Authors
1 Assistant professor, Department of Agricultural Extension and Education, Faculty of Agriculture and Engineering and Rural Development, Agricultural Sciences and Natural Resources University of Khuzestan, Mollasani, Iran
2 Undergraduate student, Department of Agricultural Economics, Faculty of Agriculture and Engineering and Rural Development, Agricultural Sciences and Natural Resources University of Khuzestan, Mollasani, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
فضای روستایی باید برای زیست تطابق بیشتری با رویدادهای اقلیمی داشته باشد (Vignola et al., 2013: 303- 323). آسیبهای واردشده به کشاورزان براثر خشکسالی و پیامدهای وقوع آن بیانکنندة آمادگی و تابآوری نداشتن کشاورزان دربرابر این پدیده است و کمتوجهی به آن آثار جبرانناپذیری بر روستاها و کل جامعه بر جای میگذارد (Tang et al., 2013: 31- 44)؛ بر این اساس و با توجه به ناکارآمدی شیوههای مدیریت خشکسالی در کشور، یافتن رویکردی که آسیبهای خشکسالی را کاهش دهد، اهمیت فراوانی دارد (Sharafi and Zarafshani, 2012: 1).
جدیدترین شیوههای مقابله با خشکسالی، شناخت درست کنشگران و توانمندسازی آنان در این فرایند است (Tuner, 2010: 570- 576)؛ از این رو توانمندسازی کشاورزان در مقابله با خشکسالی از مهمترین اقدامات است (Alam et al., 2016: 243- 251)؛ زیرا موجب خواهد شد جامعة محلی دربرابر حوادث شدید طبیعی بدون صدمهدیدن یا از دست دادن قدرت تولید یا کیفیت زندگی ایستادگی کند (Savari and Shokati Amghani, 2020: 1- 24)؛ بنابراین شدت آثار خشکسالی به میزان توانمندی کشاورزان وابسته است (Nkomwa et al., 2014: 164- 172). توانمندی کشاورزان در مقابله با خشکسالی به تعدیل اقدامات در فعالیتهای کشاورزی اشاره دارد که موجب خسارات ناشی از خشکسالی میشود (Zamasiya et al., 2017: 233- 239). تمامی فعالیتهای انسانی تأثیرگذار بر مقابله با خشکسالی به رفتار انسان بستگی دارد و آنچه بیش از همة عوامل بر رفتار تأثیر میگذارد، عامل روانشناختی است (Azadi et al., 2019: 102- 116; Pulwarty and Verdin, 2013: 124- 147)؛ بنابراین در موضوع سازگاری کشاورزان با خشکسالی و توانمندسازی آنان در مواجهه با آن باید به بعد روانی کشاورزان و توانمندی آنان در این زمینه توجه اساسی شود (Karami et al., 2018: 1- 15; De Silva and Kawasaki, 2018: 131- 140)؛ زیرا باورهای کشاورزان، درک آنان از خطر خشکسالی، خودکارآمدی، حساسیت درکشده و شدت درکشده درزمینة خشکسالی، سازههای کلیدی روانشناختی و پیشنیاز مهم سازگاری کشاورزان با این بلای طبیعی است (Prokopy et al., 2015: 492- 504; Savari and Khosravipour, 2018: 139- 160). در اینباره توانمندی روانی کشاورزان زمینهساز توسعة سیاستها و راهبردهای مناسب سازگاری است (Azadi et al., 2019: 102- 116)؛ بنابراین درک درست توانمندی روانی و عوامل تأثیرگذار بر آن ضروری است (Vignola et al., 2013: 303- 323) و خانوارهای روستایی با بهبود توانمندی روانی میتوانند با تهدیدهای ناشی از خشکسالی مقابله کنند (Dube et al., 2016: 256- 267).
توانمندی روانی، اقدام اولیه برای پذیرفتن عامل رویدادن خشکسالی بهمنظور سازگارکردن خود با این شرایط و تلاش برای غلبه بر محیط است (Cutter et al., 2016: 1236- 1252). درواقع توانمندی روانی بخشی از روشهای مقابله با خشکسالی است که از آسیبهای خشکسالی میکاهد (Iglesias et al., 2009: 127). توانمندی روانی، فرایندی است انگیزشی و خودجوش از بافت فرهنگیاجتماعی یک جامعه که به افراد قدرت و توانایی میدهد تا برای بهبود وضعیت زندگی خویش اقدام کنند (Boley et al., 2014: 33- 50; Strzelecka et al., 2017: 61- 70). توانمندی روانی به معنای آزادکردن نیروها و قدرت درونی افراد و همچنین فراهمکردن بسترها و به وجود آوردن فرصتها برای شکوفایی استعدادها، تواناییها و شایستگیهای افراد است (Dangi and Jamal, 2016: 1- 32)؛ تعدادی از پژوهشگران نیز توانمندسازی روانشناختی را توانایی یا افزایش کارآمدی فردی در انجام وظایف خود (Tran et al., 2018: 31- 44; Ramezanpour et al., 2014: 596- 613) و عاملی اساسی در شکلگیری سکونتگاههای پایدار در شرایط خشکسالی میدانند (Lujala et al., 2016: 489- 509)؛ بر این اساس توانمندی روانی، عاملی اساسی در جلوگیری از مهاجرت کشاورزان و افزایش دلبستگی آنان به محیط و مکان است (Tran et al., 2018: 31- 44). وابستگی به مکان زمانی تقویت میشود و تداوم مییابد که بین نیازهای استفادهکنندگان و محیط آنان تطابق و تعاملی سازنده برقرار باشد (Livingston et al., 2008: 124). تعلق مکانی نشاندهندة رابطة عاطفی شخص با مناطق جغرافیایی است (Lee and Shen, 2013: 76- 85) که انگیزهای میشود تا فرد از محیط زندگی خود مراقبت کند و به مکانهای معنادار بازگردد یا نزدیک آن باقی بماند (Trell, 2012: 570- 576)؛ نتیجة این امر، پایداری جوامع است (Figueroa and Rotarou, 2016: 1- 76).
تعلق مکانی به این معناست که مردم خود را بهواسطة مکانی تعریف میکنند که در آن به دنیا آمده و رشد کردهاند (Sarmast and Tavakoli, 2010: 133- 146). برخی حس تعلق مکانی را ناشی از روابط و تعاملات اجتماعی جاری در مکان و آن را عامل اصلی در شکلگیری این حس میدانند. از نگاه این رویکرد، حس تعلق به محیط برآیند عواملی از تعاملات اجتماعی است که در محیط صورت میپذیرد (Javan Foruzandeh and Motalebi, 2011: 22- 37).
اصطلاح حس تعلق از دو واژة حس و تعلق تشکیل شده است. در واژهشناسی دهخدا «تعلق خاطر»، «علاقهداشتن و عشق به چیزی داشتن» معنی شده است. حس تعلق ازنظر بهرهمندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش مهمی دارد؛ به گونهای که به پیوند فرد با بافت محیطی منجر میشود (Pirbabaie and Sajadzadeh, 2011: 17- 28)؛ بنابراین یکی از پایههای اصلی توجه به پایداری سکونتگاهها و کاهش مهاجرت در برنامهریزی و توسعة روستایی این است که ساکنان این مناطق به محل زیست خود تعلق خاطر داشته باشند (Ramezanpour et al., 2014: 598- 613).
احساس دلبستگی هر شخص به زادگاه و محل زندگی خود آثار چشمگیری بر جوامع روستایی بر جای میگذارد که به ایجاد محیطهای باکیفیت در مناطق روستایی میانجامد (Hernandez, 2010: 261- 288)؛ این در حالی است که خشکسالی کاهشدهندة حس تعلق به مکان است؛ زیرا خشکسالیهای پیدرپی و آثار منفی آنها باعث کاهش حس تعلق به مکان و افزایش پدیدة مهاجرت در مناطق روستایی خواهد شد (Pulwarty and Verdin, 2013: 124- 147)؛ به دلیل اینکه آثار منفی بر دلبستگیها و دلخوشیهای روستاییان خواهد گذاشت (Figueroa and Rotarou, 2016: 1- 26). بسیاری از کشاورزان فعالیت در بخش کشاورزی را شغلی مقدس و تولیدکننده میدانند؛ زمانی که خشکسالی آثار مخربی بر فعالیت و اشتغال آنان بگذارد، پس از چندی تحمل از بخش کشاورزی خارج خواهند شد و بهمنظور تأمین مایحتاج خود برای مهاجرت فصلی و دائمی اقدام خواهند کرد؛ زیرا محیط دیگر قادر به پاسخگویی به نیازهای آنان نخواهد بود (Livingston et al., 2008: 124) و کشاورزان خود نیز توانمندی کمی برای مقابله با خشکسالی دارند؛ به دلیل اینکه درصد اندکی از مردم توان مقابله با خشکسالی را دارند؛ درواقع 85 درصد از افرادی که در معرض خشکسالی قرار میگیرند، در کشورهایی زندگی میکنند که سطح توسعه در آنها متوسط یا پایین است؛ به همین دلیل در واکنش و بازسازی معیشت خود و پایداری بهشدت آسیبپذیرند (Berg, 2010: 592- 602)؛ اما اگر افراد، خانوارها، جوامع و ملتها از توانمندی زیادی برخوردار باشند، با شناسایی آثار، این تهدیدات را به حداقل میرسانند (Dube et al., 2016: 256- 267)؛ بنابراین مسئلهای که در اینجا شکل میگیرد این است که آیا حس تعلق مکانی بر میزان توانمندی روانی کشاورزان در مقابله با خشکسالی اثرگذار است و همچنین ماهیت این رابطه چگونه است.
این پژوهش در بخش مرکزی شهرستان باوی به اجرا گذاشته شده است. چرایی انتخاب این منطقه برای پژوهش حاضر این است که شهرستان باوی همانند دیگر مناطق روستایی استان خوزستان در چند سال اخیر با خشکسالیهای زیادی مواجه شده است (Adeli et al., 2014: 131- 148) و به دلیل آثار منفی خشکسالی و افزایش پدیدة گرد و غبار در چند سال اخیر، حس تعلق مکانی و زیستپذیری کشاورزان بهشدت کاهش یافته است (Savari and Moradi, 2019: 139- 160)؛ بنابراین به دلیل شرایط نامناسب آبوهوایی در چند سال اخیر، چندین هزار نفر از شهرستانهای استان خوزستان بهطور کامل از این استان خارج شدند و به دیگر استانها مهاجرت کردند. این پدیده ممکن است یک تهدید اساسی برای کشور باشد؛ زیرا استان خوزستان، نخستین تولیدکنندة محصولات راهبردی گندم و خرما در ایران است.
مبانی نظری پژوهش
بهمنظور انجام اقدامات توانمندسازی لازم است کشاورزان به توان مقابله با خشکسالی و تغییر وضعیت باور داشته باشند؛ بنابراین توانمندی روانشناختی از اقدامات اساسی به شمار میرود (Murtinho, 2016: 125; Elias et al., 2018: 339- 353). پژوهشها نشان داده است تلاش برای فعالیت توانمندسازی بدون ایجاد آمادگی روانی در کشاورزان، کاری بیهوده و بیسرانجام است (Dang et al., 2014: 11- 22). توانمندی روانی شامل ابعاد احساس شایستگی، احساس مؤثربودن، احساس معناداربودن (ارزشمندبودن) و احساس خودکنترلی (حق انتخاب) است (Spreitzer, 1995: 1442- 1465).
احساس شایستگی زمانی است که یک فرد میتواند فعالیتی را با مهارت انجام دهد (Butler et al., 2013: 141- 151). سه شرط لازم برای احساس شایستگی این است که افراد شایسته همیشه به توانایی خود باور دارند، افراد شایسته باور دارند که ظرفیت به کار بستن تلاش لازم را دارند و افراد کارآمد باور دارند که هیچ عامل خارجی مانع انجامدادن کار مدنظر نمیشود (Sagie and Meni, 2000: 128).
خودکنترلی یا داشتن حق انتخاب ریشه در مطالعات دسی و ریان[1] (2005) دارد و به آزادی عمل و استقلال افراد در تعیین فعالیتهای خود مربوط است؛ یعنی هنگامی که افراد احساس خودکنترلی میکنند، به جای آنکه با اجبار درگیر کاری شوند یا از آن دست بکشند، خود داوطلبانه و بهعمد در وظایف خود شرکت میکنند و فعالیتهای آنان پیامد آزادی و استقلال شخصی است (Murtinho, 2016: 125).
مؤثربودن عکس درماندگی است که فرد بر پیامدهای یک موقعیت استرسزا (مانند خشکسالی) اثرگذار است (Mishra et al., 1997: 124).
وتن و کمرون[2] (1998) معتقدند «افراد توانا احساس کنترل شخصی روی نتایج دارند»؛ آنان باور دارند که با تحت تأثیر قرار دادن محیطی که در آن کار میکنند یا نتایجی که تولید میشود، تغییر ایجاد میکنند؛ بنابراین احساس داشتن کنترل روی نتایج به ادراک تأثیرگذار اشاره دارد.
معناداری، فرصتی است که افراد احساس کنند اهداف شغلی مهم و ارزشمندی را دنبال میکنند؛ درواقع زمانی که کشاورزان باور داشته باشند که راهبردهای سازگاری در این زمینه مهم و باارزش است، بعد معناداری تجلی مییابد (Spreitzer, 1996: 1442- 1465). افراد توانا احساس معناداربودن میکنند و اندیشهها و ارزشهایشان با آنچه در حال انجام آن هستند، سازگار است (Quinn and Spreitzer, 1997: 12).
حس تعلق به مکان، رابطة عاطفی و پرمعنا بین شخص و مکان است؛ پیوندی احساسی که مردم آن مکان را بهمثابة قرارگاهی برای بازگشت ارزشمند میدانند. درحقیقت احساس تعلق به مکان، شاخصی است که با آن میزان متمایزبودن آن مکان برای مردم نسبت به دیگر مکانها سنجیده میشود (Dang et al., 2014: 1- 32).
مرور ادبیات موضوع در این زمینه نشاندهندة گستردگی عبارتها و رویکردهای مختلف تبیینی این احساس و معنای خاص محیطی است که دامنة وسیعی از عبارتها را شامل میشود (Hidalgo et al., 2001: 271- 283). دلبستگی به مکان، اولویتدهی به مکان، وابستگی به مکان و هویت مکان ازجملة این عبارتهاست؛ بهطور کلی نگرشهای معنایی ارتباط انسان و مکان در روانشناسی محیطی به سه رویکرد شناختی، اجتماعی و احساسی تقسیم میشود (Figueroa and Rotarou, 2016: 1- 26). رویکرد شناختی بر نقش انسان در محیط بهمثابة ضرورت ایجاد معنای حس تعلق تأکید میکند؛ بر این اساس محیطهایی با آگاهی و شناخت بیشتر برای افراد بار معنایی بیشتری نسبت به محیطهای مشابه با ادراک و شناخت فردی کمتر دارد (Butler et al., 2013: 141- 154). در رویکرد اجتماعی حس تعلق محیط برآیند عواملی از تعاملات اجتماعی است که در محیط صورت میپذیرد. براساس این رویکرد، محیط حاوی اطلاعات و نشانههای مشترک اجتماعی است که انسان با درک و رمزگشایی آنها با محیط خود به تعامل میرسد (Figueroa and Rotarou, 2016: 1- 26). رویکرد احساسی به بعد عاطفی و احساسی انسان و مکان اشاره دارد و تعامل در این درجه را ناشی از نوعی ارتباط عمیق بین انسان و مکان اعلام میکند و شکلگیری معنا را در این رویکرد در ارتباط با عواطف انسانی میداند (Javan Frozandeh and Motalebi, 2011: 27- 37). بهطور کلی مؤلفههای حس تعلق مکان شامل شناخت رفتار، پیوند اجتماعی، هویت مکانی و دلبستگی است (Hernandez, 2010: 281- 288; Zwiers et al., 2016: 2- 20; Morse and Mudgett, 2017: 95- 103).
دلبستگی به مکان، بعدی از کلیت حس مکان و وابستگی عاطفی مثبت است که بین فرد و مکان توسعه مییابد (Stedman, 2003: 124). این مؤلفه مبین احساسات فرد به یک موقعیت جغرافیایی است که بهطور حسی فرد را به آن مکان گره میزند؛ درواقع یک تجربة مثبت از مکان (Rubinstein and Parmelee, 1992: 101- 112)، اعتقادات و احساسات مثبتی است که فرد در فرایند تعامل با مکان و معنابخشیدن به آن خلق میکند (Milligan, 1998: 1).
هویت مکانی، دومین مؤلفة حس تعلق مکانی است. هویت مکانی در مفهومی بزرگتر از خود بهصورت یک کل منسجم شکل میگیرد (Proshansky et al., 1983: 57- 83) و با آمیزهای از خاطرات، مفاهیم، تفاسیر، عقاید و احساسات شکلگرفته در چهارچوب قلمرو فیزیکی خاص تعریف و تعیین میشود (Butler et al., 2013: 141- 151). هویت مکانی بهمثابة یکی از راههای ارتباط بین انسان و مکان، بیشتر متوجه ارضای ذهنی و عاطفی بشر است تا نیازهایی که مستقیماً با جسم او در ارتباط باشد. هویت مکان از ارزشهای فردی و جمعی نشئت میگیرد و با گذر زمان، عمیق میشود و گسترش مییابد (Carmona and Tiesdell, 2007: 1- 134).
مفهوم سوم در مؤلفههای حس تعلق مکانی، پیوند اجتماعی است. رفتار اجتماعی مردم بهطور غالب پیشبینیپذیر است. معمولاً مردم وظایف خود را مطابق انتظارات اجتماعی انجام میدهند و به این وسیله نظم اجتماعی شکل میگیرد و وجود جامعه را ممکن میسازند (Morse and Mudgett, 2017: 95- 103).
داشتن حس تعلق خاطر به یک مکان خاص در جامعه، یکی از شیوههایی است که فرد با آن با جامعه پیوند مییابد. ضعف چنین تمایلات و پیوندهای اجتماعی موجب میشود فرد خود را در کجروی آزاد بداند (Morse and Mudgett, 2017: 95- 103; Milligan, 1998: 1). دلبستگی به مکان با رشد تعامل مثبت افراد و تطابق اجتماعی آنها در مکان توسعه مییابد و قدرت دلبستگی به مکان با میزان و قدرت این ارتباطات، ارتباط مستقیم دارد (Mesch and Manor, 1998: 504- 519).
آخرین مؤلفة حس تعلق مکانی، شناخت رفتار است که بیانکنندة فعالیتهایی است که افراد به دلیل دلبستگی به محیط برای حفظ و توسعة آن انجام میدهند (Dang et al., 2014: 11- 22). معمولاً افرادی که دلبستگی زیادی دارند، رفتارهای متضاد با هنجار مکان را انجام نخواهند داد (Morse and Mudgett, 2017: 95- 103).
پیشینة پژوهش
در این زمینه بعضی پژوهشها به بررسی نقش تعلقات مکانی در توانمندی روانی افراد اشاره کردهاند:
کیفل (2016) در پژوهشی دریافت حس تعلق مکانی بر توانمندی روانی افراد تأثیرگذار است؛ زیرا خانوارهای روستایی زمانی که محیط فشار زیادی بر معاش آنان وارد و خطری آنان را تهدید میکند، به دلیل حس تعلق مکانی تلاش خواهند کرد توانمندی خود را در این زمینه افزایش دهند (Kifle, 2016: 24- 30).
در پژوهشی دیگر، این یافته حاصل شد که وابستگی به مکان سبب تغییر مکان نخواهد شد؛ حتی اگر محیط فعالیتهای افراد را محدود کند؛ زیرا حس تعلق مکانی بر توانمندی آنها تأثیرگذار است (Zwiers et al., 2016: 2- 20).
در پژوهشی در این زمینه تأکید شده است تا زمانی که افراد به محیط اعتماد دارند از توانمندی روانی بیشتری برخوردارند (Gross and Brown, 2008: 1141- 1151).
در پژوهشی دیگر در این زمینه یافتهها نشان داد رابطة مثبت و معناداری بین حس تعلق مکان و توانمندی روانی وجود دارد (Jun and Xiang, 2011: 1530- 1534).
یافتههای پژوهشگران دیگر نیز بیانکنندة آن بود که حس مکانی تابعی از توانمندی افراد است (Sim, 2011: 49- 63).
یافتههای پژوهش دیگر در این زمینه نشان داد حس تعلق مکانی جهانیبینی و توانمندی روانی افراد را دربارة یک محیط مشخص میکند (Cross, 2001: 49- 55).
پژوهشگران دیگر در این زمینه اظهار داشتند بهکارگیری فعالیتهای پایداری در یک محیط برگرفته از عوامل روانشناختی افراد است (Savari and Gharechaee, 2020: 1- 12).
در پژوهشی درزمینة رفتارهای سازگاری کشاورزان این نتیجه به دست آمد که معمولاً کشاورزانی که راهبردهای سازگاری را به کار بستهاند، وابستگی عاطفی بیشتری به محیط داشتند (Ulrich‐Schad et al., 2013: 371- 398).
در پژوهشی دیگر این نتیجه به دست آمد که رضایت از مکان معمولاً حس تعلق مکانی افراد را بهبود میبخشد و بر توانمندی افراد نیز اثرگذار است (Crowe, 2010: 622- 644).
در یافتهای دیگر پژوهشگران دریافتند وابستگی عاطفی در روستا ریشه دارد و روستاییان همواره در بدترین شرایط طبیعی نیز حاضر به ترک محل زندگی خود نخواهند بود؛ زیرا آنان به توانمندی خود در این زمینه باور دارند (Thissen et al., 2010: 422- 428).
در پژوهشی درزمینة نقش عوامل شناختی در سطح زیستپذیری خانوارهای روستایی شهرستان هندیجان در استان خوزستان این نتیجه حاصل شد که بهطور معناداری سطح زیستپذیری خانوارهای روستایی در شرایط خشکسالی متأثر از عوامل روانی است؛ بدین معنا که با بهبود توانمندی روانی خانوارهای روستایی در شرایط خشکسالی، سطح زیستپذیری آنان افزایش خواهد یافت (Savari and Moradi, 2019: 139- 160).
یافتههای پژوهشی دیگر نیز درزمینة عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر توانمندسازی زنان روستایی نشان داد عوامل روانی مانند عزت نفس و انگیزة پیشرفت بر توانمندی زنان روستایی تأثیرگذار خواهد بود و در این زمینه نقش اساسی دارد (Khedri et al., 2020: 327- 341).
در پژوهشی درزمینة نقش عوامل شناختی در بهکارگیری سامانة اطلاعات هواشناسی برای مقابله با تغییر اقلیم نتایج نشان داد عوامل مدلهای روانشناختی بهخوبی تبیینکنندة موضوع هستند و در این زمینه نقش اساسی دارند (Jaberi et al., 2019: 87- 98). بهطور کلی با توجه به پژوهشهای انجامشده درزمینة حس تعلق مکانی و توانمندی روانی، چهارچوب مفهومی زیر برای این پژوهش ارائه شد (شکل 1).
شکل- 1: چهارچوب مفهومی پژوهش
روش پژوهش
پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ روششناسی، پیمایشی است. جامعة آماری شامل خانوارهای روستایی بخش مرکزی شهرستان باوی یعنی دو دهستان عنافجه (۴۱۹۸ خانوار) و ملاثانی (۱۴۰۳) است. بهمنظور انتخاب اعضای نمونه از روش نمونهگیری چند مرحلهای طبقهای با انتساب متناسب استفاده شد (دو دهستان مختلف بهمثابة طبقه انتخاب شدند). در دهستان عنافجه روستاهای عمایشة 1، عمایشة 2، عباسیه، حله و دله، شری و مری و در دهستان ملاثانی روستاهای جلیعه، فلیحی، تلبومه و صلیعه بهمثابة نمونه انتخاب شدند. انتخاب روستاها به گونهای بود که پراکنش مناسبی در سطح دهستان دارند (شکل 1). حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران و با واردکردن انحراف معیار متغیر وابستة پژوهش معادل 175 نفر به دست آمد. بهمنظور افزایش اعتبار یافتهها، تعداد 200 پرسشنامه بین اعضای جامعة آماری توزیع شد که درنهایت 190 پرسشنامه تکمیل و بازگردانده شد (جدول 1).
n = n =
جدول- 1:انتخاب نمونهها
نام دهستان |
حجم جامعة آماری (خانوار) |
تعداد نمونه (خانوار) |
نام روستاهای مطالعهشده |
عنافجه |
4198 |
142 |
عمایشة 1، عمایشة 2، عباسیه، حله و دله، شری و مری |
ملاثانی |
1403 |
48 |
جلیعه، فلیحی، تلبومه و صلیعه |
جمع |
5601 |
190 |
- |
شکل- 2: موقعیت جغرافیایی منطقة مطالعهشده
ابزار اصلی پژوهش، پرسشنامهای پژوهشگرساخته و از پیش آزمون شده شامل سه بخش بود؛ بخش اول مربوط به ویژگیهای فردی و حرفهای سرپرست خانوار روستایی و بخش دوم شامل 24 گویه برای سنجش مؤلفههای توانمندی روانی براساس مدل اسپریتزر[3] (1995) بود که مؤلفههای معناداری، شایستگی، خودکنترلی و تأثیر را با طیف لیکرتی (1- خیلی کم تا 5 خیلی زیاد) میسنجد (جدول 2)؛ بخش سوم نیز 21 گویه مربوط به سنجش مؤلفههای حس تعلق مکانی بود که براساس ادبیات نظری پژوهش شامل مؤلفههای دلبستگی عاطفی، هویت مکانی، پیوند اجتماعی و شناخت رفتار است که برای سنجش این بخش، از مدل هرناندز[4] (2010)، زویرس و همکاران[5] (2016) و مورس و مودگیت[6] (2017) بهره گرفته شد. با توجه به اینکه تاکنون این پرسشنامه در فضای روستایی کشور استفاده نشده است، سعی شد بومیسازی پرسشنامه بهطور کامل انجام پذیرد و پایایی آن بررسی شود (جدول 3). این مؤلفهها براساس طیف لیکرت (1- خیلی کم تا 5 خیلی زیاد) سنجیده شد. بهمنظور برآورد روایی پژوهش از پانل متخصصان شامل اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان بهره گرفته و براساس دیدگاه آنان اصلاحات لازم در پرسشنامه اعمال شد؛ همچنین از روایی سازه با محاسبة شاخص AVE بهره گرفته و برای سنجش پایایی پرسشنامه از آزمون ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد. براساس هر دو آماره، پایایی متغیرها از مقدار پذیرفتهای برخوردار بود (جدول 2 و 3).
بهمنظور تحلیل دادهها در دو بخش توصیفی و استنباطی از نرمافزارهای SPSSwin18 و Lisel8.54 استفاده شد؛ همچنین بهمنظور طبقهبندی و گروهبندی خانوارهای روستایی مطالعهشده براساس میزان حس تعلق مکانی و توانمندی روانی از معیار تفاوت انحراف معیار از میانگین یا معیار ISDM بهصورت زیر استفاده شد (Gangadharappa et al., 2007: 295- 305):
:A
:Mean- Sd<B<Mean+ متوسط
:C>Mean+ Sd زیاد
جدول- 2: مؤلفهها و گویههای به کار گرفته شده در متغیر توانمندی روانی
(Spreitzer, 1995: 1442- 1465)
مؤلفههای توانمندی |
گویهها |
تعداد گویه |
مقدار آلفا |
معناداری |
باور به مقابله با انجام فعالیت، درک و معنی خشکسالی، اطمینان از رویدادن خشکسالی، درک کاهش آبهای زیرزمینی نسبت به گذشته، باور به کمبود آب، درک خطر، خودکارآمدگی، درک شدت خشکسالی |
۸ |
92/0 |
شایستگی |
دقت در انجام کارها، داشتن مهارت مورد نیاز برای فعالیتهای مقابله با خشکسالی، داشتن ایدههای مناسب برای سازگاری با خشکسالی، شناسایی راهبردهای مقابله با خشکسالی، داشتن اطلاعات لازم برای تغییر و سازش، افزایش درجة شناخت خود از منابع بیرونی |
۶ |
87/0 |
خودکنترلی |
اختیار در تصمیمگیری امور زندگی، توانایی بهکارگیری ابتکار برای انجام فعالیت، توان تغییر کشت محصول در شرایط خشکسالی، بهکارگیری تنوع شغلی، تشکیل تشکلها |
۵ |
82/0 |
بعد تأثیر |
داشتن کنترل بر آنچه در زندگی روی میدهد، سازش مناسب با خشکسالی، داشتن امید به غلبه بر آثار خشکسالی، استفاده از تجربیات و دانش بومی، توان خلاقیت و نوآوری در مقابله با خشکسالی |
۵ |
86/0 |
مقیاس: 1. خیلی کم 2. کم 3. متوسط 4. زیاد 5. خیلی زیاد
جدول- 3: مؤلفهها و گویههای به کار گرفته شده در حس تعلق مکانی
(Hernandez, 2010: 281- 288; Zwiers et al., 2016: 2- 20; Morse and Mudgett, 2017: 95- 103)
مؤلفههای حس تعلق مکانی |
گویهها |
تعداد گویه |
مقدار آلفا |
دلبستگی عاطفی |
دلبستگی به بستگان و اقوام، صمیمیت با اهالی محله، وابستگی به روستا، افتخار به محل زندگی، احساس خشنودی از زندگی در روستا |
5 |
78/0 |
هویت مکانی |
اطلاع از رویدادهای مهم و اساسی در روستا، ترجیحدادن زندگی در روستا نسبت به شهر، داشتن املاک و زمین کشاورزی در روستا، اصالت زیاد ساکنان در روستا، تمایلنداشتن افراد به جایگزینی محل زندگی خود با سایر محلها، وجود مکانها و ابنیههای تاریخی در روستا |
6 |
82/0 |
پیوند اجتماعی |
حس خوشایند داشتن خاطرات جمعی، ترغیب فرزندان به ازدواج در روستا، پایبندی به رسم و رسوم موجود در روستا، ترغیب جوانان به زندگی در روستا، خاطرهداشتن از روزهای کودکی در روستا |
5 |
79/0 |
شناخت رفتار |
تلاش برای سرمایهگذاری بهمنظور توسعة مسکن، تلاش و همکاری برای عمران و آبادانی روستا، تلاش برای سرمایهگذاری در کسبوکار در روستا، تمایل به ماندن در روستا، امیدواری به بهبود شرایط در روستا |
5 |
82/0 |
مقیاس: 1. خیلی کم 2. کم 3. متوسط 4. زیاد 5. خیلی زیاد
نتایج بررسی ویژگیهای فردی و حرفهای خانوارهای روستایی مطالعهشده
نتایج بررسی سن افراد مطالعهشده نشان داد میانگین سن آنان، 48/45 با انحراف معیار 55/12 سال و دامنة سنی آنان بین 21 تا 71 سال متغیر بود. نتایج جنسیت افراد مطالعهشده نشان داد 74/34 درصد زن و 26/65 درصد نیز مرد بودند. میانگین سابقة روستانشینی افرد مطالعهشده، 35/42 با انحراف معیار 52/15 سال بود. نتایج میانگین بعد خانوارهای مطالعهشده نشان داد میانگین بعد خانوار 55/5 با انحراف معیار 25/2 نفر بود. نتایج تفصیلی این بخش در جدول 4 ارائه شده است.
جدول- 4: توزیع فراوانی پاسخگویان مطالعهشده
متغیر |
مقولات |
تعداد |
فراوانی |
نما |
سن |
کمتر از 30 سال |
46 |
21/24 |
|
|
30 تا 45 سال |
85 |
73/44 |
* |
|
بیش از 45 سال |
59 |
17/31 |
|
جنسیت |
زن |
66 |
74/34 |
|
|
مرد |
124 |
26/65 |
* |
سابقة روستانشینی |
کمتر از 30 سال |
57 |
30 |
|
|
30 تا 45 سال |
99 |
10/52 |
* |
|
بیش از 45 سال |
34 |
9/17 |
|
بعد خانوار |
کمتر از 3 نفر |
48 |
26/25 |
|
|
3 تا 5 نفر |
86 |
26/45 |
* |
|
بیش از 5 نفر |
56 |
48/29 |
|
درآمد خانوار |
8 میلیون |
47 |
73/24 |
|
|
8 تا 12 میلیون |
76 |
40 |
* |
|
بیش از 12 میلیون |
67 |
27/35 |
|
سطح تحصیلات |
بیسواد |
27 |
21/14 |
|
|
ابتدایی |
52 |
36/27 |
* |
|
راهنمایی |
42 |
10/22 |
|
|
دیپلم |
48 |
26/25 |
|
|
بالاتر از دیپلم |
21 |
07/11 |
|
تحلیل فضایی دو مؤلفة تعلق مکانی و توانمندی روانی در روستاهای مطالعهشده
بهمنظور گروهبندی سطوح حس تعلق مکانی خانوارهای مطالعهشده در شرایط خشکسالی از معیار ISDM استفاده شد. نتایج این بخش در جدول 5 آمده است. همانطور که از نتایج پیداست بیشتر خانوارهای مطالعهشده حس تعلق مکانی نسبتاً نامناسبی دارند؛ بهطوری که بیشترین حس تعلق مکانی در دهستان ملاثانی فقط مربوط به روستاهای تلبومه و فلیحی و در دهستان عنافجه فقط مربوط به خانوارهای روستاهای عمایشة 1 و شری و مری است.
جدول- 5: گروهبندی سطوح حس تعلق مکان خانوارهای مطالعهشده
نام دهستان |
نام روستا |
سطح تعلق مکانی (درصد) |
||
پایین |
متوسط |
زیاد |
||
ملاثانی |
جلیعه |
33/0 |
54/0 |
13/0 |
فلیحی |
28/0 |
49/0 |
23/0 |
|
تلبومه |
15/0 |
54/0 |
31/0 |
|
صلیعه |
21/0 |
64/0 |
15/0 |
|
عنافجه |
عمایشة 1 |
24/0 |
48/0 |
28/0 |
عمایشة 2 |
33/0 |
56/0 |
11/0 |
|
عباسیه |
42/0 |
47/0 |
11/0 |
|
حله و دله |
14/0 |
65/0 |
21/0 |
|
شری و مری |
18/0 |
59/0 |
23/0 |
شکل- 3: وضعیت حس تعلق مکان در روستاهای مطالعهشده
نتایج گروهبندی سطوح توانمندی روانی خانوارهای روستایی مطالعهشده در جدول 6 ارائه شده است. براساس نتایج، در دهستان ملاثانی خانوارهای روستایی تلبومه و فلیحی و در دهستان عنافجه روستاهای شری و مری و عباسیه بیشترین توانمندی روانی را در مقابله با خشکسالی دارند.
جدول- 6: گروهبندی سطوح توانمندی روانی خانوارهای مطالعهشده
نام دهستان |
نام روستا |
سطح تعلق مکانی (درصد) |
||
پایین |
متوسط |
زیاد |
||
ملاثانی |
جلیعه |
28/0 |
59/0 |
13/0 |
فلیحی |
34/0 |
46/0 |
20/0 |
|
تلبومه |
21/0 |
47/0 |
32/0 |
|
صلیعه |
18/0 |
63/0 |
19/0 |
|
عنافجه |
عمایشة 1 |
24/0 |
59/0 |
17/0 |
عمایشة 2 |
18/0 |
67/0 |
15/0 |
|
عباسیه |
34/0 |
47/0 |
19/0 |
|
حله و دله |
29/0 |
54/0 |
17/0 |
|
شری و مری |
28/0 |
46/0 |
26/0 |
شکل- 4: وضعیت توانمندی روانی در روستاهای مطالعهشده
همبستگی بین متغیرهای پژوهش
بهمنظور بررسی رابطة بین متغیرهای چهارچوب مفهومی پژوهش از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج در جدول 7 ارائه شده است. همانطور که از نتایج جدول پیداست، ابعاد حس تعلق مکانی (دلبستگی عاطفی، هویت مکانی، پیوند اجتماعی و شناخت رفتار) رابطة مثبت و معناداری با توانمندی روانی داشتند.
جدول- 7: همبستگی بین متغیرهای پژوهش
متغیر |
معناداری |
شایستگی |
خودکنترلی |
بعد تأثیر |
توانمندی روانی |
دلبستگی عاطفی |
**521/0 |
*423/0 |
*521/0 |
**582/0 |
**742/0 |
هویت مکانی |
**541/0 |
**352/0 |
**471/0 |
**632/0 |
**682/0 |
پیوند اجتماعی |
**325/0 |
**278/0 |
**352/0 |
**458/0 |
**541/0 |
شناخت رفتار |
**366/0 |
**442/0 |
**258/0 |
**368/0 |
**645/0 |
* حس تعلق مکانی |
**456/0 |
**635/0 |
**547/0 |
**652/0 |
**708/0 |
** معناداری در سطح 1 درصد و * معناداری در سطح 5 درصد
بهمنظور بررسی اثر حس تعلق مکانی بر توانمندی روانی خانوارهای روستایی مطالعهشده از معادلات ساختاری استفاده شد. از مهمترین دلایل استفادة زیاد پژوهشگران از SEM، فراهمآوردن یک روش کمی برای آزمون نظریه است (Khoshmaram et al., 2020: 1- 25)؛ بنابراین برای آزمون چهارچوب مفهومی پژوهش از معادلات ساختاری استفاده شد. متغیر نهفتة حس تعلق مکانی شامل چهار بعد شناخت رفتار، پیوند اجتماعی، هویت مکانی و دلبستگی عاطفی و متغیر نهفتة توانمندی روانی شامل چهار مؤلفة بعد تأثیر، خودکنترلی، شایستگی و معناداری بود؛ درمجموع متغیرهای نهفته با 8 نشانگر وارد تحلیل عاملی تأییدی مرتبة دوم شدند.
نتیجة بررسی دقت مؤلفههای پژوهش و بررسی روایی و پایایی ابزار پژوهش در جدول 8 ارائه شده است. با توجه به نتایج ارائهشده، مدل ساختاری پژوهش دقت مناسبی دارد؛ زیرا مقدار آمارة t تکتک ضرایب بیش از 96/1 و در سطح یک درصد معنادار است؛ همچنین نتایج جدول بیانکنندة این است که مقدار آلفا، پایایی ترکیبی و مقدار AVE به ترتیب بیش از 7/0، 6/0 و 5/0 است؛ بنابراین نشانگرهای پژوهش برای اندازهگیری متغیرهای مکنون پژوهش دقت مناسبی دارند.
جدول- 8: مقادیر بارهای عاملی استانداردشده و سطح معناداری شاخصهای مدل ساختاری
سازه |
شاخص |
نماد در مدل |
ضریب استاندارد |
خطای استاندارد |
t |
R2 |
CR |
AVE |
حس تعلق مکان |
بعد شناخت رفتار |
RE |
75/0 |
44/0 |
**55/8 |
56/0 |
84/0 |
56/0 |
بعد پیوند اجتماعی |
SOB |
91/0 |
17/0 |
**44/11 |
83/0 |
|||
بعد هویت مکانی |
SI |
93/0 |
13/0 |
**00/12 |
86/0 |
|||
بعد دلبستگی عاطفی |
EA |
70/0 |
51/0 |
**80/7 |
49/0 |
|||
توانمندی روانی |
بعد تأثیر |
EF |
70/0 |
50/0 |
- |
49/0 |
91/0 |
61/0 |
بعد خودکنترلی |
SC |
74/0 |
45/0 |
**42/6 |
76/0 |
|||
بعد شایستگی |
CO |
82/0 |
33/0 |
**85/6 |
69/0 |
|||
بعد معناداری |
SI |
54/0 |
70/0 |
**83/4 |
69/0 |
** معناداری در سطح 1 درصد
شکل- 5: مدل معادلات ساختاری متغیرهای پژوهش با نمایش بارهای عاملی استانداردشده
با توجه به جدول 9 ضریب مسیر استانداردشده بین حس تعلق مکان و توانمندی روانی برابر با 68/0 و در سطح یک درصد معنادار است (γ= 0.68, t= 5.46)؛ علاوه بر این با توجه به جدول 9، ضریب تعیین توانمندی روانی برابر با 46/0 و بدین معناست که 46 درصد از تغییرات واریانس توانمندی روانی با مؤلفههای حس تعلق مکانی در شرایط خشکسالی اجتماعی تبیین میشود؛ بنابراین حس تعلق مکانی خانوارهای روستایی شهرستان باوی اثر مثبت و معناداری بر توانمندی آنان در شرایط خشکسالی دارد.
جدول- 9: خلاصة تحلیل مسیر اثر متغیر مستقل بر متغیر وابستة پژوهش
متغیر |
بر متغیر |
ضریب مسیر[7] |
خطای استاندارد |
t |
R2 |
تعلق مکانی |
توانمندی روانی |
68/0 |
06/0 |
**46/5 |
46/0 |
** معناداری در سطح 1 درصد
برای ارزیابی برازش مدل معادلات ساختاری از شاخص کای اسکویر (X2)، شاخص برازندگی (GIF)، شاخص نرمنشدة برازندگی (NNFI)، شاخص برازندگی فزاینده (IFI)، شاخص تطبیقی (CFI)، ریشة میانگین مجذور خطای تخریب (RMSEA) و شاخص میانگین مجذور باقیمانده (RMR) استفاده شد. معیار دقیقی برای این شاخصها وجود ندارد، اما اگر مقدار X2 معنادار و مقادیر شاخصهای IFI، NNFI، GIF و CFI بیش از 9/0، مقدار شاخص RMSA کمتر از 05/0 و مقدار شاخص RMR کمتر از 1/0 باشد، نتایج بیانکنندة برازش مناسب مدل است؛ بر این اساس با توجه به جدول 10، دادهها ازلحاظ آماری با ساختار عاملی و زیربنای نظری مدل معادلات ساختاری متغیرهای نهفتة پژوهش از برازش مناسب و قابل قبولی برخوردارند.
شکل- 6: مدل معادلات ساختاری متغیرهای پژوهش در حالت معناداری
جدول- 10: شاخصهای برازندگی مدل اندازهگیری پژوهش
شاخص |
معیار |
مقدار گزارششده |
X2/df |
3 و کمتر |
84/2 |
RMR |
کمتر از 05/0 |
023/0 |
GFI |
9 /0 و بیشتر |
97/0 |
AGFI |
9/0 و بیشتر |
97/0 |
NFI |
9/0 و بیشتر |
98/0 |
NNFI |
9/0 و بیشتر |
98/0 |
IFI |
9/0 و بیشتر |
98/0 |
CFI |
9/0 و بیشتر |
98/0 |
RMSEA |
کمتر از 08/0 |
051/0 |
نتیجهگیری و پیشنهادها
خشکسالی یک واقعیت متناوب و طبیعی اقلیم است که ویژگیهای آن بهطور چشمگیری از مکانی به مکان دیگر متفاوت است و کم و بیش در همة نواحی روی میدهد. ساکنان جوامع روستایی در مقایسه با جوامع شهری با توجه به وابستگی زیاد معیشتشان به نزولات جوّی و قدرت کم مقابله آسیبپذیری بیشتری در مواجهه با این رویداد طبیعی دارند؛ بر این اساس پیششرط هرگونه برنامهریزی برای پایدارسازی معیشت جوامع محلی، سنجش میزان توانمندی روانی و حس تعلق مکانی خانوارهای روستایی در شرایط خشکسالی است. در این زمینه این پژوهش با هدف نقش تعلق مکانی در توانمندی روانی در شهرستان باوی انجام شد.
نتایج گروهبندی سطوح حس تعلق مکان خانوارهای مطالعهشده در شرایط خشکسالی نشان داد بیشتر خانوارها از حس تعلق مکانی نسبتاً نامناسبی برخوردارند؛ بهطوری که بیشترین حس تعلق مکانی خانوارهای روستایی در دهستان ملاثانی در روستاهای تلبومه و فلیحی است؛ اما در دهستان عنافجه خانوارهای روستاهای عمایشة 1 و شری و مری، بیشترین حس تعلق مکانی را داشتند؛ علاوه بر گروهبندی روستاهای مطالعهشده درزمینة توانمندی روانی در مقابله با خشکسالی، نتایج نشان داد در دهستان ملاثانی خانوارهای روستایی تلبومه و فلیحی و در دهستان عنافجه روستاهای شری و مری و عباسیه، بیشترین توانمندی روانی را برای مقابله با خشکسالی داشتند. در تحلیل این یافته میتوان گفت با وجود اینکه روستاهای عباسیه سطح توانمندی زیادی داشتند، اما از حس تعلق مکانی زیادی برخوردار نبودند. در سایر روستاهایی که حس تعلق مکانی زیادی داشتند، توانمندی روانی نیز زیاد بود؛ بنابراین حس تعلق مکانی اثر معناداری بر توانمندی روانی دارد.
بهمنظور بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد ابعاد مؤلفههای حس تعلق مکانی (شناخت رفتار، پیوند اجتماعی، هویت مکانی و دلبستگی عاطفی) رابطة مثبت و معناداری با توانمندی روانی خانوارهای روستایی شهرستان باوی دارد؛ به بیان دیگر افرادی که باور دارند خشکسالی روی داده است و به تأثیر معنادار خود در این شرایط آگاهی و ازنظر روانی به توان مقابله و مهارت خود در مقابله با آن اعتماد دارند، همچنین به این میاندیشند که بر خشکسالی غلبه کنند و توان و کنترل بیشتری بر محیط و معاش خود دارند و قادرند تصمیمات و شایستگیهای خود را عملی کنند، از توانمندی روانی بیشتری برخوردارند.
نتایج مطالعه نشان داد خانوارهای روستایی ازنظر توانمندی روانی و حس تعلق مکانی به دلیل خشکسالیهای پیدرپی در وضعیت نامساعدی قرار دارند. بهطور کلی نتایج نشان داد چهار بعد حس تعلق مکانی (شناخت رفتار، پیوند اجتماعی، هویت مکانی و دلبستگی عاطفی) اثر مثبت و معناداری بر توانمندی روانی خانوارهای روستایی دارد و قادر است 46 درصد از واریانس کل عوامل را تبیین کند. نتایج این بخش با یافتههای سیم[8] (2011)، کیفل[9] (2016)، زویرس و همکاران[10] (2016)، گروس و براون[11] (2008) و جان و خیانگ[12] (2011) همسوست.
در ادامه به ترتیب اهمیت مؤلفههای حس تعلق مکانی در توانمندی روانی خانوارهای روستایی بررسی شد. مهمترین متغیر تأثیرگذار در میان ابعاد حس تعلق مکانی بر توانمندی روانی، بعد هویت مکانی بود. در تفسیر نتایج این یافته میتوان گفت هویت مکانی، یک راه ارتباطی مناسب بین انسان و محیط است؛ بنابراین در زندگی همة انسانها مکانهایی وجود دارند که خود را بدون آنها نمیتوان تصور کرد. هریک از آنها بخشی از «من» یا «خود» ما را میسازند؛ آنچه روانشناسان به آن «هویت شخصی» میگویند. مفهوم روانشناختی «هویت مکانی» معرف جنبههایی از هویت شخصی فرد است که بهواسطة تجربة مکانها حاصل میشود (Carmona and Tiesdell, 2007: 124)؛ بنابراین اگر خانوارهای روستایی از هویت مکانی مناسبی برخوردار باشند، قطعاً بر توانمندی روانی آنان نیز تأثیرگذار خواهد بود؛ زیرا روانشناسان معتقدند هویت فرد به همان اندازه که نتیجة تلاش او برای تعریف رابطهاش با دیگران است، رابطة او را نیز با محیطهای کالبدی زندگی روزمرهاش شامل میشود (Lewicka, 2010: 35- 51).
دومین متغیر مهم تأثیرگذار بر توانمندی روانی، بعد پیوند اجتماعی بود. روانشناسان معتقدند انسانها موجوداتی با آرزوهای نامحدودند و فرض را بر ارضانشدن و سیریناپذیری ماهیت انسان میگذارند (Morse and Mudgett, 2017: 95- 103)؛ همچنین معتقدند امیال و خواستههای انسان در بستر اجتماعی در پیوند با دیگران رقم میخورد (Pourjafar et al., 2016: 1- 33)؛ بنابراین در شرایط تهدیدآمیز برای توانمندی روانی خانوارهای روستایی نیاز دارند با پیوند و حفظ مشارکت اجتماعی در این زمینه قدم بردارند (Waxman, 2006: 35- 53). بیشک رشد و تعالی هر نظام اجتماعی در پرتو همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی افراد آن جامعه میسر میشود. جامعهشناسان ایجاد همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی جامعه را ناشی از عواملی چون اعتقادات و احساسات مشترک و تعادل و هماهنگی میان باورها و ارزشها میدانند (Morse and Mudgett, 2017: 95- 103)؛ بنابراین هرقدر پیوند اجتماعی در میان خانوارهای روستایی مستحکمتر باشد، توانمندی روانی بیشتری در مقابله با خشکسالی دارند.
متغیر تأثیرگذار بعدی بر توانمندی روانی خانوارهای روستایی شهرستان باوی، رفتار پاسخی است که موجود زنده به انگیزة بیرونی میدهد؛ به بیان دیگر رفتار واکنشی است که دربرابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سرمیزند. این رفتار در انسان پیچیدهتر از سایر موجودات است (Scannell and Gifford, 2010: 1- 10). انسانها تمایل دارند برای رفع نیازهای خود همواره رفتارهای مناسبی داشته باشند و رفتارها معمولاً در راستای ارزشهای انسانی انجام میشود (Dang et al., 2014: 11- 22)؛ بنابراین خانوارهایی که حس تعلق مکانی بیشتری دارند، معمولاً رفتارهایی را برای بهبود محیط انجام خواهند داد و بر سطح توانمندی روانی افراد تأثیرگذار خواهند بود.
درنهایت آخرین متغیر تأثیرگذار بر توانمندی روانی خانوارهای روستایی، بعد دلبستگی عاطفی بود. دلبستگی عاطفی بیانکنندة رابطة احساسی با یک مکان و بهمثابة یکی از فرایندهای روانشناختی در اتصال مردم به مکان است (Ujang, 2008: 3- 9). خاطرات، اعتقادات و دانشی که افراد درزمینة مکانهای خاص دارند، مکانها را برای آنها مهم و باارزش میکند؛ برای نمونه در یک جامعة روستایی، کسی که سالها در روستا زندگی کرده و تمامی خاطرات خود را در روستا به دست آورده است، به هیچ عنوان حتی در شرایط سخت بهراحتی دست به تغییر مکان نمیزند؛ زیرا دلبستگی عاطفی افراد به مکان بر هر تصمیم دیگری غلبه خواهد کرد. در این زمینه براساس نتایج پژوهش پیشنهادهای زیر مطرح میشود:
- ارائة اطلاعات دربارة شیوههای مناسب مقابله با خشکسالی و نحوة حفظ معاش جوامع روستایی؛
- تقویت مهارتهای علمی و پشتیبانی (استفاده از تکنولوژیهای آبیاری و فناوری) در میان جوامع روستایی؛
- بهبود مشارکت کشاورزان در تمامی مراحل اجرایی برنامههای مقابلهای و پایدارسازی در شرایط خشکسالی؛
- بهبود سرمایة اجتماعی و روابط اجتماعی بین خانوارهای روستایی به کمک افراد معتمد و رهبران افکار برای تقویت حس همبستگی و انسجام اجتماعی بهمنظور مقابله با خشکسالی.