایۀ مرور و بررسی پیشینۀ موضوع معیارهایی زیر مؤلفههای تجربۀ خلّاقانه، زیرساختها و ظرفیتهای گردشگری تعیین شد. تجربۀ خلّاقانه بهمثابۀ مؤلفۀ خاص پژوهش و دربرگیرندۀ معیارهای گردشگری خلّاق و مؤلفههای زیرساختها و ظرفیتها با مضمون مؤلفههای عام گردشگری درنظر گرفته شدهاست[2]. تعریف مفهومی هریک از مؤلفهها و معیارهای تعریفکنندۀ آنها عبارت است از:
- تجربۀ خلّاقانه: بهعنوان راهی برای متمایزکردن مقصد و به دست آوردن منافع رقابتی در گردشگری اهمیت پیدا کرده است (Richards & Raymond, 2000) و فرآیندی است از خودشناسی فردی بهجای تحسین منفعلانهای از میراث (Richards, 1996) که به بازدیدکنندگان اجازه میدهد آزادی بیشتری برای مشارکت و طراحی تجربههای خود داشته باشند (Saidi, 2016). این تجربه از خلال درگیرشدن گردشگران در زندگی خلّاقانۀ جاری در مقصد گردشگری و با استفاده از منابع موجود و در فرآیند تجلی و کشف درونی و آموزش درحین تفریح و از مسیر رویکردهای همآفرینانه با جامعۀ محلی و ارائهدهندگان خدمات گردشگری و درنتیجه به اشتراک گذاشتن مهارتها و تجربههای میانفردی حاصل میشود ( Richards & Marques, 2012; Ross, 2018; Tan et al., 2013; Lee, 2015). در این مطالعه برای شناسایی و درک این مؤلفه نماگرهای مختلف آن در قالب معیارهای اصلی همآفرینی، خلاقیتهای مکانی، آموزندگی محیط و تنوع میراثی (با تأکید بر میراث ناملموس) طبقهبندی شده است.
- زیرساختهای توسعۀ گردشگری: یکی از مهمترین معیارهای توسعۀ گردشگری در محوطههای میراثی زیرساختهای گردشگری است که ضامن تسهیل حضور گردشگر، افزایش ماندگاری آنها در مقصد و رفع نیازهای خدماتی گردشگری میشود (یوسفی شهیر و همکاران، 1393). این زیرساختهاست که درنتیجۀ فراهمآوردن امکانات، اطلاعات و خدمات مناسب برای گردشگر علاوهبر مهیاکردن فرصت مشارکت منجر به غنای تجربۀ گردشگری میشود (Darcy et al., 2010). برای مثال، دسترسی از کیفیتهای معرّف وضعیت زیرساختهای گردشگری است که در ساخت تجربه برای بازدیدکنندگان بسیار مؤثر است تا این حد دسترسی به آثار، باقیماندهها و ویرانههای یک محوطۀ میراثی حائز اهمیت است که معاهدۀ حمایت از میراث باستانشناسی (1992) در مدیریت این اماکن توصیه میکند «موجبات دسترسی عمومی به عناصر مهم میراث فرهنگی بهخصوص محوطههای باستانشناسی فراهم شود و گزیدههای مناسب اشیا باستانشناسی درمعرض دید عموم قرار گیرد» (Council of Europe, 1992). اصل یکم منشور گردشگری فرهنگی (1999) نیز با اشاره به این موضوع که «حفظ آثار باید بهگونهای باشد که با قراردادن موقعیتهای مناسب و کنترلشده در اختیارِ اعضایِ جامعۀ میزبان و بازدیدکنندگان ایشان بتوانند تجربه و درکی بیواسطه از میراث و فرهنگ آن جامعه داشته باشند» (ICOMOS, 1999)، دسترسی به آثار محوطۀ میراثی را عاملی مهم در تجربۀ گردشگر معرفی میکند. در بسیاری از کشورها علاوهبر بازدیدکنندگان عادی ارائۀ گزینههای دسترسی برای افرادی با ناتوانی ذهنی یا فیزیکی از ضروریات محوطههای باستانشناسی است (Timothy, 2011).
- ظرفیتهای توسعۀ گردشگری: علاوهبر زیرساختها که به تجهیز مکان میانجامد در محوطههای تاریخی بهویژه بستر کالبدی- اجتماعی دربرگیرندۀ آن، ظرفیتهای بالقوه بسیاری نهفته است. درصورت توجه به این ظرفیتها و به فعلیت درآوردن آنها نهتنها زمینۀ توجه به ارزشهای مکان فراهم میشود، به ارتقا جاذبههای گردشگری نیز منجر میشود؛ مشارکت جامعۀ محلی را در مدیریت محوطه ارتقا میدهد و باعث بهرهمندی آنها از منافع حاصل از گردشگری میشود. پیامدهایی که در غایت خود به حفاظت از محوطه و تلاش برای توسعۀ برنامهریزیشدۀ گردشگری در محوطه کمک خواهد کرد ( Chakravarty, 2008; Budruk et al., 2008).
معیارهای معرّف این دو مؤلفه در قالب برخی از کیفیتهای محیطی نظیر نفوذپذیری و دسترسی، ایمنی و امنیت، پاسخدهندگی محیط، سرزندگی اقتصادی و مواردی چون کلنگری و تعلقخاطر و ترویج دستهبندی و ارائه شده است. براساس تعریفهای فوق چارچوب تحلیلی معیارهای توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطۀ تاریخی- باستانی به شرح جدول 2 است.
جدول 2: مؤلفهها، معیارها و نماگرهای تأثیرگذار بر گردشگری (عام و خاص)
Table 2: Effective components criteria and indicators of tourism (general and specific)
مؤلفه |
معیار |
نماگر |
منبع |
|
تجربۀ خلّاقانه |
تنوع فرهنگی |
تراکم منابع تاریخی و فرهنگی متنوع ازنظر گونه و قدمت |
||
حضور مهارتها، استعدادها و ارزشهای فرهنگی |
||||
همهشمولی |
حضور همزمان افراد با عقاید، مذهبها، قومیتها و ... |
حضور طبقۀ خلّاق[3] |
||
آموزندگی محیط |
بهبود آگاهی و دریافت اطلاعاتمحیطی با علائم |
وجود فضای جمعی برای فعالیت جمعی |
||
حضور فضای بازی همراه با یادگیری ارزشهای گذشته |
برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی |
|||
همآفرینی |
مشارکت بازدیدکننده در فعالیتهای محوطه (بهطور مثال اکتشاف توسط فرد) |
|||
اشتراک مهارتها و تجربههای میان میهمان و میزبان (بازدیدکننده و جامعۀ محلی) |
||||
خلاقیت مکانی |
وجود اتمسفر خلّاق (مسیرهای روایتمبنا در محوطه و خوشههای خلّاق و فرهنگی) |
|||
وجود و توسعۀ صنایع خلّاق (موسیقی، طراحی، صنایعدستی، خوراک و ...) |
||||
وجود چشمانداز خلّاق (چشمانداز بکر طبیعی یا مصنوع واجد زیبایی، معنا و هویت) |
||||
زیرساختها |
نفوذپذیری و دسترسی |
دسترسی مناسب به محوطه با مدهای حرکتی مختلف |
نفوذ فیزیکی به بخشهای مختلف |
|
دسترسی فیزیکی به شواهد تاریخی محوطه |
حفظ تسلسل جابهجاییها (ایجاد ارتباط) |
|||
ایمنی و امنیت |
تداخلنداشتن حرکت سواره و پیاده |
کیفیت معابر ازنظر ایمنی |
||
امکان نظارت و مراقبت بر محوطه |
روشنایی در شب |
|||
پاسخدهندگی محیط |
وجود تسهیلات و امکانات لازم گردشگر |
تسهیلات حضور سالمندان و معلولین |
||
وجود کاربریهای سازگار و وابسته در مجاورت محوطه (اقامتگاه، رستوران و ...) |
||||
ظرفیتها |
کلنگری |
ارتباط با منابع فرهنگی تاریخی مجاور محوطه |
حفظ و ارتقا سیما و منظر محوطه |
|
پیوستگی دسترسی پیاده میان محوطه و دیگر منابع فرهنگی مجاور محوطه |
||||
تعلق خاطر |
مشارکت جامعۀ محلی در برنامهریزی ومدیریت محوطه |
آگاهی از ارزشهای محوطه |
||
پاسخ به نیازها و آرزوهای ساکنان محلی |
احیا عناصر فرهنگی روبهفراموشی |
|||
بازاریابی و ترویج |
حضور میزبان حرفهای و راهنمای گردشگری متخصص |
تدوین و انتشار اسناد مکتوب از محوطه |
||
بهرهگیری از ابزارهای برخط و رسانههای مجازی مربوط به محوطه |
||||
سرزندگی اقتصادی |
توزیع منافع حاصل از گردشگری با جامعۀ محلی |
فرصتهای اشتغال برای جامعۀ محلی |
||
فروش محصولات محلی و بومی و صنایعدستی |
وجود انگیزۀ سرمایهگذاری در محوطه |
|||
میزبانی رویدادهای ویژه و اجارۀ فضاهای میراثی برای دورهمیهای عمومی |
منبع: نگارنده 1402
روششناسی پژوهش
زمانی که بنا باشد پژوهشی دربارۀ اتفاقنظر جمعی متخصص در موضوعی خاص انجام شود، روش دلفی راهحلی مناسب است. این روش فرآیندی ساختاریافته برای جمعآوری و طبقهبندی دانش موجود نزد گروهی از خبرگان است که با مصاحبه و توزیع پرسشنامههایی میان آنها و بازخورد کنترلشدۀ پاسخها و نظرهای دریافتی صورت میگیرد (شیعه و همکاران، 1396). هدف اصلی از اجرای دلفی در این پژوهش کسب مطمئنترین میزان توافق بین خبرگان و متخصصان مرتبط دربارۀ معیارهای تأثیرگذار در توسعۀ گردشگری در مفهوم عام و گردشگری خلّاق بهطور خاص در محوطههای تاریخی و باستانی بوده است. برای این منظور پس از شناسایی معیارهای پرتکرار و تأکید شده در مطالعات و پژوهشهای پیشین از خلال مروری بر پیشینۀ موضوع و دستهبندی اولیۀ آنها در سه نظام مؤلفه، معیار و نماگر (جدول 2) پرسشنامۀ نظرخواهی از خبرگان تنظیم شد. با توجه به اینکه اعتبار محتوای یک پرسشنامه بیشتر با افراد متخصص در موضوع مطالعهشده تعیین میشود (فیضی و ایراندوست، 1392)، برای بررسی مطمئنبودن پرسشنامه از یک گروه سه نفره از متخصصان (دو متخصص گردشگری و یک متخصص حفاظت) خواسته شد تا بهصورت آزمایشی (Pilot Study) به پرسشنامه پاسخ دهند و در خلال آن روایی آن را محک و بررسی کنند. در خلال اجرای این فرآیند علاوهبر دریافت تأییدیۀ این گروه متخصص بر اعتبار محتوا نظرهای تکمیلی آنها در پرسشنامۀ نهایی اعمال شد. ضریب روایی محتوا (Content Validity Index) نیز در همین پیشآزمون محاسبه شد که از حد استاندارد (78/0) بیشتر بود (Haynes et al., 1995).
جامعۀ آماری پژوهش را خبرگان حوزههای حفاظت از میراث معماری و شهری، شهرسازها، معماران و معماران منظر، باستانشناسان و متخصصان حوزۀ مدیریت گردشگری تشکیل داده است که ازمیان این جامعه بهنسبت گسترده بهشکلی هدفمند و همسو با قواعد نمونهگیری در روش دلفی تعداد چهارده نفر انتخاب شدند. این تعداد با پراکندگی بهنسبت مساوی ازنظر تخصص ازمیان اعضای هیئتعلمی دانشگاهها بهشکل غیراحتمالی و کیفی برگزیده شدند. طی گفتوگو و طرح موضوع اولیه از مسیر پژوهش مدنظر تعداد نه نفر اعلام آمادگی کردند تا در پنل دلفی مشارکت داشته باشند (جدول 3).
جدول 3: اطلاعات جمعیتشناختی اعضای پنل دلفی
Table 3: Demographical information of Delphi panel
متغیر جمعیتشناختی |
گزینهها |
تعداد |
درصد فراوانی |
جنس |
مرد زن |
7 2 |
78 22 |
تحصیلات |
دکتری |
9 |
100 |
تخصص |
حفاظت گردشگری معماری منظر شهرسازی باستانشناسی |
3 2 1 2 1 |
34 22 11 22 11 |
تجربۀ کاری |
بین 10 تا 20 سال بیش از 20 سال |
5 4 |
56 44 |
شغل |
استاد دانشگاه |
9 |
100 |
منبع: نگارنده 1402
با توزیع پرسشنامهها از خبرگان شرکتکننده در پنل دلفی درخواست شد تا میزان اهمیت هریک از نماگرها را براساس مقیاس پنج درجهای لیکرت تعیین کنند. همچنین، از خبرگان خواسته شد تا معیارها و نماگرهای پیشنهادی خود را که در پرسشنامۀ اولیه به آنها اشاره نشده است، بیان کنند. پس از جمعآوری پرسشنامۀ دور نخست و تجزیهوتحلیل آن پرسشنامۀ دور دوم دلفی براساس دور نخست تولید شد. در پرسشنامۀ دور دوم دلفی نتیجۀ قضاوت خبرگان (امتیاز هر نماگر در دور اول) به پرسشنامۀ دوم افزوده شد. همچنان که معیارها و نماگرهای استخراجشده از پرسش باز در دور اول به لیست نماگرهای پرسشنامه دوم افزوده شد، این پرسشنامه مجدد برای اعضای پنل دلفی ارسال شد تا جوابهای خود را اینبار با توجه به آگاهی از نظر سایر اعضای پنل تأیید یا تغییر دهند و نظر خود را دربارۀ نماگرهای جدید نیز بیان کنند. بعد از جمعآوری پاسخها در دور دوم پرسشنامۀ سوم با نماگرهایی که عدد اختلاف قضاوت خبرگانی آنها درطی دو مرحله از 2/0 بیشتر بود (Cheng & Lin, 2002) بههمراه نماگرهایی که تنها در دور دوم امتیازدهی شده بود، تنظیم و در اختیار اعضای پنل قرار گرفت. در دور سوم بهدلیل حصول توافق میان خبرگان پنل دلفی دیگر ضرورتی برای ادامۀ روند دلفی وجود نداشت و فرآیند متوقف شد. این تکرار فرآیند تا حصول اجماع و استفاده از پرسشنامههای پیدرپی با مشارکت افرادی که در موضوع تخصص داشتند به این دلیل انجام شد تا به افزایش روایی و پایایی دلفی کمک و زمینۀ تفسیر درست را فراهم کند (رحمانی و همکاران، 1399).
رویۀ اجرایی روش دلفی فازی
همانگونه که اشاره شد، خبرگان و متخصصان پنل دلفی با مقیاس پنجدرجهای لیکرت مشتمل بر متغیرهای کلامی بسیار کم، کم، متوسط، زیاد و بسیار زیاد میزان موافقت خود را دربارۀ نماگرها و معیارهای پژوهش بیان کردند. با توجه به اینکه مشخصهها و خصوصیات متفاوت افراد بر تفسیرهای ذهنی آنها نسبت به متغیرهای کیفی اثرگذار است، با تعریف دامنه برای متغیرهای کیفی تلاش شد تمایز نظرها لحاظ شود. برای این منظور هریک از متغیرهای کلامی بهجای یک عدد با یک طیف سه عددی معادلسازی و نظر هر خبره بهصورت یک عدد فازی مثلثی درنظر گرفته شد (جدول 4).
جدول 4: اعداد فازی مثلثی طیف لیکرت پنجدرجه
Table 4: Triangular fuzzy numbers of the five-degree Likert spectrum
متغیر کلامی |
مقدار فازی |
عدد فازی مثلثی |
بسیار کم کم متوسط زیاد بسیار زیاد |
1 2 3 4 5 |
(0, 0, 25/0) (0, 25/0, 5/0) (25/0, 5/0, 75/0) (5/0, 75/0, 1) (75/0, 1, 1) |
منبع: Habibi et al., 2015
هر عدد فازی مثلثی از سه کران یا حد پایین که کمینۀ مقدار فازی است، کران یا حد بالا که بیشینه مقدار عدد فازی است و کران یا حد میانه که محتملترین مقدار یک عدد فازی است، تشکیل شده است (Akyuz & Celik, 2015). برای تجمیع فازی دیدگاه خبرگان روشهای زیادی پیشنهاد شده است (Habibi et al., 2015). در این پژوهش پس از جمعآوری نظرهای خبرگان با پرسشنامهها ابتدا مقدارهای فازی هریک از پاسخها مشخص و سپس مقدارهای فازی با اعداد فازی مثلثی متناظر طبق جدول4 جایگزین شد. تعیین میانگین نظرهای خبرگان شرکتکننده در پنل برای هر نماگر گام بعدی بود. برای این کار نخست میانگین هندسی نظرهای فازیِ مثلثیشده خبرگان مربوط به هر نماگر برای سه حد بهصورت مجزا محاسبه شد (رابطۀ 1) (Cheng & Lin, 2002).
رابطۀ (1) |
|
= میانگین هندسی حد پایین، میانه و بالا نظرات برای هر نماگر |
|
|
در روابط بالا اندیس به فرد خبره و متخصص و اندیس به نماگر تصمیمگیری اشاره دارد؛ چون تفسیر مقدارهای قطعی از حالت فازی راحتتر است، خروجیهای نهایی سیستم فازی باید به مقدارهای قطعی تبدیل و درنهایت، مقدارهای نهایی فازی به اعداد کریسپ (Crisp) و فهمپذیر تبدیل شود. بهترین روش برای تبدیل اعداد فازی مثلثی به مقدارهای کریسپ محاسبۀ میانگین است. این عملیات که با عنوان غیرفازیسازی (دیفازیکردن و فازیزدایی) شناخته میشود در این پژوهش به کمک میانگین حسابی (رابطۀ 2) صورت گرفته است (محمدی فاتح و همکاران، 1400).
رابطۀ (2) |
|
= عدد دیفازی |
نمودار کلی روش دلفی فازی پیگرفتهشده در این پژوهش در شکل 2 ارائه شده است:
انتخاب معیارها و نماگرها با مطالعۀ پیشنیۀ موضوع |
تهیۀ پرسشنامه |
انتخاب خبرگان و تشریح مسئله |
ارسال پرسشنامۀ دور اول |
دریافت نظرهای خبرگان و تجزیهوتحلیل آنها (محاسبات فازی) |
ارسال پرسشنامۀ دور دوم |
دریافت نظرهای خبرگان و تجزیهوتحلیل آنها (محاسبات فازی) |
ارسال پرسشنامۀ دور سوم |
دریافت نظرهای خبرگان و تجزیهوتحلیل آنها (محاسبات فازی) |
خیر |
بله |
آیا اجماع صورت گرفته است؟ |
خروج از فرآیند و تنظیم گزارش |
شکل 2: فرآیند اجرای دلفی فازی (منبع: نگارنده 1402)
Figure 2: Fuzzy Delphi process
نمونهای از این فرآیند برای نماگرها و معیارهای زیرمجموعۀ مؤلفۀ تجربۀ خلّاقانه در دور اول دلفی در جدول 5 آمده است.
جدول 5: تعیین عدد فازیزداییشدۀ نهایی در دور اول دلفی فازی مربوط به مؤلفۀ تجربۀ خلّاقانه
Table 5: Determining the final de-fuzzified fuzzy number in the first fuzzy Delphi round related to the creative experience as the main research component
مؤلفهها |
معیارها |
نماگر |
میانگین هندسی |
میانگین حسابی |
||
حد پایین نظرهای خبرگان |
حد میانۀ نظرهای خبرگان |
حد بالا نظرهای خبرگان |
||||
تجربۀ خلّاقانه (مؤلفۀ اصلی) |
تنوع فرهنگی |
حضور مهارتها، استعدادها و ارزشهای فرهنگی متنوع |
579/0 |
841/0 |
969/0 |
819/0 |
تراکم منابع تاریخی و فرهنگی متنوع ازنظر گونه و قدمت |
513/0 |
779/0 |
938/0 |
761/0 |
||
همهشمولی |
حضور همزمان افراد با عقاید، مذهبها، قومیتها و ... |
513/0 |
779/0 |
938/0 |
761/0 |
|
حضور طبقۀ خلّاق |
507/0 |
764/0 |
969/0 |
755/0 |
||
آموزندگی محیط |
بهبود آگاهی و دریافت اطلاعات محیطی با علائم |
0 |
647/0 |
869/0 |
576/0 |
|
وجود فضای جمعی برای فعالیت جمعی |
513/0 |
779/0 |
938/0 |
761/0 |
||
حضور فضای بازی همراه با یادگیری ارزشهای گذشته |
530/ |
789/0 |
969/0 |
776/0 |
||
برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی |
397/0 |
655/0 |
909/0 |
644/0 |
||
همآفرینی |
مشارکت بازدیدکننده در فعالیتهای محوطه |
562/0 |
830/0 |
938/0 |
803/0 |
|
اشتراک مهارتها و تجربههای میان میهمان و میزبان |
580/0 |
841/0 |
969/0 |
819/0 |
||
خلاقیت مکانی |
وجود اتمسفر خلّاق |
626/0 |
880/0 |
1 |
858/0 |
|
وجود و توسعۀ صنایع خلّاق |
655/0 |
909/0 |
1 |
882/0 |
||
وجود چشمانداز خلّاق |
607/0 |
869/0 |
969/0 |
842/0 |
منبع: نگارنده 1402
یافتههای پژوهش و تجزیهوتحلیل
نتایج بهدستآمدۀ پرسشنامۀ اول و مقدارهای فازیزداییشدۀ هریک از نماگرها نشان داد که نماگرهای «بهبود آگاهی و دریافت اطلاعات محیطی با علائم» از معیار آموزندگی محیط؛ «دسترسی مناسب به محوطه با مدهای حرکتی مختلف (عمومی و شخصی)» و «سهولت نفوذ فیزیکی به بخشهای مختلف» از معیار نفوذپذیری و دسترسی؛ «کیفیت معابر ازنظر ایمنی» از معیار ایمنی و امنیت؛ «وجود کاربریهای سازگار و وابسته در مجاورت محوطه (اقامتگاه، رستوران و ...)» از معیار پاسخدهندگی محیط؛ «پاسخ به نیازها و آرزوهای ساکنان محلی» از معیار تعلق خاطر؛ «تدوین و انتشار اسناد مکتوب از محوطه (بروشور، کاتالوگ و ...)» از معیار بازاریابی و ترویج و درنهایت، «فرصتهای اشتغال برای جامعۀ محلی (مراقب محوطه، راهنمای تور و ...)» و «وجود انگیزۀ سرمایهگذاری در محوطه» مربوط به معیار سرزندگی اقتصادی، عدد فازیزدایی کمتر از حد آستانه[4] را احراز کردند و به همین دلیل از ادامۀ فرآیند کنار گذاشته شدند. در این دور خبرگان ده نماگر جدید را پیشنهاد کردند که اگرچه اشتراکهایی با نماگرهای پرسشنامۀ اول و برخی از آنها ماهیتی غیر از معیار و نماگر داشت، به پرسشنامۀ دور دوم افزوده شد.
پس از انجامدادن مرحلۀ دوم نظرسنجی ابتدا نماگرهایی که میزان عددی فازی محاسبهشده برای آنها از حد آستانه پایینتر بود، مشابه دور اول دلفی از فرآیند کار کنار گذاشته شد. بر این اساس، نماگرهایی چون «برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی»، «تداخلنداشتن حرکت سواره و پیاده»، و «فروش محصولات و صنایعدستی بومی» از نماگرهای نخستین مدنظر پژوهش و تعداد بسیاری از موارد پیشنهادی خبرگان در دور اول همانطور که انتظار میرفت (بهدلیل سنخیتنداشتن و تکراریبودن) شامل «دعوتکنندگی محیطی»، «ایجاد سکانسهای تجربۀ احساسی»، «کیفیت محیطی محوطۀ تاریخی»، «توسعۀ کسبوکارهای خلّاق و دانشبنیان»، «نمایش فیلم در محوطه»، «نورپردازی باقیماندههای باستانی محوطه در شب»، «برگزاری مراسم شبانه در محوطه» و «تعامل بخش خصوصی و دولتی در مدیریت و توسعۀ محوطه» حذف و سپس اختلاف میانگین فازیزداییشدۀ نماگرها در دو مرحله محاسبه شد (جدول 6).
جدول 6: اختلاف میانگین فازیزداییشدۀ مراحل اول و دوم نظرسنجی پس از حذف نماگرهای بیشتر از حد آستانه
Table 6: The difference of the de-fuzzified average of the first and second Delphi Round
نماگر |
میانگین دور اول |
میانگین دور دوم |
اختلاف دو دور |
حضور مهارتها، استعدادها و ارزشهای فرهنگی متنوع |
0.819 |
0.882 |
0.063 |
تراکم منابع تاریخی و فرهنگی متنوع ازنظر گونه (طبیعی، فرهنگی) و قدمت |
0.761 |
0.736 |
0.025 |
حضور همزمان افراد با عقاید، مذهبها، قومیتها و ... |
0.761 |
0.689 |
0.072 |
حضور طبقۀ خلّاق |
0.755 |
0.689 |
0.066 |
وجود فضای جمعی برای فعالیت جمعی |
0.761 |
0.812 |
0.051 |
حضور فضای بازی همراه با یادگیری ارزشهای گذشته |
0.776 |
0.797 |
0.021 |
مشارکت بازدیدکننده در فعالیتهای محوطه (بهطور مثال، اکتشاف توسط فرد) |
0.803 |
0.906 |
0.103 |
اشتراک مهارتها و تجربههای میان میهمان و میزبان (بازدیدکننده و جامعۀ محلی) |
0.819 |
0.882 |
0.063 |
وجود اتمسفر خلّاق (مسیرهای روایتمبنا و خوشههای خلّاق و فرهنگی) |
0.858 |
0.882 |
0.024 |
وجود و توسعۀ صنایع خلّاق (موسیقی، طراحی، صنایعدستی، خوراک و ...) |
0.882 |
0.819 |
0.063 |
وجود چشمانداز خلّاق (بکر طبیعی یا مصنوع واجد زیبایی، معنا و هویت) |
0.842 |
0.812 |
0.029 |
حفظ تسلسل جابهجاییها (ایجاد ارتباط) |
0.672 |
0.689 |
0.018 |
دسترسی فیزیکی به شواهد تاریخی محوطه و تعامل با آنها |
0.761 |
0.755 |
0.006 |
روشنایی در شب |
0.703 |
0.685 |
0.018 |
امکان نظارت و مراقبت بر محوطه |
0.736 |
0.755 |
0.020 |
وجود تسهیلات و امکانات لازم گردشگر در محوطه (منطقۀ رفاهی) |
0.797 |
0.761 |
0.036 |
تسهیلات حضور سالمندان و معلولین |
0.708 |
0.689 |
0.018 |
ارتباط و پیوند با منابع فرهنگی تاریخی پیرامونی و مجاور محوطه |
0.776 |
0.819 |
0.043 |
حفظ و ارتقا سیما و منظر محوطه |
0.770 |
0.750 |
0.020 |
پیوستگی دسترسی پیاده میان محوطه و دیگر منابع فرهنگی مجاور محوطه |
0.722 |
0.776 |
0.054 |
مشارکت جامعۀ محلی در برنامهریزی و مدیریت محوطه |
0.797 |
0.812 |
0.015 |
آگاهی از ارزشهای محوطه |
0.761 |
0.791 |
0.030 |
احیا عناصر فرهنگی روبهفراموشی |
0.770 |
0.736 |
0.034 |
حضور میزبان حرفهای و راهنمایان گردشگری متخصص |
0.703 |
0.654 |
0.048 |
بهرهگیری از ابزارهای برخط و رسانههای مجازی مربوط به محوطه |
0.722 |
0.736 |
0.014 |
توزیع منافع حاصل از گردشگری با جامعۀ محلی |
0.741 |
0.736 |
0.005 |
میزبانی رویدادهای ویژه و اجارۀ فضاهای میراثی برای دورهمیهای عمومی |
0.722 |
0.755 |
0.034 |
توسعۀ دانش و آگاهی گردشگر از محوطه و ویژگیها و ارزشهای مقصد |
- |
0.741 |
- |
تبلیغ و معرفی محوطه درسطح ملی و بینالمللی |
- |
0.703 |
- |
منبع: نگارنده 1402
با توجه به اینکه اختلاف میانگین فازیزداییشدۀ نظر خبرگان در دو مرحله دربارۀ کلیۀ نماگرهای اولیه از 2/0 کمتر بود، این نماگرها تأیید و از روند کار خارج شد؛ اما با عنایت به اینکه از میان ده نمونۀ افزودهشده در دور دوم میانگین نظرها و مقدار عدد فازیزداییشدۀ «توسعۀ دانش و آگاهی گردشگر از محوطه و ویژگیها و ارزشهای مقصد» و «تبلیغ و معرفی محوطه درسطح ملی و بینالمللی» از حد آستانۀ (65/0) بیشتر بود، این دو نمونه در مرحلۀ سوم مجدد ارزیابی شد. با توجه به اینکه اختلاف میانگین فازیزداییشدۀ مراحل دوم و سوم این دو نمونه از 2/0 کمتر شد، این موارد نیز به جمع نماگرهای منتخب پیشین افزوده شد (جدول 7).
جدول 7: اختلاف میانگین فازیزداییشدۀ مراحل دوم و سوم نظرسنجی مربوط به موارد باقیمانده
Table 7: The difference of the de-fuzzified average of the second and third Delphi Round
نماگر |
میانگین دور دوم |
میانگین دورسوم |
اختلاف دور دوم و سوم |
توسعۀ دانش و آگاهی گردشگر از محوطه و ویژگیها و ارزشهای مقصد |
0.741 |
0.761 |
0.02 |
تبلیغ و معرفی محوطه درسطح ملی و بینالمللی |
0.703 |
0.736 |
0.033 |
منبع: نگارنده 1402
بر این اساس، تعداد 29 نماگر در توسعۀ گردشگری خلّاق در یک محوطۀ تاریخی براساس اجماع نظر خبرگانی مؤثر دانسته شد که در قالب 10 معیار در سه دسته به شرح شکل 3 دستهبندی شد.
شکل 3: مؤلفهها، معیارها و نماگرهای مؤثر در توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای تاریخی و باستانی (منبع: نگارنده 1402)
Figure 3: Effective components criteria and indicators in creative tourism development
در صورتبندی انجامشده «تجربۀ خلّاقانه» را باید شاه کلید (مؤلفۀ اصلی) تحقق گردشگری خلّاق و خلاقیت مکانی، آموزندگی محیط، تنوع میراثی در مکان و همآفرینی را معیارهای مؤثر در دستیابی به آن دانست. این عوامل همانگونه که کاروالیو و همکاران اشاره دارند بر سه عنصر کلیدی بستر، میزبان و بازدیدکننده استوار است و با یادگیری، مشارکت فعّال گردشگر، ابراز شخصی خلّاق در محیط، همآفرینی و مشارکت با جامعۀ محلی میسر میشود (Carvalho et al., 2024). «خلاقیت مکانی» از درون یک اتمسفر خلّاق ظهور میکند. اتمسفری که با تجهیز فضای جمعی برای فعالیتهای جمعی مهیا شده است و با میزبانی از رویدادهای فرهنگی ویژه به غنایاش افزوده میشود. در این میان، ارزشهای ملموس و ناملموس یک محوطه میراثی زمینۀ اولیه و اصلی توجه و تعامل با مکان را ممکن میسازد که بهشکل منابع و پتانسیلهای فرهنگی و تاریخی بهمنصۀ ظهور رسیده است. بر این اساس، «تنوع میراثی مکان» عاملی پیشینی است که فرصت لازم را برای توسعۀ گردشگری خلّاق فراهم میآورد. گرچه اسمیت برای این معیار در گردشگری خلّاق اهمیتی ویژه قائل نمیشود (Smith, 2005)، باید توجه داشت که وجود بستر غنی میراثی (ملموس و ناملموس) و تجهیز آن برای ارتقا خلاقیت مکانی زمانی به تجربهای خاص از مکان میانجامد که گردشگر بهصورت فاعلانه در فعالیتهای مقصد و با ساکنان محلی مشارکت داشته باشد. برخلاف مقاصد گردشگری کنونی که کماکان سرمایۀ فرهنگی در مسیری یکطرفه منتقل میشود و گردشگر بهشکلی منفعل (a passive approach) به مصرف میراث فرهنگی تشویق میشود (Prentice & Andersen, 2007; Richards, 1996). درحالی که مشارکت فعّال به تبادل مهارتها و تجربههای مابین گردشگر و جامعۀ میزبان و درنهایت، «همآفرینی» میان آنها و مقصد منجر میشود. مشارکت فعّال عاملی است که تاکنون از نظرها دور مانده و به تعامل مشارکتی میان گردشگر، میزبان و مقصد چندان توجه نشده است (Ross, 2018).
مجموع عوامل فوق که بهبود و ارتقا جذابیت مکان را درپی دارد، به همهشمولی آن میافزاید و مقصد را نه فقط برای طبقۀ خلّاق، برای عموم مردم جذاب میکند (Richards, 2020). دقت در این نکته ضروری است که جذابیت مکان تا زمانی برای یک محوطۀ تاریخی و باستانی پایدار خواهد ماند که ساکنان محلی آن، یعنی افرادی با بیشترین ارتباط و تعلق به آن از این فرصت بهرهمند شوند. به عبارت دیگر، همانگونه که تلان و جمیسن اشاره دارند باید جامعۀ محلی نیز از ظرفیتهای موجود بهشکلی عادلانه برخوردار شود (Telan & Jamieson, 2020) و «مشارکت و شراکت» بهعنوان عاملی در توسعۀ این شکل از گردشگری فرهنگی در معنای واقعی آن و نه در حالت شعاری تبلور یابد. برای این منظور «ترویج» عاملی است که میتواند ضمن افزایش آگاهی عمومی از ارزشهای محوطههای میراثی به استفادۀ بهینه از ظرفیتهای مکان و توسعۀ گردشگری خلّاق در آن کمک کند.
به تعبیری دیگر، توسعۀ گردشگری خلّاق را باید بخشی از یک تغییر جهت کلی بهسمت توسعۀ مکانهای جذاب مناسب زندگی و کار درعین جذب گردشگر (OECD, 2014) دانست که با مشارکت جامعۀ محلی و متکی بر ریشههای مکانی ، پویایی و ارتقا ارزشهای یک محوطۀ میراثی را ممکن می سازد (Richards, 2020).
نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای تاریخی انجام شد. استفاده از روش دلفی در راستای هدف مذکور این امکان را فراهم کرد تا از خلال اجماع متخصصان دانشگاهی ضمن کاستهشدن از انحراف نتایج و اتکای صرف به تحلیل انفرادی پژوهشگر صورتبندی نهایی و عوامل شناساییشده اعتبار بیشتری داشته باشد. نتایج پژوهش نشان داد که سه مؤلفۀ تجربۀ خلّاقانه، ظرفیت و زیرساخت گردشگری بهعنوان مؤلفههای اصلی توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای میراثی مورد اجماع نخبگانی قرار دارد. مؤلفۀ تجربۀ خلّاقانه و معیارهای چهارگانۀ آن شامل همآفرینی، خلاقیت مکانی، آموزندگی محیط و تنوع میراثی بهموجب فراهمکردن بستری متمایز برای تجربۀ گردشگر عامل اصلی تحقق گردشگری خلّاق در یک محوطۀ میراثی است. همچنین، مؤلفههای ظرفیت و زیرساخت گردشگری و معیارهای مؤثر آنها بهمثابۀ عوامل لازم و نه کافی تسهیلکنندۀ این موضوع بوده است و به بهبود کیفیت این تجربه کمک خواهند کرد؛ بنابراین تجربه مؤلفۀ اصلی در رویکرد خلّاق به گردشگری است. این یافته با پیشینۀ نظری موضوع همسویی فراوانی دارد ( Richards, 1996; Richards, 2020; Richards, 2021; Richards & Wilson, 2007; Richards & Marques, 2012; Ross, 2018; Tan et al., 2013; Lee, 2015; Telan & Jamieson, 2020; Carvalho et al., 2024). چنانچه در این پژوهشها به تجربهمحوری گردشگری خلّاق بهعنوان راهی برای متمایزکردن مقصد و به دست آوردن منافع رقابتی تأکید شده است.
ازمیان چهار معیار معرّف تجربه که در این پژوهش معرفی شده است، دربارۀ سه معیار آن، یعنی همآفرینی، خلاقیت مکانی و آموزندگی محیط بهعنوان معیارهای مؤثر در حصول به تجربه در مقصد گردشگری با پیشینۀ پژوهش اتفاق نظر وجود دارد. گرچه در این میان پژوهشهای Ross (2018)، Richards (2020) و Richards (2021) برای «همآفرینی» نسبت به دو معیار دیگر در گردشگری خلّاق ارجحیت بیشتری قائل میشوند، و تاکید دارند مشارکت بیشتر گردشگر تجربۀ بازدیدکننده را ارتقا میدهد. در معیار «آموزندگی محیط» نیز باید توجه داشت که محققان پژوهش حاضر یادگیری را از مسیر آموزش بهشکل مستقیم آن و با شیوههای سنتی معرفی نمیکنند. همانطور که سهم چشمگیری از نماگرهای معرّف یادگیری بهشکل رایج آن و از مسیر برگزاری دوره و کارگاه آموزشی در فرآیند دلفی تأیید نشد. موضوعی که با پژوهشهای پیشین مانند Richards, 2021; UNESCO, 2006; Carvalho et al., 2024 سازگاری زیادی دارد و همراستا با آنها به آموزش غیرمستقیم و یادگیری از مسیر انجامدادن تأکید میکنند. به همین خاطر نیز دستیابی به معیار «آموزندگی محیط» با ایجاد فضاهای جمعی برای تبادل و تعامل افراد و تعریف فضاهایی برای یادگیری درحین بازی در توسعۀ گردشگری خلّاق باید مدنظر قرار گیرد؛ اما در معیار تنوع میراثی بهعنوان معیار چهارم در خلق تجربه و موثر در خلق اتمسفر خلاق که در پژوهش حاضر به آن توجه شده است اختلافاتی با برخی مطالعات وجود دارد (Ohridska-Olson & Ivanov, 2010 Smith, 2005). چنانچه در این مطالعات جاذبههای تاریخی در تولید و توسعۀ گردشگری خلّاق چندان مؤثر تلقی نمی شود و فارغ از مشخصههای بستر درنهایت، این ایده و یا فعالیت خلّاقانه است که ارجحیت مییابد. با وجود اینکه نمیتوان نافی اهمیت ایده و فعالیت بر کالبد در گردشگری خلّاق بود، باید توجه داشت که وجود بستر غنی میراثی (ملموس و ناملموس) و برخورداری از پتانسیلهای آن بر ارتقا خلاقیت مکانی تأثیر دارد و تجربهای خاصتر از مکان را ارائه میکند. از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که گردشگری خلّاق بر میراث ناملموس و جامعۀ محلی تمرکز دارد. به همین خاطر، نه میتوان و نباید از اهمیت ویژگیهای بستر میراثی غافل شد. این نتایج از اهمیت تجربه در مکان میراثی از خلال درگیرشدن در زندگی جاری و فرهنگ و سنن بستر و یادگیری از مسیر مشارکت گردشگر در انجامدادن فعالیتهایی که در بستر رخ میدهد، حکایت دارد. به همین خاطر، امروزه جنبههایی که باید در محوطههای تاریخی فراهم شود و یا بهبود یابد، تعریف و طراحی فضاها و فعالیتهایی است که در آن گردشگر اجازه و فرصت پرورش تواناییهای فعلیتنیافتۀ خلّاق خود را با مشارکت و کسب تجربه در بستر میراثی بیابد. در یک صورتبندی کلی توجه به نکات زیر در توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای تاریخی ضروری است.
با توجه به گسترش توجه به موضوع گردشگری از دهۀ 80 شمسی در مأموریتهای دستگاه اجرایی کشور درحوزۀ میراث فرهنگی و نفوذ آن به برنامههای توسعۀ پنجسالۀ کشور نتایج این پژوهش دلالتهای مهمی برای تدقیق سیاستهای توسعۀ گردشگری در محوطههای میراثی دارد. محوطههایی که در آنها بیشترین تمرکز به حفاظت و کاوشهای باستانشناسی معطوف بوده و کمتر به فرصتهای گردشگری توجه شده است. تصریح اهمیت توسعۀ گردشگری در سند برنامۀ پنجسالۀ هفتم و الزام قانونی حضور 15 میلیون گردشگر به کشور بهعنوان یکی از هدفهای کمّی تا پایان برنامه در مادۀ 82، توسعۀ گردشگری خلّاق را در عرصههای میراثی مبتنی بر چارچوب پیشنهادی مقالۀ حاضر و یافتههای آن ضرورت میبخشد تا ضمن بهبود کیفی تجربۀ گردشگر و تشویق به حضور گردشگران فرهنگی بر نگرانی تهدیدهای احتمالی توسعۀ گردشگری بهویژه در ابعاد اجتماعی-فرهنگی و مشخصههای کالبدی مکان فائق و از فرصت های آن برخوردار شود. در این راستا، میتوان با تعریف تکالیف قانونی برای پایگاههای ملی و جهانی گسترۀ مأموریت آنها را در این زمینه تعمیم و توسعه داد و به فرصتی که مادۀ 83 برنامۀ توسعه هفتم برای مشاوره و راهنمایی در اجرای طرحها و فعالیتهای گردشگری فراهم کرده است، توسعۀ گردشگری خلّاق را تحت لوای این مأموریت و عطف به چارچوب پیشنهادی پژوهش حاضر ترویج کرد؛ البته نیاز است در گام نخست الگوهایی بهعنوان پایلوت و با حمایت جدی دولت اجرا شود تا سایر پایگاهها و عرصههای میراثی بتوانند منطبق بر ظرفیتهای خود در این مسیر گام نهند.
از سویی دیگر، در بستر قانونی و مدیریتی به موضوع گردشگری خلّاق پرداخته نشده است و تنها سایر گونههای گردشگری نظیر گردشگری زیارت و گردشگری ساحلی مورد توجه بوده است (قانون برنامۀ پنجسالۀ هفتم، 1403، مادۀ 83 بند ج و ذ). این موضوع حاکی از آن است که باوجود تغییر رویکردهای مثبت در نگاه مدیریت کلان میراثی کشور هنوز نظام برنامهریزی بر ارزشهای ملموس در توسعۀ گردشگری استوار است و به ارزشهای ناملموس توجه چندانی نشده است؛ اما همراستا با یافتههای پژوهش حاضر در گردشگری خلّاق اولویت تمرکز بر ارزشهای ناملموس مکان نسبت به ارزشهای ملموس است؛ بنابراین لازم است در قوانین و برنامههای آتی به این مهم بیشتر توجه و در فهوای قانون نیز تصریح شود. بدیهی است این پژوهش نیز مانند سایر پژوهشها با محدودیتهایی روبهرو بوده است که مهمترین آن در کاربرد روش دلفی است. موفقیت یک مطالعۀ دلفی بهطور کامل، وابسته به تخصص شرکتکنندگانی است که هیئت متخصصان را تشکیل میدهند. گرچه در این پژوهش تلاش شد با انتخاب دقیق و کیفی این الزام رعایت شود، صاحبنظرانی که در موضوع این پژوهش دانش و تجربۀ کافی داشتند، ضمن آنکه تعدادشان زیاد نیست، دسترسی به آنها نیز چندان ساده نبود. اهمیت این موضوع در نماگرهای پیشنهادی پنل خبرگانی پژوهش در دور دوم خود را نشان داد؛ بهنحوی که صاحبنظرانی که خبرگی کمتر در موضوع پژوهش داشتند، با پیشنهادهای خود ضمن بیشترکردن تعداد راندهای دلفی تأثیر بر توسعۀ کمّی و کیفی نماگرهای اولیه را نداشتند.
از سوی دیگر، گرچه مطابق با اصول دلفی در این پژوهش از تنوع متخصصان که از فاکتورهای صلاحیت کارشناسان شرکتکننده در پنل دلفی است، بهره گرفته شد تا طیف گستردۀ نظرها و پاسخهای باکیفیت به دست آید، کوچکبودن حجم نمونه کیفیت قضاوتها را تحتالشعاع قرار میدهد. بر این اساس، توسعه و تعمیم هیئت متخصصان ازنظر کمّی و کیفی میتواند بر دقت بیشتر نتایج تأثیر بسزایی داشته باشد.
درنهایت، آنچه در این پژوهش دنبال شد، شناسایی یک صورتبندی نظری از عوامل مؤثر در توسعۀ گردشگری خلّاق در محوطههای تاریخی بود؛ از این حیث قابلیت توسعه و تکمیل آن با تعیین اوزان و ارجحبودن عوامل نسبت به یکدیگر و راستیآزمایی آن در نمونههای واقعی وجود دارد. بررسی این موضوع در مواضع میراثی دیگر بهخصوص شهرها و روستاهای تاریخی نیز در ساحت نظر و عمل هنوز مورد توجه علمی واقع نشده است که محققان میتوانند به این موضوع در پژوهشهای آتی توجه کنند.
[1] محوطههایی نظیر چغازنبیل، تختجمشید، تختسلیمان، پاسارگاد، بیستون، سازههای آبی شوشتر، شهر سوخته، شوش، منظر باستانی ساسانی و هگمتانه.
[2] با توجه به اینکه بدون فراهمبودن مؤلفههای عام گردشگری در یک محوطۀ تاریخی موضوعیت پیدا نخواهد کرد، این دسته از معیارها وارد بررسی و تحلیل شد. از سوی دیگر، فرصتی به دست میآمد تا گروه نخبگانی هدف پژوهش ضرورت معیارهای خاص را در نسبت با آنها امتیازدهی کنند.
[3] طبقهای از افراد که محصول خلّاقانۀ آنها باعث بهبود سیمای مقصد و آگاهیبخشیدن به تجربهها و ابتکارات جدید گردشگری میشود و شامل هنرمندان، طراحان، کارآفرینان و سایر افرادی است که به تولید محتوا و خدمات خلّاقانه در صنعت گردشگری مشغول هستند.
[4] حد آستانه 65/0 لحاظ شد. بر این اساس، نماگرهایی که مقدار فازیزدایی هریک از آنها از 65/0 بیشتر بود، در فرآیند پژوهش حفظ و مابقی کنار گذاشته میشود.