The Historical Geography of the Armenian Region from the Perspective of Muslim Historians and Geographers (From the First to the Ninth Centuries AH)

Authors

1 Assistant Professor, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, Urmia University, Urmia, Iran

2 PhD Candidate in Iranian History, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran

Abstract

Statement of the Problem: The Armenian region with an area of about 30,000 square kilometers is located in the northwest of the Iranian plateau in the South Caucasus between the Black Sea and the Caspian Sea and on the border between Asia and Europe. Today, this land has certain geographical boundaries and parts, but it has been introduced differently in earlier geographical and historical texts.
The present territory of Armenia includes the regions of Georgia in the north, the Khanate of Yerevan in the center, the Khanate of Nakhchivan in the south, and the Khanate of Karabakh in the southeast of Armenia. All regions are mentioned in some works of Muslim historians and geographers. They have mentioned a special name for each region.
Purpose: The purpose of this study is to study the historical geography of the Armenian region from the perspective of Muslim historians and geographers from the first century to the ninth century AH (i.e. the period in which most historical and geographical books and writings have been recorded and written). The method and approach of this research are fundamental and methodologically descriptive and analytical based on the method of studying the primary library resources.
Results: The findings of this study show that the historical geography of Armenia, its name, and geographical boundaries of this land based on the earlier historical and geographical texts are sometimes presented in a different way from the current situation of this land. In the present study, for the first time, the historical geography of the Armenian region as a significant and strategically important region has been studied in detail. The region has been geographically and religiously disputed by neighboring powers and governments during its thousands of years of history.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

علم جغرافیا، دانش مطالعة محیط پیرامون و تأثیر انسان بر این محیط است؛ همچنین علم جغرافیا و شاخه‌های آن مانند جغرافیای انسانی و طبیعی از عوامل تأثیرگذار بر زندگی بشر در طول زمان و در بستر تاریخ است. مورخان با بهره‌گیری از این علم و با در کنار هم قرار دادن سه مؤلفة سازندة تاریخ، یعنی زمان، مکان و انسان، تاریخ اقوام و ملت‌ها و اهمیت یک منطقه را به‌لحاظ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، نظامی، اقتصادی و همانند اینها در طول زمان بررسی می‌کنند.

 پیوند دانش تاریخ و جغرافیا و تعاملات دوسویة این علوم از گذشته‌های دور تاکنون موجب همراهی بیشتر آنها و افزون بر این باعث فراهم‌آوردن زمینه‌های مشترکی برای ایجاد تفاهم و همکاری بیشتر میان مورخان و جغرافی‌دانان شده است. نتیجة این امر، تدوین و نگارش کتاب‌هایی خاص با عنوان جغرافیای تاریخی و منابع مطالعاتی مشترک بین هر دو رشته مانند سفرنامه‌ها، کتاب‌های تاریخ محلی و دیگر منابع است.

 موضوع جغرافیای تاریخی یک منطقه درواقع تبیین تغییرات عوامل جغرافیایی در طول دوره‌های مختلف است و تأثیر گذشت زمان و مداخلة بشر در طبیعت را درمقابل تأثیر عوامل جغرافیایی بر پدیده‌های تاریخی بررسی می‌کند؛ چنانکه مورخ با استفاده از جغرافیای تاریخی و نقش آن در بررسی‌های تاریخی به چگونگی تحولات و تغییراتی پی می‌برد که در بستر جغرافیایی یک منطقه، یک ناحیه و حتی یک کشور در طول زمان رخ داده است؛ بر این پایه، بعضی مناطق جغرافیایی جهان به سبب پاره‌ای ویژگی‌های طبیعی و سوق‌الجیشی در دوره‌های مختلف تاریخی جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند. ارمنیه ازجملة این مناطق است که افزون بر تحولات تاریخی روی‌داده در بستر جغرافیایی آن، تأثیرات فرامنطقه‌ای آن نیز در دوره‌های مختلف تاریخی شایان تأمل است؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نظرات و دیدگاههای مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان طی قرون اول تا نهم هجری، بر آن است تا چگونگی سیر تاریخی و جغرافیایی منطقة ارمنیه را در متون جغرافیایی و تاریخی دورة اسلامی از قرن اول تا نهم هجری بررسی کند؛ همچنین حجم مطالب بیان‌شده در کتاب‌های نویسندگان و علاقه‌مندی آنان به این منطقه، خود گواهی بر اهمیت منطقة ارمنیه در دوره‌های مختلف تاریخی و گاه تأثیر مستقیم آن بر دیگر مناطق هم‌جوار است. این پژوهش می‌کوشد ضمن بررسی جغرافیای تاریخی منطقة ارمنیه، به پرسش‌های زیر پاسخ دهد:

  1. محدودة جغرافیایی سرزمین ارمنیه طی قرون اولیه و میانة اسلامی چگونه بوده است؟
  2. علت اهمیت منطقة ارمنیه و توجه به آن طی دورة تاریخی مدنظر از منظر مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی چه بوده است؟

 

پیشینة پژوهش

الهیاری و آهنگران (1390) طی پژوهشی با عنوان «جغرافیای تاریخی منطقة قفقاز»، جغرافیای تاریخی این منطقه را بررسی کردند؛ مناطقی چون اران، آلبانیا (آذربایجان)، گرج (گرجستان)، قبق یا قیتق (داغستان) و ارمنستان. آنچه در این پژوهش مدنظر قرار گرفته، منطقة وسیع قفقاز است. این منطقه خود شامل مناطق مختلفی است که هرکدام با توجه به وضعیت جغرافیایی و تاریخی، پژوهشی مستقل را می‌طلبد؛ شناخت مناطق مهمی مانند گرجستان و ارمنیه و نقش آنها در تعاملات تاریخی و جغرافیایی منطقة شمالی ایران به‌ویژه در شناخت تاریخ و دوره‌های تاریخی کشور ما بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا این مناطق از گذشته‌های دور تا سده‌های پیشین، جزو مناطق سرزمین و دولت ایران محسوب می‌شده و این خود دلیل توجه به بررسی این مناطق در شناخت تاریخی و جغرافیایی آنهاست.

پژوهش دیگری با عنوان «ارمنستان در نقشه‌های جغرافیایی» نوشتة شاهن هوسپیان[1] (1390) انجام شده است. در این مقاله، پژوهشگر ضمن نگاهی کوتاه به تاریخ نقشه‌نگاری، موقعیت منطقة ارمنستان را در نقشه‌های دوره‌های مختلف در بازة زمانی 2700ساله بررسی و با بهره‌گیری از کتاب نقشه‌های قدیمی ارمنستان به قلم روبن گالجیان[2] بیش از سی نقشة قدیمی این منطقه را ارزیابی کرده است.

 

روش پژوهش

روش‌ پژوهش حاضر، توصیفی‌تحلیلی با تکیه بر منابع و کتاب‌های دسته اول تاریخی و جغرافیایی به‌ویژه طی قرون اول تا نهم هجری و همچنین آثار پژوهشی جدید بوده است؛ سفرنامة ابن بطوطه، المسالک و الممالک ابوالقاسم عبیدالله بن خرداذبه، سفرنامة ابنحوقل، الاعلاق النفسیه احمد بن عمر بن رسته، ترجمة مختصر البُلدان از ابوبکر احمد بن محمد بن فقیه، مسالک و ممالک از ابواسحق ابراهیم اصطخری، تاریخ بناکتی (روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب) از داود بن محمد بناکتی، اشکال العالم از ابوالقاسم احمد جیهانی، جغرافیای حافظ ابرو از شهاب‌الدین عبدالله حافظ ابرو، حدود العالم من المشرق و المغرب شهاب‌الدین عبدالله حافظ ابرو، تاریخ طبری (تاریخ الرّسل و الملوک) از محمد بن جریر طبری، آثار البلاد و اخبار العباد از محمد مراد قزوینی، نزهة القلوب از حمدالله مستوفی، التنبیه و الاشراف از ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب از ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم از ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی، البلدان از احمد بن یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی از احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، سفرنامة ناصرخسرو از ناصرخسرو قبادیانی، ازجمله آثاری هستند که طی قرون اول تا نهم هجری دربارة جغرافیای تاریخی ارمنیه مطالب فراوانی نوشته‌اند.

 

وجه تسمیه و پیشینة تاریخی منطقة ارمنیه

ارمنستان کنونی با وسعت 29800 کیلومتر، کشوری در جنوب قفقاز است که از شمال با گرجستان، از شرق و بخشی از جنوب با جمهوری آذربایجان، از جنوب با جمهوری اسلامی ایران و از غرب با ترکیه هم‌مرز است؛ اما این سرزمین فقط بخشی از فلات بزرگ ارمنستان است و در شمال شرقی آن قرار گرفته است (شکل 1).

 

 

شکل- 1: نقشة کنونی منطقة ارمنستان (http://www.raa.am)

 

سرزمین ارمنستان یا ارمنیه در گذشته فلاتی بوده است که وسعت آن را 300- 400 هزار کیلومترمربع بیان کرده‌اند؛ یعنی وسعتی بیش از ده تا سیزده برابر وسعت کنونی جمهوری ارمنستان (آیوازیان، 1391: 1)؛ (شکل 2).

 

 

شکل- 2: نقشة قدیمی منطقة ارمنیه که ارمیای چلبی کومورجیان[3] در قسطنطنیه (1691 م) تهیه کرده است

(Hewsen et al., 2001: 233)

 

مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان وجه تسمیة ارمنیه را برگرفته از نام «ارمینی» از نوادگان نوح نبی می‌دانند و دربارة آن چنین می‌نویسند: «ارمینیه از ارمینی پسر کنظر پسر یافث بن نوح پایه نهاد» (مقدسی، 1361: 555)؛ «ارمینیه را به نام ارمینی بن لنطیف فرزند یونان بن یافث خوانده‌اند» (ابن‌فقیه، بی‌تا، 129)؛ «سام بن نوح او را پنج پسر بود؛ ارفخشد، ارم، لاود، غیلام، اشود. خوزستان را غیلام عمارت کرد و شهر نینوا و رجبه و آکله و مداین را اشود و بلاد ارمن را ارم» (بناکتی، 1378: 12).

برخی نویسندگان ارمنی نیز در این‌باره آورده‌اند: «مردم ارمنیه خود را «های» و سرزمین خویش را «هایاستان» می‌نامند. دربارة این نام عقیده‌های گوناگونی وجود دارد و یکی از آنها عبارت است از اینکه نام «های» از نام «هایک»[4]، شخصیت افسانه‌ای و اسطوره‌ای گرفته شده است و در متون کهن ارمنی، هایک را یکی از نوادگان نوح و از دودمان یافث دانسته‌اند» (آیوازیان، 1391: 7).

پیش از آنکه این سرزمین را ارمنیه بنامند، آن را «اورارتو»[5] می‌نامیدند؛ در کتیبه‌ای به‌جامانده از آشور بانیپال، پادشاه آشور (885- 860 ق م)، برای نخستین‌بار به نام اورارتو برمی‌خوریم که مراد از آن، سرزمین اطراف دریاچة وان است.

ساکنان بومی سرزمین اورارتو، خالدی یا خالد (این اقوام با کلدانی‌هایی که در بین‌النهرین سکونت داشتند، اشتباه گرفته نشوند) بودند که به‌تدریج و با ورود دسته‌ای از اقوام هند و اروپایی به سرزمینشان، با این تازه‌واردان درآمیختند و زبان آنان را (شاخه‌ای از زبان‌های هند و اروپایی) پذیرفتند (پاسدر ماجیان، 1366: 18- 23)؛ به این ترتیب ملت ارمنی از پیوند دسته‌ای از اقوام هند و اروپایی و ساکنان بومی منطقه به وجود آمد.

نام ارمنیه و ملت ارمنی، نخستین‌بار در قرن ششم پیش از میلاد و در کتیبة معروف داریوش هخامنشی در بیستون آورده شده است. شاه هخامنشی در کتیبة معروف بیستون که در آن پیروزی‌های خود را شرح داده و به سه زبان پارسی، عیلامی و اکدی (بابلی) نگاشته شده، در کنار سایر سرزمین‌های مفتوحه به ملت ارمنی و ارمنیه نیز اشاره کرده است. وی در متن نوشته‌های پارسی و عیلامی از ارمنیه با نام «ارمینا»[6] و از ساکنان آن با نام «ارمینیان» یاد می‌کند؛ اما در متن اکدی این کتیبه از ارمنیه با نام قدیم آن، «اورارتو»، و با لهجة اکدی- بابلی، «اوراشتو»[7] یاد شده است (نوری‌زاده، 1376: 23)؛ (شکل 3 و 4).

مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان‌مذهب مردم ارمنیه را این‌گونه توصیف کرده‌اند: «بیشتر اهل ارمینیه ترسااند» (اصطخری، 1368: 158). «اکثر اهل آن نصاری‌اند» (قزوینی، 1373: 310). «اهالی آن ولایت مجموع ترسا باشند و ایشان با فرنگ بر دین عیسی‌اند» (حافظ ابرو، 1378: 19). مسعودی در التنبیه و الاشراف دربارة نژاد مردم ارمنیه می‌نویسد: «رومیان نیز چون مردم ارمن و برغر یک تیره از سقلابند» (مسعودی، 1365: 129).

ابن‌حوقل دربارة زبان مردم ارمنیه آورده است: «زبان بیشتر مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمینیه فارسی است و عربی نیز در میان ایشان رواج دارد و از بازرگانان و صاحبان املاک کمتر کسی است که به فارسی سخن نگوید و عربی را نفهمد و بدین زبان فصیح تکلم نکند و طوایفی از اطراف ارمینیه و مانند آن به زبان‌های دیگر شبیه به ارمنی سخن می‌گویند و همچنین است مردم دبیل و نشوی (نخجوان) و نواحی آنها» (ابن‌حوقل، 1366: 96).

 

 

شکل- 3: نقشة 2600سالة جهان متعلق به دورة بابلی‌ها، خشته‌پخته، موزة انگلستان (Galichian, 2013 :85)

 

 

شکل- 4: نقشة بازخوانی‌شده از روی قدیمی‌ترین نقشة جهان به خط میخی اورارتو (همان)

 

مقدسی به گونه‌ای دیگر به زبان مردم این اقلیم اشاره کرده است؛ وی دربارة زبان مردم این سرزمین آورده است: «در ارمنیه به ارمنی و در ارّان به ارّانی سخن گویند. فارسی ایشان نیز فهمیدنی است و نزدیک به فارسی است در لهجه» (مقدسی، 1361: 562).

حافظ ابرو موقعیت جغرافیایی ارمنیه را این‌گونه شرح می‌دهد: «ازجمله جهات و جوانب کوه به این ولایت محیط است» (حافظ ابرو، 1378: 19).

مقدسی نیز دربارة وضعیت آب‌وهوا و اقلیم سرزمین «رحاب» یعنی سه ناحیه (آذربایجان، اران و ارمنیه) این‌چنین آورده است: «سرزمین سرد پر برف و باران و اندکی سنگین دارد و مردمش سرد و سنگین‌تر» (مقدسی، 1361: 562)؛ البته علاوه بر کوههای بلند، دشت‌های حاصلخیزی با وسعتی محدود نیز در این سرزمین وجود دارد که از بین آنها، دشت ایروان ازلحاظ وسعت خاک و تراکم جمعیت از همه مهم‌تر است و در ادوار مختلف تاریخی، مرکز اصلی این سرزمین بوده است. شهرهایی نظیر آرماویز، آرتاکساتا، دوین و اچمیازین که روزگاری پایتخت و مرکز سرزمین ارمنیه بوده‌اند نیز، در این دشت واقع شده‌اند (پاسدر ماجیان، 1366: 11)؛ (شکل 5).

 

 

شکل- 5: تصویری از قدیمی‌ترین نقشة باقی‌مانده از منطقة ارمنستان متعلق به قرن چهاردهم میلادی (Hewsen et al., 2001: 138)

 

دربارة موقعیت جغرافیایی ارمنیه گفتنی است این سرزمین به دلیل مرتفع‌بودن نسبت به سرزمین‌های هم‌جوار، «جزیرة کوهستانی» نامیده می‌شده و از گذشته‌های دور کوه در فرهنگ ارامنه جایگاه خاصی داشته است. این ویژگی یعنی کوهستانی‌بودن این سرزمین، اهمیت استراتژیک آن را دوچندان کرده است؛ تا حدی که نگاهی به تاریخ ارمنیه، دیدگاه استراتژیک این منطقه را به‌خوبی نمایان می‌کند. این ویژگی بارز منطقه (کوهستانی‌بودن) همواره توجه امپراتوری‌های بزرگ را جلب کرده و آنان را به این اندیشه واداشته است که اگر مرزهای امپراتوری خود را در این سرزمین قرار دهند، حصاری طبیعی و مطلوب خواهند داشت که امنیت ملی آنان را تضمین می‌کند؛ از این رو این سرزمین از دیرباز تاکنون محل تلاقی اندیشه، تمدن و قدرت نظامی کشورهای بزرگ جهانی بوده است.

مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان در دوره‌های مختلف با توجه به ملاحظات یا دیده‌های خود گزارش‌های متفاوتی دربارة حدود ارمنیه ارائه داده‌اند. مرزها و حدود جغرافیایی این سرزمین در آثار مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان در قرون اولیه تا قرن نهم هجری این‌گونه آورده شده است: «یک حد ارمینیه سوی بردع دارد و دوم به حد جزیره و حد سیم به سوی آذربایجان و جبال و ری و حد چهارم سوی ثغور روم» (اصطخری، 1368: 158)؛ (شکل 6 و 7).

 

 

 

شکل- 6: نقشة اصطخری از شمال غربی ایران (Galichian, 2013: 89)

 

 

شکل- 7: ارمنستان، آذربایجان و ایران در نقشة اصطخری (همان)

 

«حد ارمینیه از برزعه تا باب الابواب است و تا حد روم از این سو، و تا کوه قبق و ملک سریر و ملک لکز» (ابن‌فقیه، بی‌تا: 129)؛ «ارمن در میانة بلاد روم و شام و آذربایجان واقع شده» (حافظ ابرو، 1378: 18)؛ «ولایت ارمن در پیش مملکت افرنج است و به منزلت دهلیز آنجا و ارمینیه را بر دو موضع اطلاق کنند: کبری و صغری. ارمینیة کبری، طول آن ممتد است از تخوم ارزنجان تا حدود سلماس، و عرض از ابتدای ولایت گرجستان تا اقصای وان و وسطان، و ارمینیة صغری، طول آن از طرف شام است تا منتهای ولایت روم که آن را اوج می‌خوانند و عرض آن از تخوم ملاطیه تا مرز و بوم انطاکیه» (بناکتی، 1378: 273؛ حافظ ابرو، 1378: 19)؛ «ارمینیه ناحیه‌ای است میان آذربایجان و روم مشتمل بر شهرها و قلعه‌ها و دیه‌های بسیار» (قزوینی، 1373: 310).

مراد از «آذربایجان» در نوشتة قزوینی و حافظ ابرو، «آذربایجان ایران» یا همان «ماد آتروپاتکان» باستان است، نه جمهوری آذربایجان فعلی. جمهوری آذربایجان کنونی یعنی سرزمینی که در شمال رود ارس قرار گرفته است، در گذشته نام دیگری جز آذربایجان داشته است؛ با وجود این برخی مورخان ترک با صراحت جمهوری آذربایجان فعلی را همان ماد آتروپاتکان آورده‌اند؛ برای نمونه دکتر جمال گوگچه، مورخ ترک، ضمن اشاره به موقعیت این کشور، دربارة عناوین قدیمی آن آورده است: «آذربایجان در داخل محدودة شرقی منطقة قفقاز شمالی قرار گرفته است. قدیمی‌ترین نام آذربایجان، آتروپات است. این کلمه که تلفظ‌های مختلف دارد، به زبان ارمنی اتروپاتکان و به عربی آذربیجان است و پارسی‌ها نیز آن را آتراپاتا می‌نامند. کلمة مذکور از دو بخش تشکیل یافته است؛ یکی آتار (آتر)، دیگری پاتار (پاتر)؛ آتار (آتر) به پارسی به معنی آتش است و پاتار نیز، به معنی سرزمین؛ از همین رو مورخان این منطقه را سرزمین آتش نامیده‌اند» (گوگچه، 1373: 4).

در گذشته مورخان و جغرافی‌دانان یونانی و بیزانسی این سرزمین را «آلبانیا» و مورخان و جغرافی‌دانان ارمنی آن را «اَغوان»، آغوانک و «آلوان»، آلوانک می‌نامیدند؛ این در حالی است که مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان از آن با نام «الران» و «ارّان» یاد می‌کنند (رضا، 1386: 31). برخی مورخان و جغرافی‌دانان باستان این سرزمین را جزو آذربایجان (آتروپاتن) و برخی دیگر آن را همسایة آتروپاتکان دانسته‌اند و در کنار ارمنیه از آنها به‌مثابة سه ایلات هم‌جوار نام برده‌اند. بعدها بیشتر مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان نیز به این سرزمین در کنار آذربایجان ایران و ارمنیه اشاره می‌کنند. مؤلف ناشناس حدود العالم، ارمنیه، اران و آذربایجان را در یک دسته قرار داده و حدود هر سه را این‌گونه آورده است: «سه ناحیت است به یکدیگر پیوسته، و سوادهای ایشان به یکدیگر اندر شده و مشرق این ناحیت حدود گیلان است و جنوب وی حدود عراق است و جزیره، و مغرب وی حدود روم است و سریر، و شمل وی حدود سریر است و خزران» (حدود العالم، 1372: 415).

جیهانی در کتاب اشکال العالم، ارمنیه، اران و آذربایجان را جزو اقلیم سیزدهم می‌داند و دربارة آن می‌نویسد: «ابتدای به اران و آذربایگان و مضافات آن کردیم و آن را تا ارمنیه اقلیمی نهادیم» (جیهانی، 1368: 43).

ابن‌حوقل در کتاب صورة الارض که آن را در نیمة نخست سدة چهارم نگاشته است، اران، آذربایجان و ارمنیه را سه منطقة کاملاً مجزا از هم می‌داند و شهرهای برذعه، تفلیس و الباب (دربند) را بزرگ‌ترین شهرهای اران و جنزه (گنجه)، شمکور (شامخور)، ورثان، شماخیه (شماخی)، بردیج، شروان، لایجان، شابران، قبله و شکی را جزو شهرهای کوچک اران برشمرده است؛ اما فرمانروایان آن را تابع و خراج‌گزار حاکمان آذربایجان می‌داند: «این فرمانروایان هرساله خراج معینی با لوازم دیگر به پادشاهان آذربایجان می‌پرداختند و هر فرمانروایی از پادشاه خود فرمان می‌برد و خراج خود را بی‌مقطع و امتناع می‌پرداخت» (ابن‌حوقل، 1366: 86- 95)؛ (شکل 8).

مقدسی نیز سه سرزمین (آذربایجان، اران و ارمنیه) را در یک دسته قرار داده و نام آن را «رُحاب» نهاده است: «من برایش نامی نیافتم که همة خوره‌هایش را دربرگیرد؛ پس آن را رحاب نامیدم؛ از سرزمین‌های زیبای کشور اسلام است و دژ مسلمانان دربرابر روم به شمار می‌آید... من این سرزمین را به سه خوره بخش کرده‌ام؛ نخستین آنها از بالای دریاچه، اران است؛ سپس ارمینیه و در پایان آذربایجان باشد» (مقدسی، 1361: 553- 554).

«رُحاب» یا «رَحاب» جمع «رحبه» به معنای سرزمین وسیع و فراخ و به تعبیری دیگر به معنای سرزمین سرسبز و مساعد برای کشاورزی است (دهخدا، 1373: ج 7، 832). با این وصف مراد مقدسی از این نام، سرزمینی گسترده و پهناور است که بنا بر توصیفات وی «شهرهایش... دارای نرخ ارزان، درختان سردرهم‌کشیده، نهرهای روان، کوههای پرعسل، دشت‌های آبادان و... می‌بود» (مقدسی، 1361: 553).

 

 

شکل- 8: نقشة ابن‌حوقل (هوسپیان، 1390: 26)

 

برخی دیگر از مورخان و جغرافی‌نویسان مسلمان، ارّان (آلبانیای باستان) را جزو سرزمین ارمنیه آورده‌اند. ابن‌خرداذبه در این‌باره می‌نویسد: «ارمنیة اول شامل سِیسَجان و اران و تفلیس و برذعه و بیلقان و قبله و شروان است؛ ارمنیة دوم شامل جرزان (گرزان) و صغدبیل و دروازة فیروز قباد و لکز است؛ ارمنیة سوم شامل بسفرجان و دبیل و سراج طیر و بغروند و نشوی است؛ ارمنیة چهارم شامل شمشاط و خلاط (اخلاط) و قالیقلا و ارجیش و باجنیس است» (ابن‌خرداذبه، 1370: 100- 101)؛ به این ترتیب ابن‌خرداذبه ارمنیه را چهار بخش کرده (ارمنیة اول، دوم، سوم و چهارم) و اران را جزو بخش اول ارمنیه آورده است؛ سپس این نکته را یادآور شده است که «نواحی اران و جُرزان و سیسجان در سرزمین خزر قرار دارد و نواحی دبیل و نشوی و سراج و بغروند و خلاط و باجنیس در سرزمین روم واقع است» (همان: 100).

ابن‌فقیه نیز همین تقسیم‌بندی را دربارة سرزمین ارمنیه لحاظ کرده و در پایان آورده است: «خلاط و قالیقلا و ارجیش و باجنیس خوره‌های اران و سیسجان در سرزمین خزر بوده است» (ابن‌فقیه، بی‌تا: 120).

از نکات یادشده چنین برداشت می‌شود که سرزمین شمال ارس یعنی اران در گذشته نامی جز آذربایجان داشته و این نام را نخستین‌بار در سال 1918 م سران حزب مساوات به این سرزمین داده‌اند و از این پس، جمهوری آذربایجان نام گرفته است؛ مسئله‌ای که با مخالفت بسیاری از وطن‌پرستان ایرانی روبه‌رو شد. در این زمان مؤلفان شوروی نیز این اندیشه را قوت بخشیدند که آذربایجان، سرزمینی است دو نیم شده که بخشی در شمال و بخشی در جنوب رود ارس نهاده شده یا اینکه آذربایجان هیچ‌گاه بخشی از ایران نبوده و به‌طور موقت و درنتیجة اردوکشی‌های سرداران ایرانی به آنجا اشغال شده است (رضا، 1386: 10- 12)؛ این در حالی است که هیچ‌کدام از منابع تاریخی و جغرافیایی گذشته به اردوکشی ایرانیان به این منطقه اشاره نکرده‌اند.

 

یافته‌های پژوهش

تقسیمات جغرافیایی و نواحی منطقة ارمنیه در آثار مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان

جغرافی‌دانان و مورخان مسلمان حدود ارمنیه را در گذشته فراتر از مرزهای کنونی آن دانسته و شهرها و مناطق بزرگی که امروزه جزو سرزمین‌های دیگر هستند، در زمرة مناطق آباد این سرزمین برشمرده‌اند؛ با این وصف دور از واقعیت نیست که بگوییم حدود و مرزهای این سرزمین در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول شده است (شکل 2).

ابن‌رسته ارمنیه را یکی از ایالت‌های ایران برشمرده و دربارة آن نوشته است: «ایرانشهر استان‌های معینی را شامل است که آنها خود هرکدام تعدادی خوره دارند؛ ازجملة این استان‌هاست: بلاد استان خراسان و سجستان، کرمان، فارس، اهواز، جَبَل (جبال) و آذربایجان، ارمینیه و موصل و جزیره و...» (ابن‌رسته، 1365: 121). در جایی دیگر خوره‌های ارمنیه را این‌گونه برشمرده است: «خوره‌های ارمنیه به قرار زیر است: اران و جُرزان و نَشَوَی و خِلاط و دَبِیل و سراج و صَغدَبیل و باجُنیس و اَرجِیش و سِیسِجان و شهر بابُ الاَبواب» (همان، 122).

یعقوبی نیز ارمنیه را به سه بخش تقسیم کرده و مهم‌ترین شهرها و قصبات این سه بخش را این‌گونه آورده است: «ارمنیه سه بخش است؛ بخش اول: شهر دبیل و شهر قالی قلا و خلاط و شهر شمشاط و شهر سواد و بخش دوم: شهر بَردعه و شهر بَیلقان و شهر قیله (قبله) و شهر دربند و بخش سوم: شهر خرزان (جرزان) و شهر تفلیس و شهری که معروف به «مسجد ذی القرنین» است» (یعقوبی، 1347: 145).

ابن‌حوقل ارمنیه را به دو قسمت تقسیم کرده و دربارة این دو نوشته است: «ارمینیه دو قسمت است: داخلی و خارجی. در ارمینیة خارجی شهرهایی از آن مسلمانان و به دست آنان است و خود مسلمانان فرمانروای آنجا هستند... ازجملة این شهرها ارجیش، منازجرد و خلاط است... ؛ اما ارمینیة داخلی دبیل و نشوی (نخجوان) و قلیقلا و نواحی شمالی است» (ابن‌حوقل، 1366: 91).

حمدالله مستوفی، مورخ و جغرافی‌نویس سدة هشتم هجری، در نزهةالقلوب، سرزمین ارمنیه را به دو بخش تقسیم و حدود و معظم بلاد آن دو را چنین بیان کرده است: «و آن بر دو قسم است: ارمنیه الاکبر و ارمنیه الاصغر و ارمنیه الاصغر داخل ایران نیست و ارمنیه الاکبر در شرق اوفتاده است و ولایت روم بر شمالش و دریای شام بر جنوبش و دریای روم بر غربش، بلاد سیس و قبرس و طربوزن معظم بلاد آنجاست و از آنجا هرسال سه تومان بر سبیل خراج به ایران می‌دهند و ارمنیه الاکبر داخل ایران است و بحساب یکتومان و بتومان اخلاط مشهور است... حدودش تا ارمنیه الاصغر و دیار بکر و کردستان و آذربایجان و اران پیوسته است؛ طولش از ارزن الروم تا سلماس و عرض از اران تا اقصی ولایات اخلاط و در الملک آن دیار شهر اخلاط است» (مستوفی، 1362: 100)؛ (شکل 9).

 

شکل- 9: نقشة جهان‌نمای حمدالله مستوفی (هوسپیان،1390: 30)

 

پیش از این سلطان آلب ارسلان سلجوقی در سال 456 ه ق به ارمنیة کبری حمله کرد و با تصرف شهر «آنی»، مرکز ارمنیه، مقدمات انقراض سلسلة بغروند[8] و ارمنیة قدیم را فراهم آورد. پس از انقراض دولت باگراتونی، روپن[9] دولت ارمنیة صغیر را در طوروس تأسیس کرد و شهر «سیس» یا سیسه را پایتخت خود قرار داد (لسترنج، 1373: 148-149). در گذشته طوروس جزو مهم‌ترین ثغور اسلامی مسلمین دربرابر امپراتوری روم بود که همواره با ساخلوی نظامی نیرومندی متشکل از سواره‌نظام و پیاده محافظت می‌شد و سیسیه همان فلاویو پلیس قدیم و قلعة دوردست عین زربی زمان خلفای عباسی است که متوکل عباسی آن را در سال 241 ه ق تعمیر کرد؛ ولی رومی‌ها بار دیگر آن را به تصرف خود درآوردند (طبری، 1372: ج 9، 202).

 

مهم‌ترین شهرهای منطقة ارمنیه در آثار مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان

ارزروم

ظاهراً ارزروم را در قدیم قالیقلا می‌نامیدند و در نزدیکی شهر ارزن قرار داشته است. به نقل از سفرنامة ابن‌بطوطه «قالیقلا در مرحلة اول و ارزن مدتی بعد به تصرف مسلمانان درآمد. پس از خرابی ارزن توسط سلجوقی‌ها سکنة ارمنی آن به این منطقه مهاجرت کردند و نام شهر سابق خود را بر آن نهادند. بعدها این شهر ارزن الروم یا ارزنة الروم خوانده شد و ارض روم صورت تحریف‌شدة همین نام است» (ابن‌بطوطه، 1376: 113).

ابن‌حوقل دربارة قالیقلا نوشته است: «قالیقلا در وسط روم قرار دارد و ثغری بزرگ برای مردم آذربایجان و جبال و ری و جز آن می‌باشد» (ابن‌حوقل، 1366: 91)؛ سپس حدود این شهر و سایر شهرهای ارمنیه را این‌گونه آورده است: «میان شهرهای نشوی [نخجوان]، برکری، خلاط، منازجرد، بدلیس، قالیقلا، ارزن... فرق مهمی نیست و وسعت آنها به هم نزدیک است» (همان).

قزوینی این شهر را این‌گونه توصیف می‌کند: «مدینه‌ای است مشهوره از مدن ارمینیه، نزدیک به خلاط، از بناهای قدیمه است، میان آن و خلاط موضعی است که آن را یاسی چمن نامند» (قزوینی، 1373: 308).

یعقوبی نیز سرچشمة فرات را از این منطقه می‌داند و در این زمینه می‌نویسد: «رودخانه‌های بزرگ از قالی‌قلا آغاز می‌شود و اول آنها فرات است» (یعقوبی، 1347: 144).

 

ارزنجان

قزوینی ارزنجان را نیز جزو بلاد ارمنیه آورده است: «بلده‌ای است از بلاد ارمینیه، شهری است خوش، مشتمل بر چیزهای نیک» (قزوینی، 1373: 308)؛ همچنین دربارة مذهب اهالی این شهر می‌نویسد: «اهل آن مسلمانانند و نصاری» (همان).

ابن‌بطوطه دربارة زبان مردم این شهر می‌نویسد: «اکثریت سکنة این شهر بزرگ و آبادان ارمنی‌ها هستند و مسلمانان این شهر به ترکی سخن می‌گویند» (ابن‌بطوطه، 1376: 361).

 

بردعه

برخی جغرافی‌دانان مسلمان بردعه را جزو سرزمین ارمنیه و برخی دیگر آن را دارالملک اران دانسته‌اند. ابن‌حوقل بردعه را در زمرة شهرهای آباد اران آورده و آن را چنین توصیف کرده است: «شهر برزعه (بردعه)، مهم‌ترین ناحیة اران و چون چشم آنجاست. از روزگار قدیم همچنان بزرگ بوده است. درازای آن در حدود یک فرسخ و پهنایش اندکی کمتر است. این شهر در صفا و فراخی و فراوانی کشت میوه و درخت و چشمه به حد اعلا بود و در میانة عراق و طبرستان شهری بزرگ‌تر از آن جز ری و اصفهان نیست و همچنین است در فراخ‌نعمتی و خوبی موقعیت و داشتن درآمدها و بازارها و کاروان‌سراها و خانات و خانه‌ها و گرمابه‌ها و اموال و تجارت‌ها [لیکن به سبب مجاورت قوم گرج مختل شد]» (ابن‌حوقل، 1366: 86).

قزوینی نیز دربارة بردعه آورده است: «شهری است کلان به اران. زیاده از یک فرسنگ در مثل آن. احداث کرده آن را قباد ملک مشهور، و آن بلده فراوانی هر چیز دارد و از منزهات روی زمین است» (قزوینی، 1373: 324).

 

بیلقان

مقدسی دربارة شهر بیلقان و مردم آن نوشته است: «کوچک است و مردمی خوب دارد. شیرینی ناطف آنجا مشهور است. از بلاد ارمینیه است» (مقدسی، 1361: 558).

تفلیس

تفلیس به دلایلی همچون موقعیت سوق‌الجیشی، مرکزیت و پایتختی گرجستان، آبادانی و موقعیت برتر اقتصادی که خود مدیون رودخانة کُر است، دیدنی‌ها و جاذبه‌های گردشگری و حائل‌شدن بین جهان اسلام و جهان عیسویت، همواره توجه مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان را به خود جلب کرده است (الهیاری و آهنگران، 1390: 208).

یعقوبی تفلیس را جزو شهرهای ارمنیه آورده و دربارة آن نوشته است: «تفلیس، شهری است در ارمنیه که میان آن و قالی‌قلا سی فرسخ است» (یعقوبی، 1347: 144).

قزوینی نیز موقعیت و بنای شهر تفلیس را این‌گونه توصیف کرده است: «مدینه‌ای است حصینه. منتهای بلاد اسلام. بنا کرده آن را کسری انوشیروان» (قزوینی، 1373: 344)؛ سپس دربارة مذهب مردم این شهر می‌نویسد: «اهل آن مسلمانانند و نصاری. به یک طرف نهر کُر اذان خوانند و بجانب دیگر ناقوس نوازند» (همان).

ابن‌حوقل مردم این دیار را این‌گونه وصف می‌کند: «مردم آنجا سالم و غریب‌نوازند و به غیر بومی و نیز به کسی که اندکی فهم یا بهره‌ای از ادب داشته باشد، علاقه‌مندند» (ابن‌حوقل، 1366: 89).

مؤلف ناشناس حدود العالم به وجود چشمة آب گرم و حمام‌های همواره گرم در این شهر اشاره می‌کند. ظاهراً نام «تفلیس» نیز از واژة گرجی «تبیلی» به معنای «گرم» گرفته شده است و به وجود همین چشمة آب گرم اشاره دارد: «اندر وی یک چشمة آب است سخت گرم که گرمابه‌ها بر وی ساخته‌اند و دائم گرم است بی‌آتش» (حدود العالم، 1372: 423).

 

جُرزان

جرزان درحقیقت همان گرجستان کنونی است که طی قرون و اعصار مختلف نام‌های گوناگونی گرفته است. نویسندگان یونانی و لاتین این منطقه را «ایبریا»، مؤلفان ارمنی «وئیر»، «ورتا» (ورته)، مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان «جرزان»، «کرج» و «الکرج»، اروپاییان «جورجیه» و «جورجیا» و روس‌ها «گروسیه» و «گروسیا» می‌نامیدند (گوگچه، 1373: 3). برخی جغرافی‌دانان مسلمان همچون ابن‌خرداذبه و ابن‌فقیه جُرزان را جزو ارمینیه آورده‌اند (ابن‌خرداذبه، 1370: 100؛ ابن‌فقیه، بی‌تا: 120).

 

خلاط

حمدالله مستوفی خلاط یا اخلاط را دارالملک ارمنیة کبری بیان می‌کند و دربارة حقوق دیوانی آن می‌نویسد: «دارالملک آن دیار شهر اخلاط است. حقوق دیوانیش در زمان سابق قرب دویست تومان این زمانی بوده است و اکنون سی و نه تومان است» (مستوفی، 1362: 100).

قزوینی نیز شهر اخلاط را جزو بلاد ارمنیه می‌داند و آن را چنین وصف می‌کند: «شهری است کلان و مشهور از معمورهای بلاد ارمینیه. خیرات و ثمرات آن مرتبة وفور دارد» (قزوینی، 1373: 350)؛ سپس دربارة مذهب و زبان مردم این شهر می‌نویسد: «اهل آن مسلمانانند و نصاری و زبان آنها عجمی و ترکی است» (همان).

ناصرخسرو قبادیانی هم که در قرن پنجم از اخلاط دیدن کرده، دربارة زبان مردم آن آورده است: «و در این شهر اخلاط، به سه زبان سخن گویند: تازی، پارسی و ارمنی» (ناصرخسرو، 1366: 8)؛ اما ابن‌حوقل دربارة ویژگی‌های این مردم نوشته است: «مردم آن توانگرند و دارای امکنة تجاری و بازارهاست و مقصد بازرگانان است و مردمش تندخو و نسبت به غریبان بدرفتارند» (ابن‌حوقل، 1366: 91).

 

دوین

دوین که اعراب آن را دبیل می‌نامیدند، «شهری عظیم است و قصبة ارمینیه است و از گرد وی باره است و اندر وی ترسایان بسیارند و شهری است با نعمت بسیار و خواسته و مردم و بازرگانان بسیار. او را سواد بسیارست، تا به حدود جزیره بکشد و خود به روم پیوسته است» (حدود العالم، 1372: 416).

اصطخری نیز دوین را سرای امارت ارمینیه دانسته و دربارة مذهب اهالی دوین نوشته است: «ترسا آنجا بسیار باشند و مسجد و آدینه و کلیسا به هم نزدیک است» (اصطخری، 1368: 158)؛ اما ابن‌حوقل اوصاف این شهر را این‌گونه بیان کرده است: «دوین شهری بزرگ و پربرکت و دارای باغ‌ها و میوه‌ها و کشت‌هاست و حصاری از گل و چشمه‌ها و آب‌های جاری دارد... در زمان ما وضع مردم آن مختل شده است؛ زیرا قوم کرج (گرج) که در همسایگی ایشان‌اند، شهر را غارتیده و سوزانیدند» (ابن‌حوقل، 1366: 86).

 

سنگان

مؤلف حدود العالم در اشاره به شهرهای ارمینیه دربارة شهری به نام «سنگان» می‌نویسد: «سنگان شهری است او را ناحیتی بزرگ است و پادشاهی سنباط است» (حدود العالم، 1372: 441). ظاهراً تنها محلی که با این نام مطابقت دارد، «سنگون» کنونی است که در قراچه‌داغ در فاصلة 20کیلومتری شمال «ورزغان» در مسیر علیایی رود «ابرگنه جای» قرار گرفته و مرکز قدیم معادن بزرگ مس بوده است.

 

شکی

مقدسی دربارة موقعیت و مذهب این شهر می‌نویسد: «در دشت است و اکثریت آن با نصارا و جامع آن در بازار مسلمانان است» (مقدسی، 1361: 558).

مؤلف حدود العالم نیز دربارة حدود و مذهب مردم «شکی» نوشته است: «ناحیتی است از ارمینیه، آبادان و بانعمت، درازای وی مقدار هفتاد فرسنگ است و اندر وی مسلمانانند و کافران‌اند» (حدود العالم، 1372: 423).

 

قبله

مؤلف حدود العالم دربارة موقعیت شهر قبله می‌نویسد: «شهری است میان شکی و بردع و شروان» (حدود العالم، 1372: 426).

مقدسی نیز شهر را این‌گونه وصف کرده است: «بارو دارد نهر در بیرون شهر و جامع بر تپه‌ای دورافتاده است» (مقدسی، 1361: 557).

 

گنجه (جنزه)

ابن‌حوقل این شهر را جزو شهرهای اران می‌داند و دربارة آن می‌نویسد: «جنزه شهری زیبا و پربرکت و آبادان و پرجمعیت است و مردم آن جوانمرد و دارای خوی‌های پاک و پسندیده و نیز خوش‌رفتار و غریب‌دوست و دوستار دانشمندان‌اند» (ابن‌حوقل، 1366: 88).

 

ملازگرد

ملازگرد یا مانزیکرت، منطقه‌ای است که در آن سلطان آلب ارسلان سلجوقی، رومانوس دیوجانوس، امپراتور روم را در سال 456 ه ق شکست داد. مؤلف ناشناس حدود العالم دربارة موقعیت شهر نوشته است: «ثغری است بر روی رومیان و مردمان جنگی و جایی بانعمت» (حدود العالم، 1372: 419).

مقدسی اوصاف شهر را این‌گونه برمی‌شمرد: «بارو دارد و چند منبرگاه و باغستان بسیار دارد» (مقدسی، 1361: 558).

 

نتیجه‌گیری

این پژوهش با بهره‌گیری از مطالب کتاب‌های تاریخی، جغرافیایی و سفرنامه‌نویسی نوشته شده است؛ کتاب‌هایی که طی قرون اولیة اسلامی تا قرن نهم هجری، یعنی دوره‌ای با بیشترین آثار تاریخی و جغرافیایی از مسلمانان ازلحاظ کمی و کیفی، نوشته شده‌اند. با این توضیح که پس از قرن نهم هجری، جغرافیانویسی و سفرنامه‌نویسی یا حتی گاه تدوین کتاب‌های تاریخی در میان مسلمانان تا حدی رونق و اهمیت پیشین خود را از دست داده و درقیاس با 9 قرن اول، آثار و تألیفات اندکی از جغرافی‌دانان و مورخان مسلمان به دست ما رسیده است.

طی دورة مدنظر این پژوهش، دربارة منطقة ارمنیه به‌مثابة یکی از مناطق مهم و تأثیرگذار در تحولات تاریخی کشور ایران، در آثار و نوشته‌های مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان مطالبی آمده است. در مباحث پیشین دربارة نظرات و نوشته‌های این افراد بحث شد که خود نشان از اهمیت منطقة ارمنیه طی قرون مدنظر دارد.

درنهایت در بررسی‌ها مشخص شد در منابع تاریخی و جغرافیایی مطالعه‌شده، مورخان و جغرافی‌دانانی مانند اصطخری، ابن‌فقیه، قزوینی و حافظ ابرو ارمنیه را منطقه‌ای بین سرزمین‌های آذربایجان و روم دانسته‌اند که شامل شهرهایی چون بردعه، ارزنجان، تخوم، گرجستان و ارمنیه بوده است.

گروه دیگر مانند جیهانی و مقدسی، سه منطقة آذربایجان، ارمنیه و اران را یک اقلیم بیان کرده‌اند و مقدسی آن را «رحاب» می‌نامد. ابن‌حوقل، تنها مورخی است که این سه منطقه را کاملاً مجزا آورده است که هرکدام حکومت‌های مستقلی داشته‌اند. ابن‌خرداذبه و برخی مورخان دیگر مانند ابن‌فقیه، اران را جزو ارمنیه آورده‌ و آن را چهار بخش کرده‌اند؛ ارمنیة اول، ارمنیة دوم، ارمنیة سوم و ارمنیة چهارم.

 برخی مانند ابن‌رسته ارمنیه را از ایالت‌های ایران عنوان کرده‌اند. یعقوبی و ابن‌حوقل ارمنیه را به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم کرده‌اند. حمدالله مستوفی در قرن هشتم جزئیات مناطق ایران و کشورهای همسایه را بیان و به مناطق ارمنستان و آران در شمال رود ارس و آذربایجان در جنوب این رود اشاره می‌کند؛ همچنین وی ارمنیه را به دو بخش ارمنیة کبری و ارمنیة صغری تقسیم می‌کند.

برخی از این مورخان و جغرافی‌دانان مانند مقدسی و قزوینی ساخت شهرهایی چون شروان، بردعه و حتی تفلیس را به شاهان ساسانی چون قباد و انوشیروان نسبت داده‌اند. این موضوع حاکی از گسترة نفوذ ایران در این مناطق از دوران باستان بوده است.

براساس این منابع و کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی، منطقة ارمنستان از قدیمی‌ترین مناطق در نقشة جغرافیایی کرة زمین و منطقة غربی آسیاست که موقعیت جغرافیایی و نام شهرها و قسمت‌های مختلف آن را این جغرافی‌دانان به ثبت رسانده‌اند.

درحقیقت تاریخ ارمنیه رابطة بین موقعیت جغرافیایی و وضع طبیعی این سرزمین را با تاریخ آن به‌خوبی نشان می‌دهد. موقعیت و شکل طبیعی سرزمین ارمنیه همواره بر تاریخ و سرنوشت ملت ارمنی تأثیری شگرف داشته است. این سرزمین با قرارگرفتن در بین تمدن‌های بزرگ و واقع‌شدن بر سر چهارراه جریان‌های بزرگ علاوه بر تأثیرپذیری مساعد و مطلوب فرهنگی و تمدنی، بارها نقطة برخورد حملات هجوم‌های بعضی کشورهای آسیایی و اروپایی بوده است؛ علاوه بر این با وجود اینکه بر سر راه یکی از معروف‌ترین راههای تجاری جهان یعنی جادة ابریشم قرار گرفته که خاور دور را به اروپا متصل می‌کرد، به اندازه‌ای که از اختلافات و رقابت‌های دول بزرگ شرق و غرب رنج برده، از مبادلات کالاهای بازرگانی و فکری این دو بهره‌مند نشده است.



[1] Shahn Hospian

[2] Rouben Galichian

[3] Jeremiah Chalabi Komorjian

[4] Hayek

[5] Urartu

[6] Armina

[7] Urashto

[8] Bagratids

[9] Rupen

1-     آیوازیان، ماریا (ترزیان)، (1391)، اشتراکات اساطیری و باورها در منابع ایرانی و ارمنی، با همکاری انوشیک ملکی بخشمندی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ 1، تهران، 256 ص.
2-     ابن‌بطوطه، (1376)، سفرنامة ابن‌بطوطه، ترجمة دکتر محمدعلی موحد، سپهر نقش، چاپ 6، جلد اول، تهران، 1661 ص.
3-     ابن‌حوقل، محمد، (1366)، سفرنامة ابن‌حوقل (ایران در صورة الارض)، ترجمه و توضیح دکتر جعفر شعار، امیرکبیر، چاپ 1، تهران، 400 ص.
4-     ابن‌خرداذبه، ابوالقاسم عبیدالله، (1370)، المسالک و الممالک، ترجمة دکتر حسین قره‌چانلو، انتشارات مترجم، چاپ 1، تهران، 223 ص.
5-     ابن‌رسته، احمد بن عمر، (1365)، الاعلاق النفسیه، ترجمه و تعلیق دکتر حسین قره‌چانلو، انتشارات امیرکبیر، چاپ 2، تهران، 344 ص.
6-     ابن‌فقیه، ابوبکر احمد بن محمد، (بی‌تا)، ترجمة مختصر البُلدان بخش مربوط به ایران، ترجمة ح. مسعود، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ 1، تهران، 302 ص.
7-     اصطخری، ابواسحق ابراهیم، (1368)، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ 1، تهران، 568 ص.
8-     الهیاری، فریدون، آهنگران، امیر، (1390)، جغرافیای تاریخی قفقاز از منظر مورخان و جغرافی‌دانان مسلمان، فصلنامة تحقیقات جغرافیایی، سال 26، شمارة 2، اصفهان، 199- 218.
9-     بارتلد، واسیلی ولادیمیروویچ، (1372)، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران، ترجمة حمزه سردادور، انتشارات توس، چاپ 3، تهران، 272 ص.
10-             بناکتی، داود بن محمد، (1378)، تاریخ بناکتی (روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب)، به کوشش دکتر جعفر شعار، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ 2، تهران، 632 ص.
11-             پاسدر ماجیان، هراند، (1366)، تاریخ ارمنستان، ترجمة محمد قاضی، نشر تاریخ ایران، چاپ 2، تهران، 572 ص.
12-             جیهانی، ابوالقاسم احمد، (1368)، اشکال العالم، ترجمة عبدالسلام کاتب، تصحیح و توضیح فیروز منصوری، به‌نشر، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ 2، مشهد، 323 ص.
13-             حافظ ابرو، (شهاب‌الدین عبدالله)، (1378)، جغرافیای حافظ ابرو، مقدمه و تصحیح صادق سجادی، ناشر آیینة میراث، چاپ 1، جلد دوم، تهران، 1080 ص.
14-                          ، (1372)، حدود العالم من المشرق و المغرب، تصحیح دکتر مریم میراحمدی و دکتر غلامرضا ورهرام، دانشگاه تهران، چاپ 1، تهران، 252 ص.
15-             دهخدا، علی‌اکبر، (1373)، لغت‌نامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، انتشارات دانشگاه تهران، جلد 7، چاپ 3، تهران، 1612 ص.
16-             رضا، عنایت‌الله، (1386)، آذربایجان و اران، نشر هزار، چاپ 3، کرمان، 260 ص.
17-             روشندل، جلیل، قلی‌پور، رافیک، (1377)، ارمنستان، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، مؤسسة چاپ و انتشارات، چاپ 1، تهران، 174 ص.
18-             طبری، محمد بن جریر، (1372)، تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمة ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ 2، تهران، 7000 ص.
19-             قزوینی، محمدمراد، (1373)، آثار البلاد و اخبار العباد، تصحیح دکتر سید محمد شاهمرادی، انتشارات دانشگاه تهران، جلد دوم، چاپ 2، تهران، 780 ص.
20-             گوگچه، جمال، (1373)، قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی، ترجمة وهاب ولی، وزارت امور خارجه، چاپ 1، تهران، 427 ص.
21-             لسترنج، گی، (1373)، سرزمین‌های خلافت شرقی و بین‌النهرین ایران و آسیای مرکزی (از زمان فتوح مسلمین تا ایام تیمور)، ترجمة محمود عرفان، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ 1، تهران، 512 ص.
22-             مستوفی، حمدالله، (1362)، نزهة القلوب، به اهتمام گی لسترنج، دنیای کتاب، چاپ 2، تهران، 2082 ص.
23-             مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، (1365)، التنبیه و الاشراف، ترجمة ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ 2، تهران، 452 ص.
24-             مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، (1370)، مروج الذهب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ 2، تهران، 814 ص.
25-             مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، (1361)، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمة دکتر علینقی منزوی، چاپ کاویان، چاپ 1، تهران، 810 ص.
26-             ناصرخسرو قبادیانی، (1366)، سفرنامة ناصرخسرو، به کوشش دکتر نادر وزین‌پور، چاپخانة سپهر، سخن پارسی، چاپ 1، تهران، 232 ص.
27-             نوری‌زاده، احمد، (1376)، تاریخ و فرهنگ ارمنستان، نشر چشمه، چاپ 3، تهران، 650 ص.
28-             هوسپیان، شاهن، (1390)، ارمنستان در نقشه‌های جغرافیایی، فصلنامة فرهنگی پیمان، سال 15، شمارة 56، تهران، 7- 46.
29-             یعقوبی، احمد بن یعقوب، (1347)، البلدان، ترجمة دکتر محمدابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ 1، تهران، 174 ص.
30-             یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، (1371)، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمدابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، جلد دوم، چاپ 1، تهران، 650 ص.
31- Brill, E.J., (1983). Islam encyclopaedia, Volume II and VolumeV, Leiden, 850 p.
32- Galichian, Rouben, (2013). «A Brief History of the Maps of Armenia», Journal of Armenian Studies (Yerevan: Armenian National Academy of Sciences), p 83- 107.
33- Galichian, Rouben  , (2004). Historic maps of Armenia, The Cartographic Heritage, London, I.B Tauris, 272 p.
34- Hewsen, R., Christoper, H., Salvatico, C., (2001). Armenia: A Historical Atlas, University of Chicago Press, 341 p.
35- http://www.britannica.com/place/Armenia Accessed: 17/10/2019, 16:26.
36- http://www.jstor.org/stable/198884 Accessed: 19/11/2008, 05:57.
37- http://www.raa.am Accessed: 4/8/2019, 03:33.
38- Otis Hovey, Edmund, (1904). Southern Russia and the Caucasus Mountains,Bulletin of the American Geographical Society, Vol 36, No 6, pp 327- 341.
39- Yakobos Isavertenc, (2010). Armenia and the Armenians, Nabu Press, 418 p.