Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor, Faculty of Architecture and Urbanism, Tabriz Islamic Art University (TIAU), Tabriz, Iran
2 MA Graduate of Agricultural Engineering, Faculty of Architecture and Urbanism, Tabriz Islamic Art University (TIAU), Tabriz, Iran
3 - MA Graduate of Agricultural Engineering, Faculty of Architecture and Urbanism, Tabriz Islamic Art University (TIAU), Tabriz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
سرپناهی به نام مسکن یکی از نیازهای اساسی انسان است (Gul et al., 2018: 1). به همین دلیل، مسکن بهعنوان بستری مهم برای زندگی انسان با سایر ابعاد زندگی او در ارتباط و کنش متقابل است (حسینپور و همکاران، 1397: 2). بدینسان فضاهای مسکونی ارتباط تنگاتنگی با زندگی روزمره مردم دارند (Qiao et al.‚ 2022: 1). برطرفکردن و پاسخ به این نیاز مهم ازجمله مسائلی است که انسان همواره با آن دست به گریبان بوده و تلاش برای رفع این مسئله و یافتن راهکاری مناسب و معقول برای آن در اولویت قرار داشته است (گلابچی و همکاران، 1393: 8). مسکن و معماری مسکن بهدلیل ارتباط پیوسته و همیشگی با زندگی انسانها نمایانگر ارزشها، عقاید فرهنگی و اجتماعی جامعه است (Namian et al., 2021: 2). به همین دلیل، مسکن بیشترین ظرایف و پیچیدگیها را دارد (ابراهیمی و اسلامی، 1389: 5). اهمیت فضاهای مسکونی بهعنوان سکونتگاه اصلی مردم روزبهروز درحال افزایش است (هوشیار و قادری، 1397: 2)؛ از این رو، مسکن تنها یک محصول نیست که باید تولید شود، بلکه نتیجۀ یک فرآیند است و مهمترین موضوع در این فرآیند فرد یا افرادی است که در آن زندگی میکنند (کاملنیا، ۱۳۹۲: 2؛ فرشچی و ترکی باغبادرانی، 1397: 2).
این فرآیند درطول زمان دچار تغییرات فراوانی شده که بیشترین آنها در دورۀ مدرن رخ داده است (پورمحمدی و همکاران، 1397: 6). یکی از مهمترین این تغییرات اکتفا به دانش معمارانۀ طراحان در فرآیند تولید مسکن، جدایی طراحان از کاربران خانههای مسکونی و درنتیجه، حذفشدن افراد ساکن در خانههاست (Kosk, 2016: 2). با ملاحظۀ اینکه بیشتر مردم اوقات خود را در خانه میگذرانند، توجه به طراحی مسکن متناسب با سبک زندگی کاربران بیش از پیش اهمیت یافته است (Mcinnes, 2016: 3). امروزه پیامدهای این روند در معماری معاصر با توسعۀ جوامع انسانی و تغییر شیوۀ زندگی مردم درقالب موضوعاتی همچون بحران هویت (پور دیهیمی و نورتقانی، 1392: 13)، کاهش حس تعلق (رشید کلویر و همکاران، 1398: 18)، ارضانشدن نیازهای روحی (محمدزاده و جوانرودی، 1395: 2)، افزایش میزان افسردگی (تقیپور و همکاران، 1401: 2؛ نعیمی فروتنینژاد و همکاران، 1401: 4) و دیگر موارد مشابه در مجتمعهای مسکونی هویدا شده است و گاهی نیز این مجتمعها بهعلت نداشتن توانایی کارشناسان و عوامل اجرایی در حل اینگونه مشکلات تخریب و نابود میشوند (شکل۱).
شکل۱: لحظۀ انهدام ساختمانهای پروئیت ایگو در سال 1972 (منبع: charles, 2011)
Figure 1: The Moment of The Destruction of The Pruitt Igoe Buildings in 1972
مطالب فوق حاکی از آن است که نقش کاربران در طراحی مسکن اهمیت فراوان دارد و باید به آن توجه جدّی شود. امروزه با افزایش نیاز به مسکن، توجه به کمیت و غفلت از کیفیت موجب کاهش رضایتمندی ساکنان شده است (کشتکار قلاتی و همکاران، 1401: 3). به همین جهت، تأکید معماران، طراحان و برنامهریزان به کیفیت فضاها و محیطهای ساختهشده افزایش یافته (طاهر طلوعدل و همکاران، 1396: 1) و نقش طراحی نیز بهعنوان ابزاری برای شکلدادن به محیط زندگی و پاسخگویی به توقعات و نیازهای انسان اهمیت بیشتری یافته است (مستقیمی و همکاران، 1394: 1). طراحان معماری ضمن تجدیدنظر در تعریفها و مفاهیم، معتقد هستند که بهصورت مجرد نمیتوانند تعیینکنندۀ کیفیت فضاها باشند؛ زیرا کیفیت نهایی، محصول تعامل مستقیم بین کاربر و طراح است و بیتوجهی به این امر در سرنوشت کیفی فضای مسکونی بسیار زیانبار است (Fakere et al., 2017: 4).
پاسخ کارشناسان دربارۀ این دغدغه، بهرهگیری از مشارکت کاربران در فرآیند طراحی و ساخت مسکن است. به باور صاحب نظران همواره ماهیت وجودی مشارکت مطلوب بوده است (Mclagan & Nel‚ 1998: 45). زمانی که مردم در کنترل تصمیمات مربوط به طراحی، ساخت و مدیریت مساکن خویش نقش دارند، این فرآیند و محصول نهایی موجب ارتقا میزان رفاه اجتماعی آنان میشود (کاملنیا، 1392: ۶۴). زیرا با ورود و اظهارنظر کاربر در بخش فرآیند طراحی مسکن، میزان کیفیت نهایی افزایش خواهد یافت (Christiansson et al., 2011: 2; Saleh et al.‚ 2011: 5). اما مسئلۀ درخور بحث در پژوهش حاضر حدود و میزان دخالت کاربران است. بدین صورت که کاربران اجازۀ ورود و اظهارنظر در چه موضوعاتی از فرآیند طراحی را خواهند داشت و کم و کیف این ایفای نقش به چه شکل خواهد بود؟ باتوجه به گستردگی موضوعات در فرآیند طراحی مسکن، بررسی مبحث مشارکت نیز بهتبع آن پیچیدهتر خواهد شد. به همین جهت، در پژوهش حاضر کوشش شده است تا نحوۀ مشارکت کاربر در این فرآیند تبیین و بررسی شود. در این راستا نگارندگان پس از معرفی زمینه و افقهای مشارکت در طراحی مسکن، به ایجاد شناخت مناسب برای انتخاب رویکرد بهینه در جلب مشارکت فکری قطبهای طراحی مسکن میپردازند و درادامه، به دستهبندی نیازهای انسانی و نوع مشارکت متناسب با آن، محدودیتها و دامنههای دخالت طراح و بهرهبردار و درنهایت، به بازتعریف مقولههای طراحی مشارکتی اشاره میکنند. سپس با بهرهگیری از مؤلفهها و هدفهای دربرگیرندۀ آنها، ابزار نظرسنجی و طراحی به سنجش گذاشته میشود. درپایان، علاوهبرکسب عوامل اصلی و تحلیل فرضیهها، مدل دربرگیرندۀ روابط میان عوامل فرآیند طراحی مشارکتی ارائه میشود.
پژوهشهای فراوانی دربارۀ مبحث مشارکت کاربران در فرآیند طراحی صورت گرفته است که در هریک از پژوهشها ویژگیهای مشارکت، پیامدهای آن و انواع مشارکت بیان شده است. درمیان پژوهشهای خارجی میتوان به پژوهش Lawson (1980) با عنوان طراحان چگونه میاندیشند؟ و پژوهش Blundell Jones et al. (2005) با عنوان معماری و مشارکت اشاره کرد. همچنین، از بین منابع داخلی نیز میتوان به پژوهش کاملنیا (1387) با عنوان «معماری و الگووارههای طراحی جمعی» و پژوهش زمانی (1387) با عنوان «بررسی و بازتعریف جایگاه مشارکت در فرآیند طراحی مسکن» اشاره کرد که تعدادی از مقالات بحثشده دربخش پیشینه برگرفته از منابع مذکور است.
علیالحسابی و یوسف زمانی (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان «فرآیند طراحی معماری، تعامل میان طراح و بهرهبردار (مدلیابی مشارکت در طراحی مسکنهای شخصی ساز)» موضوع مشارکت بهرهبردار را در فرآیند طراحی بررسی و درنهایت، با ارائۀ مدلی دربرگیرنده، روابط میان عوامل فرآیند طراحی مشارکتی را بیان کردهاند.
اسلامی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان «مشارکت طراحی در قلمرو فضای همکاری طراحان و کاربران» ارتباط فضای ذهنی و عینی طراحان و کاربران را در قلمرو همکاری بررسی کردهاند. در این پژوهش محققان ابتدا دنیای ذهنی طراحان و دنیای عینی کاربران و سپس تفاوت بین روشهای مشارکت طراحی را بیان کردهاند و درادامه، انواع گونههای روشهای مشارکتی را توضیح دادهاند. محققان در این پژوهش درپی جنبههای جدید مشارکت طراحی یا تحقیقات طراحی هستند. همچنین، آنها بر چهار نوع ویژه از مشارکت طراحی متمرکز بودهاند. نتایج پژوهش نشان داد که شکل فرآیند درک سنتی نیاز به تغییر طراحی دارد.
کاملنیا (۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان «چارچوبی نوین برای تعامل معماری جمعی در طراحی مجموعههای مسکونی معاصر» به استفاده از رویکرد معماری جمعی و روشهای مشارکتی میپردازد. بررسی نظریههای ارائهشده از دهۀ 1960 میلادی تاکنون و معرفی نمونههای موردی ساختمانهای مسکونی این برهه، حاکی از توجه نگارنده بر سیر تکامل مبحث مشارکت در گذر زمان بوده است. محقق معتقد است که بررسی مجموع نظریههای مشارکتی نشان داده است که در این نظریهها بر تأثیر مثبت مشارکت افراد درحوزههای مختلف تأکید شده است. شناسایی سه دورۀ اصلی در بررسی رویکردهای مشارکتی معماری مسکن در قرن بیستم میلادی از نتایج این پژوهش است.
گلابچی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی با عنوان «مشارکت بهرهبرداران در فرآیند طراحی، زمینهساز تحقق پایداری اجتماعی مسکن انبوه در ایران؛ نمونۀ موردی: مسکن شهرک صنعتی پرند» به میزان تأثیر متغیرهای مؤثر در مسکنها پرداختهاند. محققان در این پژوهش ابتدا به مشکلات ناشی از صنعتیسازی اشاره و سپس مؤلفههای طراحی پایدار و مبحث مشارکت را معرفی کردهاند. نتایج مطالعات مبنی بر این است که فضای معماری بهوجودآمده، ارتباط بسیار اندکی با کاربران دارد؛ زیرا کاربران در مراحل طراحی هیچگونه ایفای نقشی نداشتهاند.
باباصادقیان (۱۳۹۴) در پژوهشی با عنوان «راهکاری برای طراحی مسکن فقرا مبتنی بر مشارکت» ابتدا مباحثی را درزمینۀ مشارکت ساکنان از برخی نظریهپردازانی طرح میکند که در این چارچوب مطالعه و فعالیت کردهاند و سپس تعریفی از مفهوم الگو را در معماری مسکونی ارائه میدهد و درادامه، مهمترین موانع راهکارهای مشارکتی را در طراحی مسکن برمیشمرد. درنهایت، نتایج پژوهش به ارائۀ راهکارهای پیشنهادی برای مداخله در عرصۀ ساختوساز مسکن در محلات فقیر نشین اشاره دارد.
پورابراهیمی و شریف (۱۳۹۴) پژوهشی با عنوان «جستاری در چگونگی مشارکت کاربران در فرآیند طراحی» انجام دادند. محققان کوشیدند تا برای اجرای موفق فرآیند طراحی ازنوع مشارکتی الگویی را ارائه کنند. به همین خاطر، برای نیل به این هدف ضمن بررسی و تحلیل نظرها و دیدگاههای مختلف دربارۀ چگونگی مشارکت و تعیین مشارکتکنندگان و نیز ارائۀ روشهای مختلف جمعآوری اطلاعات، نکاتی را تبیین کردهاند که میتواند منجر به اجرای موفق طراحی مشارکتی شود. درنهایت، نتایج پژوهش به مراحل انجامدادن مشارکت بین طراح و کاربران اشاره دارد.
فرشچی و ترکی باغبادرانی (۱۳۹۷) در پژوهشی با عنوان «بررسی فرآیند مشارکت استفادهکنندگان (مردم) در روند طراحی مسکن با رویکرد معماری جمعی» نحوۀ مشارکت استفادهکنندگان را در طراحی مسکن بررسی کردهاند. نگارندگان در این فرآیند ارتباط کارآمد و صحیح بین طراح و استفادهکننده را که حالت «معمار فعّال-کارفرما فعّال» و معرّف همان معماری جمعی است، بیان میکنند. همچنین، در این پژوهش این نکته مطرح میشود که استفادۀ یکسان از همۀ روشهای مشارکت برای همۀ جامعۀ آماری نمیتواند مفید باشد و بهطور مشخص، استفاده از ابزارها و روشهای متفاوت در افراد مختلف میتواند نتایج بهتر و پذیرفتنی داشته باشد.
با نگاه کلی به مطالب موجود در پیشینۀ موضوع میتوان پی برد که پژوهشگران تاکنون موضوع بحثشده را از جهتهای مختلف توصیف و تبیین کردهاند. توجه به مبحث کیفیت مسکن، موجب شده است تا پژوهشگران بررسیهایی دربارۀ ساختههای معماران کنند. همچنین، آنها را برآن داشته است تا راهکار «مشارکت» را برای ارتقای این امر مهم ارئه دهند؛ از این رو آنها به مطالعۀ نظریههای موجود در این زمینه پرداختهاند. بررسیها حاکی از آن است که مناسبترین زمان مشارکت کاربر در مرحلۀ «فرآیند طراحی» است. فرآیند طراحی کوششی برای ابداع راهحلها، قبل از اجرای آنهاست. از وظایف طراحان نیز تشخیص تمایلهای مردم یا شکلدادن به تمایلها و ایجاد محیطیهای لازم برای افراد است. درادامه، پژوهشگران پس از تفکیک انواع مشارکت راهکارهایی را برای حل موانع و مشکلات موجود ارائه میکنند. الگوهایی برای معماری مشارکتی پیشنهاد شده است؛ اما همچنان هیچ حدودی دربارۀ ورود و اظهارنظر کاربران در فرآیند طراحی مشخص نشده است. مرحلۀ فرآیند طراحی حوزههای وسیعی را پوشش میدهد؛ از این رو هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین جایگاهی مشخص و صحیح برای کاربران فضاهای مسکونی در رویکرد طراحی مشارکتی است.
مبانی نظری پژوهش
پرداختن به وجوه مختلف مسکن و مؤلفههای اصلی آن، یکی از دغدغههای اصلی متخصصان این حوزه است. هدف اصلی بسیاری از طرحهای معماری، ساخت محیطی است که پاسخگوی نیازهای انسان اعم از نیازهای عملکردی، فرهنگی، زیباشناختی و دیگر موارد باشد. واردکردن کاربران در فرآیند طراحی طرحهایی که محیط زندگی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد، سبب آشنایی طراحان با این نیازها و نیز معیارهای یک طراحی خوب ازدید کاربران میشود. به همین منظور در این بخش از پژوهش، ابتدا فرآیند طراحی و سپس اهمیت جایگاه مشارکت در فرآیند طراحی توضیح و تشریح و درنهایت، مهمترین رویکردهای مشارکت کاربر در فرآیند طراحی مطرح میشود.
فرایند طراحی در معماری مسکن
فراوانی پیشینۀ مکتوب راجع به «فرآیند طراحی» پدیدهای بهنسبت تازه است که از اوخر دهۀ 1950 میلادی شتاب زیادی گرفت. فعل «طراحی» بیشتر به یک فرآیند فیزیکی اشاره دارد (سید مرادی و همکاران، ۱۳۹۷: ۲). از زمانی که معمار تصمیم میگیرد اثری را خلق کند تا زمانی که طرح برای اجرا آماده میشود، در بطن حرکت وی اتفاقات بسیاری رخ میدهد. محققان مجموع این مراحل را فرآیند و یا روند طراحی مینامند. عمدۀ متخصصانی که به مبحث فرآیند طراحی پرداختهاند، مراحلی را نیز برای آن قائل شدهاند (خیابانیان، ۱۳۸۸: ۵۰). بهطور طبیعی، افراد مختلف نیز این مراحل را از راههای متفاوت طی میکنند (خیراللهی، ۱۳۹۲: ۸۲-۷۱). فرآیند طراحی را میتوان کوششی برای ابداع راهحلها پیش از اجرای آنها دانست (لنگ، ۱۳۹۱: ۶۴) و از آنجایی که «مسکن» بهعنوان پیچیدهترین بنا در طراحی است، اهمیت موضوع دوچندان میشود (آصفی و ایمانی، ۱۳۹۳: ۶۴). در طراحی مشارکتی (Participatory Design) به جمعیبودن فرآیند طراحی و لزوم مشارکت کاربران در فرآیند طراحی تأکید شده است. این رویکرد، مشارکت کاربران را شرط لازم برای دستیابی به یک طراحی خوب و موفق میداند (پورابراهیمی و شریف، ۱۳۹۴: ۲). به عبارت دیگر، طراحی مشارکتی دیدگاهی است که مردم را یک طرف و معمار را یک طرف دیگر قرار نداده، بلکه طراح را هم در زمرۀ مردم قرار داده است (اسلامی، ۱۳۸۲: 52-44). درادامه، برای تبیین و شفافسازی مطالب فوق، موضوع مشارکت عمیقتر بررسی میشود.
مشارکت در فرآیند طراحی
مشارکت در لغت بهمعنای شرکتکردن و یا بهرهبرداری در امری است (لغتنامۀ دهخدا، ۱۳۴۳: ذیل مشارکت؛ فرهنگ فارسی معین، 1384: ذیل مشارکت). در فرهنگ آکسفورد کنش یا واقعیت، بهمعنای شرکتداشتن در یک فعالیت یا رویداد آمده است (Online Oxford Dictionarie, 2023). مشارکت معادل اصطلاح انگلیسی «Participation» بوده و از ریشۀ «Part» بهمعنای قسمت، جزء و بخش گرفته شده و بهمعنای «درگیرشدن و سهیمشدن در چیزی و یا گرفتن قسمتی از آن است» است (ویسی و طلیسچی، ۱۳۹۴: ۶؛ Caixeta et al., 2019: 11) مشارکت بهنوعی درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برای دستیابی به هدفهای گروهی برمیانگیزاند (قاسمیبرمی، 1396: 1). هستۀ مرکزی مفهوم مشارکت در فرآیند طراحی، کاربرمحوری و شریکبودن هرچه بیشتر کاربران در فرآیند طراحی معماری است (Soikkeli et al., 2023: 2). بسیاری از نظریهپردازان و پژوهشگران مختلف، مشارکت در فرآیند طراحی را بهعنوان رویکردی جدید در فرآیند طراحی معماری میدانند (Huang et al., 2015: 4; Mokhtarmanesh & Ghomeishi, 2019: 3; Smith & Iversen, 2018: 6; Li et al., 2012: 4; Xie et al., 2017: 2). با این حال، میزان و نحوۀ مشارکت مردم در فرآیند طراحی در سه دستۀ کلی تقسیمکردنی است (شکل2).
ازدیدگاه Taylor & McKenzie مشارکت اصیل به معنای این است که قدرت تصمیمگیری در اختیار مردم غیرنخبه قرار گیرد. Borkey نیز مشارکت را بخش جوهری و اساسی رشد انسان میداند. مفهوم مشارکت در دهۀ 1930میلادی بهعنوان بحثی جدّی درحوزۀ ساختوساز بازآفرینی شد. طراحی مشارکتی، نگرشی دربارۀ نیرویی برای ایجاد، تغییر و مدیریت محیط ساختهشده برای مردم است. فعالیت طراحی مشارکتی بر این اساس است که اگر شهروندان در ایجاد و مدیریت محیط خود فعّال باشند، به جای اینکه فقط بهعنوان مصرفکننده عمل کنند، در مواردی خود نقش تصمیمگیرنده را نیز ایفا میکنند. در این روش محیط عملکرد بسیار بهتری خواهد داشت.
Broome از نظریهپردازان ساخت انبوه مسکن بیان میدارد هنگامی که ساکنان بتوانند دربارۀ مسائل اصلی خود تصمیمگیری کنند، میتوانند در طراحی، ساخت یا مدیریت مسکن خود نیز مداخله کنند که این خود به بهبود وضعیت فردی و اجتماعی منجر خواهد شد؛ اما هنگامی که مردم کنترل یا مسئولیتی دربارۀ تصمیمات اصلی فرآیند ساخت و طراحی مسکن ندارند، محیطهای مسکونی، مانعی برای تکامل فردی میشود و درنتیجه، بر اقتصاد، تحمیلی وارد خواهد شد (Broome, 2005: 105). John Turner از نظریهپردازان مسکن معتقد است که نقصها و کمبودهای یک واحد مسکونی هنگامی که حاصل فعالیت ساکنان باشد، بیش از هنگامی که حاصل فعالیت دیگران است، تحملکردنی است. سیاستهای متداول تأمین مسکن بهطور ضمنی، برمبنای این فرض استوار است که مردم فقط مصرفکننده هستند. بدین ترتیب، این سیاستها نیاز و توانایی مردم را در شکلدادن به محیط نادیده میگیرد. الکساندر عقیده دارد که فقط خود مردم از نیازهایشان اطلاع دارند؛ بنابراین مردم باید در فرآیند طراحی بهصورت فعّال و مستقیم دخالت داشته باشند (الکساندر، 1381: 25).
شکل 2: رویکردهای مشارکت کاربر در فرآیند طراحی (منبع: نگارندگان)
Figure 2: User Participation Approaches in The Design Process
معمار فعّال-کارفرما منفعل (معماران خودمحورگرا)
در این حالت معمار بدون لحاظکردن دیدگاه کارفرما به طراحی واحدهای مسکونی براساس محتوای ذهنی و تخصصی خود اقدام میکند و دراساس، دیدگاه کارفرما را در آن دخیل نمیکند و از این رو کارفرما درمقابل فعّالبودن معمار، منفعل است. به همین خاطر، تمامی اختیار به دست معمار سپرده میشود. برآیند چنین طراحی بهندرت مورد رضایت کارفرما قرار میگیرد و اگر هم رضایتی به وجود آید، بهدلیل امکاننداشتن اصلاح است که کارفرما را مجبور به پذیزش طرح میکند. هرچند کارفرما گاهی دست از اتمام طرح خود بر میدارد و اصلاحات و تغییراتی را در طرح وارد میکند. معمار معتقد است که باید چیزی را به کارفرما بدهد که خودش میخواهد و یا فکر میکند که برای کار فرما خوب است. در این حالت، طراح کارفرمایی را انتخاب میکند که علاقهمند به قابلیت زیستپذیری و کاهش هزینههای اجرایی ساختمان بوده است تا سختگیری کمتری داشته است (نوروزی و جوانفروزنده، 1400: 5) که درنهایت، معماری نوگرای مدِ روز و یا چیزی بهشدت التقاطی تولید و معمار خودمحور، فرمدهنده معماری میشود (Ackerman, 1969: 44).
معمار منفعل-کارفرما فعّال (معماران عملگرا)
در این وضعیت معمار تنها بهدلیل داشتن تخصص طراحی و آشنایی با نرمافزارهای مربوط و در مواردی نیز بهدلیل الزامات قانونی ازسوی کارفرما برای طراحی به خدمت گرفته میشود؛ اما موظف است در چهارچوب تعیینشده و براساس پیشطرحهای کارفرما کار طراحی را به انجام برساند. در این روش آنچه مدنظر است، خواست و ارادۀ کارفرماست. معمار منفعلانه ایدههای وی را درقالب فرآیند طراحی میریزد. در این وضعیت معمار تنها مغایرتهای احتمالی پیشطرح کارفرما را با مقررات و ضوابط شهرسازی گوشزد میکند و ایدههای اصلاحی را برای رفع آن ارائه میدهد. ایدههای اصلاحی معمار به شرطی جنبۀ اجرایی خواهد یافت که توافق کارفرما را کسب کند. در این وضعیت معمار منفعل و کارفرما بهطور کامل، فعّال است (فرشچی و ترکی باغبادرانی، ۱۳۹۷: ۳۹). معمار معتقد است که باید چیزی را انجام دهد که کارفرما میخواهد. پیشینۀ این دیدگاه درنهایت، به نهضت «طراحی برای مردم» (Design for People) در انگلستان ختم میشود که در این حالت، کارفرما طرحی را انتخاب میکند که معمار بدون مجادله خواستههای کارفرما را بدون پذیرفته است و این درنهایت، منجر به معماری کوچهبازاری میشود (Ackerman, 1969: 44). به عقیدۀ Dick Powell این مردم هستند که تعیین میکنند محصول چه باید باشد. دراصل، مردم برای این وظیفه (رسالت پاسخ به نیازهای مردم) به ما اعتماد کردهاند. پس باید سعی کنیم آنچه را مردم میخواهند، منعکس کنیم (علیالحسابی و یوسف زمانی، ۱۳۸۹: 34).
معمار فعّال- کارفرما فعال (معماران مشارکتگرا)
این وضعیت، حالت ایدهآل و مطلوبی است که برآیند و خروجی آن حاوی دیدگاههای کارفرما و دربرگیرندۀ الزامات قانونی و ضوابط طراحی است. درواقع، این وضعیت یک فرآیند تعاملگونه است که دو طرف آن فعّال هستند (Sukkasame & Alhashimy, 2021: 4). کارفرما دیدگاهها و خواست خود را در طراحی با معمار درمیان میگذارد. آنگاه معمار این خواستها را با ضوابط و مقررات قانونی و طراحی ارزیابی میکند و چنانچه مغایرتهایی مشخص شود با دعوت از کارفرما و طرح موضوع مغایرتها، راهحل و مکانیزمهای اصلاحی را ارائه میدهد. آنگاه از کارفرما میخواهد با این راهکارها و مکانیزمهای ارائهشده تا حدودی خواست خود را تعدیل کند تا مغایرتها رفع شود. بدیهی است طراحی آنگاه نهایی خواهد شد که در یک فرآیند تعاملی، اشکالات و مغایرتها با همکاری دو طرف مرتفع شود. در این صورت، طرح از یک طرف با نیازهای کارفرما و از طرفی دیگر با الزامات فنی-تخصصی منطبق میشود (Smith & Iversen, 2018: 10). در این روش هیچکدام از دو طرف منفعل نیستند، بلکه هر دو فعالانه در فرآیند طراحی ایفای نقش میکنند تا برآیند با علایق و خواست دو طرف و الزامات قانونی سازگار شود؛ از این رو کارفرما از چگونگی انجامدادن کار و خروجی آن رضایت پیدا میکند (Ammar et al., 2013: 5). در رویکردهای مشارکتی جدید، معمار و برنامهریزان بهعنوان «تسهیلکننده » شناخته میشوند. درصورتی که در گذشته بهعنوان کارشناس و تصمیمگیرنده عمل میکردند (Valladares, 2017: 6). به همین دلیل، این وضعیت که همان معماری جمعی یا تعاملی است، فرآیندی برد-برد تلقی میشود (فرشچی و ترکی باغبادرانی، ۱۳۹۷: ۳۹).
روششناسی پژوهش
معماری یکی از مباحثی است که عوامل زیادی در شکلگیری آن اثرگذار است. در پژوهش حاضر باتوجه به نوع موضوع از رویکردی کیفی استفاده شده است تا جایگاه کاربر در فرآیند طراحی فضاهای مسکونی تبیین شود. در این رویکرد پدیدهها در تمامیت و کلیت خود، در محیط طبیعی و در ارتباط با مجموعهای از عناصر موجود بررسی میشود؛ این بدان معناست که پژوهشگران اشیا را در موقعیتهای طبیعی آنها مطالعه میکنند و میکوشند پدیدهها را برحسب معناهایی که مردم به آنها میدهند، مفهومسازی یا تفسیر کنند (گال و همکاران، ۱۳۹۳: ۶۰). در پژوهش حاضر برای پیشبرد مسیر تبیین از روش تحقیق گراندد تئوری (Grounded Theory Methodology) استفاده شده است که امروزه صاحبنظران و نظریهپردازان مختلف به آن بهعنوان رهیافتی نوگرایانه توجه میکنند (فراستخواه، ۱۳۹۵: ۱۹). در این روش پژوهشگر بهجای استفاده از نظریههای موجود، خود به تدوین نظریه براساس دادهها میپردازد؛ درنتیجه امکان شناخت منظم معانی را ازدیدگاه افراد در یک موقعیت خاص فراهم میکند. روایی در این نوع پژوهش براساس رسیدن به معیار قابلیت اعتماد و تعمیمپذیری است که درمقایسه با چارچوب نظری موجود صورت میگیرد. همچنین، بررسی پایایی پژوهش با ارائۀ متونی از مصاحبهها، اجرای فرآیند کامل روش نظریة زمینهای و شرح اقدامات صورت میگیرد.
بدین ترتیب نگارندگان ابتدا دربخش مبانی نظری به جمعآوری اطلاعات و سپس به دستهبندی دادهها پرداختهاند. درادامه، نگارندگان با تبیین تعریفهای پایه و با مراجعه به منابع کتابخانهای درصدد یافتن معیاری صحیح برای تفکیک حوزههای مختلف فرآیند طراحی بودهاند تا بتوانند پاسخی صحیح را برای سؤالهای فوق ارائه دهند؛ اما باتوجه به اینکه ازسویی، عوامل زیادی در امر فرآیند طراحی اثرگذار است و از سوی دیگر، در هیچیک از منابع دستهبندی جامع و مشخص در این حوزهها ارائه نشده است، یافتن پاسخ سؤالهای پژوهش در منابع کتابخانهای ممکن نبود؛ درنتیجه پاسخ سؤالهای مدنظر بهطور مستقیم از متخصصان حوزۀ طراحی و ساختوساز با مصاحبههای نیمهساختاریافته حاصل شده است که با این راهبرد، معماران با ارائۀ توضیحاتی ازجمله نحوۀ مشارکت کاربران فضاهای مسکونی نظر خود را اعلام میکنند.
بررسیها در پژوهش حاضر تا رسیدن به اشباع نظری ادامه پیدا کرد. بدین منظور جامعۀ آماری پژوهش حاضر ۱۶نفر از معماران عضو سازمان نظام مهندسی ساختمان استان آذربایجان شرقی است که در این مصاحبه صلاحیت اظهارنظر را داشتهاند؛ بنابراین شیوۀ نمونهگیری در این پژوهش نمونهگیری هدفمند است. تجزیهوتحلیل مصاحبهها با استفاده از استخراج مفاهیم از متن مصاحبههای انجامشده، صورت گرفته است. زمانی که در عرف علمی جای خالی یک نظریه احساس میشود، نظریۀ برپایه «گراندد تئوری» میتواند راهکاری مناسب برای تکمیل این امر باشد. در این روش گردآوری، نظمدادن و تجزیهوتحلیل دادهها به یکدیگر وابسته است؛ بهطوری که میتوان گفت همزمان انجام میشود. همچنین، در این روش تحلیل دادهها با کدگذاری صورت میگیرد و دراصل به فرآیندی از تحلیل اشاره دارد که از خلال آن مفاهیم تشخیص داده و سپس ابعاد و خصوصیات آن در دادهها کشف میشود. دراصل نظریة زمینهای براساس تشخیص و شناساندن موضوعات یا مفاهیم موجود در متن و کدگذاری متن شکل گرفته است. در اینجا کدگذاری بهمعنای رمزگشایی و تفسیر دادهها و شامل نامگذاری مفاهیم، تبیین و بحث از آنها با جزئیات بیشتر بهشیوۀ استقرایی است. این بخش، فرآیند اصلی شکلگیری نظریه در این پژوهش بوده است. سنجۀ حاضر با درنظرگرفتن این مطلب، پیشبرد موضوع را در قسمت مصاحبهها با حساسیت بیشتری پیگیری کرده است. بدین ترتیب که ابتدا مصاحبههای نیمهساختاریافته بهصورت فایل صوتی ضبط و ذخیره و سپس بهصورت متن برروی کاغذ بررسی میشود که درادامه، معماران مفاهیم را از درون متون ارائه و استخراج میکنند و درنهایت، آن مفاهیم بهصورت گستردهتر در قسمت یافتهها توضیح داده میشود.
سؤالهای مصاحبۀ نیمهساختاریافته شامل دادههای عمومی (نام، نامخانوادگی، سن، میزان تحصیلات، رشتۀ تحصیلی، شهر محل سکونت و میزان سابقۀ کار) بوده است که مصاحبهشوندگان بیشتر مدرک لیسانس معماری با میانگین سنی ۲۸ و سابقۀ کار ۷ سال داشتند. سؤالهای اصلی درقالب ۴ سؤال تنظیم شده است.
۱- در چه صورتی کاربر اجازۀ مشارکت در فرآیند طراحی معماری را دارد؟
۲- کاربر در چه موضوعاتی از فرآیند طراحی میتواند مداخله داشته باشد؟
۳- میزان مشارکت کاربر در هرکدام از موضوعات به چه صورت است؟
۴- درصورت تفکیک کاربران، چه معیارهایی اهمیت دارد؟
هر مصاحبه باتوجه به مکث و استراحت کوتاه بین سؤالها بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه طول کشید که پژوهشگران درطول مصاحبه ضمن ضبط مصاحبهها، یادداشتبرداریهایی نیز کردند تا تلاشی برای توصیف جنبههای پنهان مصاحبه و ثبت نکات مربوط به بازسازی مصاحبهها کرده باشند. گفتنی است، طبق موازین اخلاقی، ضبط و یادداشتبرداری با اجازة مشارکتکنندگان صورت گرفته و عملیات مقولهبندی و منظمسازی دادهها نیز مطابق با روششناسی معرفیشده، انجام گرفته است. درنهایت، با جمعبندی مصاحبهها، مفاهیم و دادهها بهصورت گستردهتر در قسمت یافتهها بررسی شده است.
یافتههای پژوهش و تجزیهوتحلیل
با مطالعۀ پیشینۀ موضوع و بررسی مبانی نظری میتوان دریافت که کارشناسان و طراحان علاوهبر موافقت با ورود و اظهارنظر کاربر در مراحل انجامدادن فرآیند طراحی، این امر را لازمۀ بهثمررساندن یک طرح باکیفیت میدانند؛ اما تنوع و گوناگونی اقشار کاربران موجب نسبیشدن مسئلۀ چگونگی ایفای نقش آنان در امر فرآیند طراحی شده است. باتوجه به اینکه ازسویی، عوامل زیادی در امر فرآیند طراحی اثرگذار هستند، در هیچیک از منابع نیز به دستهبندی جامع و مشخص این حوزهها توجهی نشده است تا بتوان براساس آن، حدود مشارکت کاربران را تعیین کرد؛ بنابراین دربارۀ پاسخ به این مهم (دستهبندی جامع عناصر فرآیند طراحی برای تعیین حدود مشارکت کاربر) مصاحبههایی با جامعۀ معماران (بهعنوان متخصصان حوزۀ طراحی) صورت گرفت که جزئیات این مصاحبهها بهصورت مفصل، در قسمت روش پژوهش بررسی شده است.
در ابتدا، معماران در پاسخ به ماهیت ورود و یا عدم ورود کاربر در مقولۀ فرآیند طراحی نهتنها به ورود کاربر اعلام رضایت داشتند، مداخلۀ کاربران را در موضوعات مربوط به نحوۀ فعالیت استفادهکنندگان از فضای مدنظر بهطور کامل، لازم و مفید قلمداد کردند . نکتۀ مهم دیگر در این مصاحبه مسئلۀ بیرغبتی دستهای از افراد به ظاهر کاربر بوده که به گفتۀ مصاحبهشوندگان میزان تأثیر و جمعیت این اقشار درطی سالیان اخیر پررنگتر از گذشته شده است. اشخاصی که هیچگونه دخالت مفیدی در امر فرآیند طراحی نداشتهاند، بیشتر با معمارانی همکاری میکنند که صرفۀ اقتصادی بیشتری را برای آنان فراهم میآورد. از آنجا که این نوع کاربران تنها بهصورت اقتصادی به مقولۀ مسکن مینگرند، همۀ مسائل مرتبط با فرآیند طراحی نیز به متغیری با عنوان صرفۀ اقتصادی وابسته میشود و باتوجه به این امر میتوان دربارۀ جهت حرکت جریان طراحی مشارکتی در امر مسکن ابراز نگرانی کرد. به گفتۀ معماران، این دسته از کاربران فضاهای مسکونی در اینگونه از فرآیند، کاربران اصلی نیستند، بلکه تنها بهعنوان «کارفرما» ایفای نقش میکنند. درادامه، مصاحبهشوندگان تبیین واژۀ «کاربر» و تفاوت آن را با کلمۀ «کارفرما» برای تفهیم صحیح از موضوع لازم میدانند. به گفتۀ آنان کارفرمای معماران به چند دسته تقسیمبندی میشود که کاربران یکی از آنهاست. در حقیقت، کاربر به شخصی گفته میشود که استفادهکننده باشد؛ اما کارفرما شخصی است که معمار برای او مسکن را طراحی میکند (شکل3).
شکل3: انواع کارفرما در فرآیند طراحی معماری (منبع: نگارندگان)
Figure 3: employer in architectural design process
باتوجه به دستهبندی فوق، ضرورت توجه به وجود این موضوع زمانی پررنگتر میشود که عمدۀ کارفرمایان را قشر واسطهگر و شرکتهای ساختوساز تشکیل دهد. متن مصاحبهها اشاره بر این دارد که سمت و سوی حرکتیِ فرآیند طراحی فضاهای مسکونی بحثی مرتبط با حرکت به سمت و سوی ذکرشده (نگاه فقط اقتصادی) است. درصورتی که معماران اولویت نخست را برای کاربران واقعی مسئلۀ «کیفیت فضا» میدانند؛ زیرا درنهایت، کاربران در فضای طراحیشده سکونت خواهند داشت. به همین جهت، معماران علت اهمیت و ارجحبودن کاربران را درمقایسه با اقشار دیگر، میزان حس مالکیت کاربران دانستند. درحقیقت، کاربران به فضای طراحیشده حس تعلق مکان داشتند؛ بهطوری که در آن خود را حاضر و مستعد تصور میکردند.
وجود انواع مختلف کاربران که هرکدام به روشی رفتارهای متفاوتی را درباب مشارکت دارند، مسئلۀ مهمی بود که در بطن مصاحبهها بدان اشاره شد. معماران، کاربران فضاهای مسکونی را به چند دسته تقسیمبندی کردند؛ ازجمله: کاربران آگاه و ناآگاه به اطلاعات اولیۀ معماری.
از موارد دیگر تفکیک کاربران نیز، میتوان به رسم و رسوم، دین و مذهب، میزان تحصیلات، شغل، ردۀ سنی، جنسیت، مدت زمان انجامدادن پروژه و نوع کاربر ازحیث حقیقی و حقوقیبودن اشاره کرد که در این بین مسئلۀ فرهنگ مهمترین عامل تفکیک کاربران از یکدیگر است. بهعلاوه، معمار باوجود انجامدادن امور مربوط به طراحی، مسئلۀ پیشبرد جایگاه معماری را نیز درنظر دارد که شامل مواردی مانند رعایت عرف و فرهنگ، استفاده از تکنولوژی ساخت نوین، انتخاب و استفادۀ صحیح از مصالح و دیگر موارد مشابه است؛ البته بهنظر برخی مصاحبهشوندگان، تفکیک کاربران در این حوزه، مطلبی صحیح نیست و به عقیدۀ آنان باید در رویکرد مشارکتی به همۀ کاربران با عینکی یکسان نگاه کرد. باتوجه به دیگر مصاحبهها و وجود اشباع نظری در تعدّد نظریههای موجود درزمینۀ مشارکت به نظر میرسد که نبود انعطاف در تفکیک و برخورد یکسان با کاربران موجب ایجاد مشکلاتی در امر فرایند طراحی خواهد شد. دربارۀ حدود مداخلۀ کاربران که در مصاحبهها مطرح شد، معماران اشاره کردند که سه عامل اصلی فرآیند طراحی و ساخت «قانون، معمار و کاربر» است که هرکدام جایگاه مشخصی در شکلگیری فرآیند طراحی دارد. قانونگذار در رأس این فرآیند، حدودی را که اجرای آنها الزامی است ازپیش درقالب قانون مشخص میکند. کاربر نیز بهعنوان استفادهکننده نیازهای خود را مطرح و معمار بهعنوان متخصص در این فرآیند خواستههای کاربر و قانونگذار را باهم منطبق میکند.
در اغلب مواقع تا زمانی که خواستههای کاربر مغایرتی با قوانین و اصول اجرایی که از قبل تدوین شده است، نداشته باشد، میتواند در موضوع مدنظر قرار گرفته شود. ضوابط و اصول مباحث مقررات ملی ساختمان و اصول و ضوابط مربوط به هر شهر و منطقه (احتمال وجود بافت فرسوده، تاریخی و مواردی مشابه) که از قبل تدوین و تهیه شده است، میتواند مواردی را شامل شود که قانونگذار، تعیینکننده و متولیان امر، اجراکنندۀ آن باشند. معماران بر این عقیده بودند که استفادهکنندگان میتوانند در مراحل مختلف فرآیند طراحی در سایۀ نظارت معمار ورود کنند؛ زیرا شناخت معمار از کاربر و آشنایی کاربر از طرح و موانع پیشرو (مانند الزام اجرای مقررات)در مراحل رفتوبرگشتی این فرایند حاصل میشود. امکان انتخاب گزینههای مختلف برای کاربر با ارائۀ چندین راهکار ازسوی معمار درطول این فرآیند، حس مشارکت و درنهایت، میزان رضایت را در کاربر افزایش میدهد (شکل4).
شکل4: کاربر و موضوعات فرآیند طراحی معماری (منبع: نگارندگان)
Figure 4: User and subjects of architectural design process
بُعد دیگری از یافتهها به مسئلۀ تداخل درخواستهای کاربر و قوانین موجود اشاره دارد. به نظر مصاحبهشوندگان درصورتی که کاربر خواستههای مغایر با استاندارد و ضوابط را اعلام کند، خواستهها میتواند بهعنوان یک مسئله برای معمار مطرح شود. در این مقطع از فرآیند، معمار درپی حل این مسئله با راههای مختلف مانند استفاده از تبصرههای قانونی، نامهنگاری (مطرحکردن خواسته با مراجع قانونی) و ارسال آن به ارگان مربوط و دیگر موارد بوده است که درصورت به نتیجهنرسیدن در مراحل پیشین، درصدد قانعکردن کاربر در این مورد برمیآید. در این بین تجربۀ معمار» بهعنوان مؤلفهای تأثیرگذار برای قالبمندکردن این خواستهها به روشی است که خللی در مسیر پیشروی فرآیند ایجاد نکند. موضوع دیگر که در مصاحبهها به آن توجه شد، مسائل کیفی مانند سازمان فضایی، زیباییشناسی در مصالح و رنگها و دیگر موارد مشابه بود. این موضوعات ازجمله مسائلی است که کاربر حق اظهارنظر مستقیم را دارد. درادامه، معماران دستهبندیهای کلیتری ارائه دادند که نحوۀ مبلمان فضا و محل قرارگیری عرصهها، ابعاد (با رعایت حداقلها)، شکل و فرم طراحی ازجمله مواردی بود که کاربر میتوانست اظهارنظر کند. درنهایت، در بطن مصاحبههای انجامشده به این موضوع نیز اشاره شد که درصورت مغایرت خواستههای کاربر با اصول ذکرشده، اعمال سلیقۀ شخصی کاربر بهجای تصمیمات معمار برای کیفیتهای معمارانه در اولویت دارد (شکل5).
شکل5: میزان دخالت کاربر در موضوعات فرآیند طراحی معماری (منبع: نگارندگان)
Figure 5: User and subjects of architectural design process
معماران فرآیند طراحی را امری کیفی میدانند. به همین خاطر، به تفکیک آن نپرداختهاند و تنها به چندین موضوع کلی توجه کردهاند؛ از این رو بهجای تقسیمبندی موضوعی، تفکیک زمانی را در مراحل انجامدادن فرآیند، روشی مناسب دانستند. معماران سه مرحلۀ اساسی را به فرآیند طراحی نسبت دادند:
مرحلۀ نخست: اعلام نیازهای کمّی طرح
در این مرحله کاربر با تعریف مسئله و توضیح برنامه ، نیازهای کمّی خود را (تعداد و متراژ فضاها) مطرح میکند. این مرحله درمدت زمان کمتری نسبت به سایر مراحل انجام میشود.
مرحلۀ دوم: انجامدادن پروسۀ اصلی طرح
معمار و کاربر در این مرحله که بهعنوان طولانیترین قسمت فرآیند طراحی نیز شناخته میشود، دربارۀ چالشهای موجود به توافق کلی میرسند. فعالیت اصلی این قسمت از فرآیند طراحی بیشتر به عهدۀ معمار است.
مرحلۀ سوم: اعلام نظر کیفی طرح
تأیید کیفیت نهایی محصول باید ازسوی کاربر انجام شود؛ زیرا کاربر شخصی است که از فضای طراحیشده استفاده خواهد کرد. در این مرحله آخرین ویرایشها انجام میشود. به عبارت دیگر، کاربر پس از توافق دربارۀ جزئیات با رضایت خود از کیفیت محصول نهایی فرآیند، آن را تأیید میکند. کیفیتهای معماری ذکرشده ازسوی معماران با سازمان فضایی و ساختاری که با ضوابط و اصول تعیینشده ازسوی قانونگذار مغایرتی ندارد، بیشتر موضوعاتی ازقبیل نحوۀ ایجاد شکست در دیوارها، سطح اشغال بنا تا انتظام فضایی و نحوۀ ساماندهی و مواردی از این دست را شامل میشود.
باوجود اینکه هدف معمار در تمامی این مراحل کسب رضایت کاربر در چارچوب رعایت قوانین و اجرای الزامات است، مسئلۀ آگاهی کاربر نیز به عهدۀ معمار است؛ زیرا میزان آشنایی کاربران با فرآیند طراحی و پروسۀ ساخت در امر معماری متفاوت است؛ البته در بیشتر مواقع کاربران بهعلت نداشتن تجربۀ پیشین، آشنایی و آگاهی لازم را در فرآیند طراحی ندارند. نپذیرفتن کار، راهکارصحیح ازنظر عموم معماران در این مسئله است.
برخی دیگر از مصاحبهشوندگان تفکیک دیگری را ارائه دادند و آن تفکیکی دوسویه بود که یک سوی آن مربوط به شروع فرآیند طراحی و سوی دیگر آن مربوط به مقطع پایانی این فرآیند است. به نظر برخی معماران نیازهای کاربر به دو دسته تقسیم میشود: 1- نیازهایی که خود کاربر از آنها آگاهی دارد؛ مانند انجامدادن تمهیداتی دربارۀ قابلیت توسعه برای افزایش ظرفیت طرح در آینده و حساسیت یا علاقه به رنگی خاص؛ 2- نیازهایی که کاربر از آنها بیخبر است و تشخیص و تصمیمگیری دربارۀ آنها با معمار است؛ مانند میزان نورگیری لازم در فضاها. بدین صورت که کاربران دربارۀ طراحیهای اولیه (sketch) که درباب ساختار فضایی داخل و خارج بناست، حق اعلام نظر و ذکر نیازهای خود را دارند که این مرحله از کار در زمان شروع فرآیند طراحی شکل میگیرد. در این مسیر اصل اعتماد کاربر به معمار بعد از اعلام نیازهای اولیه بهصورت کامل وجود دارد و معمار با اعمال خواستههای کاربر تا حدی که روند فرآیند طراحی درباب کیفیتهای معمارانه، اصول، ضوابط و مسائل اجرایی با مشکل و بنبستی مواجه نشود، پیش میرود و درنهایت، مسائل موجود و راهکارهای پیشنهادی به کاربر اعلام میشود. این قبیل از کاربران بهصورت کلیتر عمل و نیازها و اعتماد خود را اعلام میکنند و مداخلۀ معمار را در خواستهها امری مثبت میدانند. به عبارتی دیگر، معمار قالبدهندۀ این نیازها دربارۀ کیفیتهای معمارانه و پیشبرد فرآیند طراحی است.
نتیجهگیری
در تمامی مباحث و گفتمانهایی که دربارۀ موضوع فرآیند طراحی صورت میگیرد، مشارکت کاربران و نقش آنها در فرآیند طراحی یک دغدغۀ اساسی است. همین امر سبب شده است تا به طیف وسیعی از انواع روشهای مشارکتی و فنون آن برای هرچه بیشتر عملیکردن مشارکت کاربران در فرآیند طراحی توجه شود. نتایج این مطالعه نشان داد که معماران فرآیند طراحی را ارتباطی دوطرفه بین معمار و کاربر میدانند. همچنین، آنها فرآیند طراحی را ازلحاظ زمانی به سه مرحله تقسیم کردند. بدین صورت که در مراحل سهگانۀ فرآیند طراحی، کاربر در ابتدای کار با اعلام نیازهای خود، توضیح برنامه را انجام میدهد. در این مرحله بیشتر مباحثی مانند ارائۀ ایدههای اولیه، کمیت فضاها، مباحث مربوط به سبک زندگی و فعالیت کاربر مطرح میشود. در این گام کاربر به مسائل فرهنگی خود اشاره میکند و طراح باتوجه به این توضیحات، نیازهای پنهان کاربر را شناسایی و برای این دسته از نیازها نیز راهکارهایی اعمال میکند. گام بعدی در چندین مرحله رفتوبرگشت و آزمون و خطا انجام میگیرد. در این مرحله طرح به پختگی لازم میرسد. همچنین، در این مرحله نقش معمار پررنگتر از نقش کاربر است و معمار با استفاده از دانش تخصصی خود راهکارهای معمارانه را ارائه میکند؛ بهگونهای که علاوهبر درنظرگرفتن ملاحظههای قانونی (موضوعات تخصصی معماری مانند مسائل فنی) به مسائل فرهنگی (عرف معماری) نیز توجه میکند. درادامۀ فرآیند، کاربر به موانع و محدودیتهای پیشرو واقفتر میشود و درنهایت، در انتهای فرآیند نیز کاربر با اعلام نظر بهصورت کیفی رضایت خود را از محصول نهایی طراحیشده اعلام میکند. گاهی ممکن است در موضوعاتی تصمیم کاربر و صلاحدید معمار با یکدیگر در تعارض باشد که در این مواقع بیشتر معمار با تذکر به عواقب احتمالی انجامدادن آن عمل و برخلاف میل باطنی به خواستۀ کاربر عمل میکند. در این بین درتناقضنبودن این خواستهها با الزامات قانونی که ازسوی ارگانهای مختلف مطرح میشود، بهعنوان مهمترین خط قرمز برای ورود کاربران اعلام میشود.
بهطور کلی اگر فرآیند طراحی را بهمثابۀ یک فیلم سینمایی درنظر بگیریم، کاربر بهعنوان تهیهکننده و معمار بهعنوان کارگردان عمل خواهد کرد. در فرآیند طراحی «تخصص معمار» و «نیاز کاربر» هر دو مکمل یکدیگر هستند؛ برای مثال، برای تعیین رنگ دیوار، علم رنگشناسی معمار و سلیقۀ رنگی کاربر تعیینکنندۀ نتیجۀ کار است که سهم کاربر از «میزان تأثیر» و سهم معمار از «میزان مشارکت» در این فرآیند بیشتر خواهد بود. به عبارتی دیگر، معمار قالب اصلی کار را با درنظرگرفتن نیازها و مطالبات کاربر شکل میدهد.
یافتههای پژوهش حاضر علاوهبر تأیید مقالههای موجود در پیشینه بهویژه مقالۀ «فرآیند طراحی معماری، تعامل میان طراح و بهرهبردار مدلیابی مشارکت در طراحی مسکنهای شخصیساز» که درپی معطوفداشتن توجهات به پتانسیلهای مشارکت اجتماعی در فرآیند طراحی بوده، دنبالهرو مسیر این موضوع نیز بوده است. باتوجه به اهمیت جایگاه پژوهش فعلی در مسیر پیشبرد موضوع مشارکت کاربران در فرآیند طراحی، کمّ و کیف جایگاه مشارکت کاربر در امر فرآیند طراحی مشخص شد؛ اما در راستای انجامدادن پژوهشهای آتی، مسیر پیشِ روی محققان میتواند مواردی چون بررسی عمیقتر نیازهای کاربران در فرآیند طراحی، شناخت عمیق و دقیق از نیازهای کاربران، پیشنهاد روشهای طراحی مشارکتی و ارزیابی طرحهای مشارکتی باشد.