The Pathology of new model of rural housing in terms of sustainable development (Case: Shusf district in Nehbandan County)

Document Type : Original Article

Authors

1 Professor in Geography and rural planning; Member of Center of Excellent in Rural Development of University of Tehran

2 Ph.D. student of Geography and rural planning, University of Kharazmi

3 M.Sc. in Geography and rural planning

Abstract

Rural housing in Iran in terms of making model is in transition from traditional model to modern model. New model of rural housing is often derived from the model of urban housing which reminiscent is kind of city landscape in the village. Rural housing improvement projects in country that by Islamic Revolution Housing Foundation runs, one of the factors transformative in model of rural housing from traditional to modern. While housing in rural areas not only as living space and has multiple functions. This paper has tried to within the framework of sustainable development with pathological approach to the evaluation new model of rural housing in Shusf vill with the help of experience the local community. This research is qualitative. Documentary and field studies data has been collected. In the field method from direct observation and semi-structured interview technique was used. Data has been analyzed with grounded theory. Results show that the new model of rural housing damages such as physiological anomalies, functional alteration of housing and deterioration the field of household economic growth, energy challenge and nature destruction disrupt of social - cultural space and inefficiencies induced of rural settlements. Finally we can say that this new model due to link rupture it’s with conditions and rural environments, in the process of achieving sustainable rural development basic gaps is entered.

Keywords


مقدمه

زندگی بشر بر روی کره خاکی دارای ابعاد و نیازهای متنابهی است که از وظایف عمده هر نظام برنامه­ریزی و شالوده کار هر محققی، یافتن راه­های صحیح و اصولی جهت نیل به اهداف و نیازهای انسانی است. یکی از خواست­های همیشگی انسان که پیوسته از مسائل و دغدغه­های غالب متولیان توسعه سازمان فضا بوده، مقوله «مسکن» را می­توان نام برد. از حیث ماهیتی، مسکن بایستی محیطی سازگار و منطبق بر روش زندگی انسانی باشد. به بیان دیگر علاوه بر تأمین نیازهای شخصی باید نیازهای کیفی و نیازهای اجتماعی او را نیز برآورده نماید (پوردیهیمی،1390: 14؛ زنجانی،1371: 155). در واقع از آن جایی که مسکن چیزی بیش از یک سرپناه صرف به شمار می­رود (Knapp,1982:35) و با آسایش جسم و روان انسان در ارتباط است (معینی،1387: 48)، دارای اهمیت بی­بدیلی در حیات انسانی است.

در سکونتگاه­های روستایی، مسکن به عنوان اصلی­ترین عنصر کالبدی فضا از ماهیتی چند کارکردی برخوردار است (سعیدی و امینی،1389: 31؛ Tognoli,1987:240؛ 21:Erdinc,2009). مسکن روستایی تجلی­گاه شیوه­های زیستی، معیشتی و در نهایت نیروها و عوامل موثر محیطی و روندهای اجتماعی- اقتصادی تأثیرگذار در شکل بخشی به آن است (سعیدی و احمدی،1390: 8؛ زنجانی،1371: 155) که اثرات گسترده­ای بر ارائه ویژگی­ها و سیمای جامعه به مفهوم عام دارد (عزیزی،1383: 32). در ایران واحدهای سکونتگاهی روستایی به تبعیت از تنوع ناحیه­ای و منطقه­ای عوامل محیط طبیعی از یک سو و درجه تأثیرگذاری متفاوت نیروها و عوامل سیاسی و اجتماعی – اقتصادی از دیگر سو، به نحوی متنوع و با تفاوت­های ناحیه­ای و منطقه­ای برپا شده و در گذر زمان شکل امروزی خود را یافته­اند (سعیدی و حسینی حاصل،1388: 5).

این مراکز جمعیتی که در اثر فرآیندهای حاصله از چرخه حیات با تکیه بر شرایط و سازگار با مقتضیات زمان و مکان پیرامون خود رشد و گسترش یافته­اند، طی دهه­های اخیر با ورود مدرنیزاسیون و همگام با اجرای طرح­های نوسازی، تحول خواهی روستائیان و تلاش برای توسعه و بهزیست نمودن محیط زندگی از فضای سنتی و کالبد قدیمی خود خارج و به سرعت پذیرای دگرگونی­ها شدند (طالب و عنبری،1384: 51-50؛ شمس­الدینی و همکاران،1390: 58).

طرح بهسازی مسکن روستایی که برای اولین بار از سال 1374 توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در سرتاسر کشور با هدف بهبود کیفیت مسکن و بافت روستایی و ارتقاء سطح ایمنی، بهداشت، رفاه و آسایش روستائیان آغاز گردید؛ یکی از عوامل اساسی تغییر و تحول ساختار کالبدی و فیزیکی مساکن و سکونتگاه­های روستایی در تاریخ حیات روستاهای ایران به شمار می­رود. به گونه­ای که بر اساس طرح ویژه بهسازی مسکن روستایی[1] مصوب سال 1384، ساخت سالانه 200 هزار واحد مسکونی جدید روستایی و بهسازی 2000 واحد مسکونی روستایی در طی دو برنامه چهارم و پنجم توسعه مقاوم­سازی در دستور کار دولت و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی قرار گرفت (بنیاد مسکن انقلاب اسلامی،1392).

بر پایه­ی این واقعیت غیرقابل انکار که در گذشته نظام سنتی و بومی سازمان­دهی فضا و کالبدی سکونتگاه­های روستایی، به منظور شکل­دهی به عناصر فضا نظیر مساکن روستایی سعی بر رعایت «اصل هم پیوندی و هماهنگ­سازی آن با شرایط و محیط» داشته­اند؛ و این که الگوی ساخت­وساز در روستاها عمدتاً با خصایص سکونتگاه­های شهری همسو بوده، اجرای طرح بهسازی مسکن در نواحی روستایی کشور از منظر برنامه­ریزی توسعه و رویکرد توسعه پایدار با پرسش­هایی مواجه است. نظیر این که «با وجود تلاش­های صورت گرفته در راستای استیلای توسعه کالبدی و فیزیکی سکونتگاه­ها و مساکن روستایی، میزان هم پیوندی ساخت‌ها و سازهای مسکونی با توان­های محیطی و متناسب با نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی خانواری روستایی چه تغییری یافته است؟»، «آیا الگوی جدید ساخت و ساز مسکن پاسخگوی نیازهای زیستی - فرهنگی، معیشتی و تدارکاتی یک خانوار روستایی می­باشد؟»، «در الگوی جدید تا چه میزان بر افتراق مکانی و تمایزات شرایط محیط طبیعی توجه شده است؟»و «آیا در این الگو ملاحظات و تمهیدات اساسی در باب مصرف انرژی اندیشیده شده است؟».

در شهرستان نهبندان از توابع استان خراسان جنوبی به عنوان یکی از مناطق شرقی ایران که از سال 1384 طرح بهسازی و مقاوم­سازی مساکن روستایی به جد در آن پیگیری و به مرحله اجرا درآمده است، تاکنون تعداد پنج هزار و 500 واحد مسکن روستایی با اعتباری برابر 29 میلیارد و 700 میلیون ریال بهسازی شده است (بنیاد مسکن انقلاب اسلامی خراسان جنوبی،1392). روستاهای دهستان شوسف از جمله نواحی­ای است که تاکنون بخشی از مساکن روستایی آن بازسازی و نوسازی شده است. در این مقاله تلاش گردیده تا بر پایه تجارب افراد محلی به آسیب­شناسی و کاستی­های الگوی جدید ساخت و ساز از سوی بنیاد مسکن تحت لوای طرح بهسازی مسکن روستایی در دهستان شوسف پرداخته شود.

مبانی نظری

توسعه پایدار بر پایه رویکردی آینده­نگر به دنبال هوشیاری انسان نسبت به منابع طبیعی کره زمین است و خواهان یک سبک زندگی پایدار برای همه­ی انسان­ها می­باشد. از سوی دیگر مخالف مصرف بیش از اندازه، اتلاف منابع و بی­توجهی به نسل­های آینده و قطع رابطه با گذشته است (زاهدی و نجفی،1385: 51؛Quaddus,2001:89 ؛WCED,1987:5). در این راستا یکی از اجزای اساسی و شالوده­های توسعه از منظر مکانی – فضایی، مقوله توسعه پایدار روستایی است که به بهبود زندگی و دستیابی به عدالت اجتماعی می­انجامد (Thompson,1999:8) و به عنوان رهیافت نسبتاً جدید پیشرفت و دگرش مطلوب سکونتگاه­های روستایی، پروسه­ای است در جهت دستیابی به آرزوهای آتی ساکنان روستاها (Elands & Wiersum,2001:5) که با طیف وسیعی از تغییرات و تحولات عمیق به دنبال بهبود بخشی کیفیت زندگی روستائیان در جهت تحقق رفاه مستمر اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است (Ezeala-Harrison,1996:72؛ Torjman,2000:2). بدینسان، حصول توسعه پایدار روستایی و همه­گیر شدن آن منوط به شناخت مسائل موجود در ابعاد توسعه پایدار، برقراری تعامل پیش برنده و سامان ساز میان ابعاد آن و تاکید داشتن بر رفاه تمامی اعضاء جامعه هدف (نواحی روستایی) است (Anriquez & Stamoulis,2007:24؛Dalal-clayton & Bass,2002 :12). در مجموع می­توان گفت به منظور بروز پایداری در روستا باید از جزء به کل نگریست و گام برداشت که در این میان مسکن به عنوان یک جزء می­تواند به شکل کلیتی عمل کند که با شکل­بندی ساختار مناسب آن می­توان گامی مناسب به سوی توسعه پایدار برداشت.

در حقیقت مسکن به عنوان یک نیاز زیستی، اهمیت ویژه­ای در برنامه­های توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع دارد و توازن میان نیازهای سکونتی افراد جامعه و ضرورت­های توسعه اقتصادی و اجتماعی، از جمله مسائلی است که در مفهوم توسعه باید همواره مورد توجه قرار گیرد. تهیه و تأمین مسکن برای کلیه افراد جامعه، به عنوان یکی از اساسی­ترین نیازها، امری اجتناب ناپذیر است. چرا که مسکن و به ویژه مسکن مناسب از این نظر که فراهم کننده آسایش، رفاه، ثبات اقتصادی و بهزیستی خانواده­هاست، نقش بسیار مهمی را در زندگی افراد جامعه دارد (زیاری و همکاران،1389: 86؛ دلال پورمحمدی،1379: 5).

تأمین مسکن روستایی که قاعدتاً با هدف نیل به کیفیت فضایی مطلوب­تر دنبال می­شود، نیازمند تفکری جامع­نگر در توسعه فضایی و کالبدی، برنامه­ریزی، طراحی و اجرا، همچنین کم و کیف ویژگی­های معماری روستایی در مناطق مختلف، توانایی­ها و کاستی­های موجود در این زمینه است (شفایی و مدنی،1390: 18). به عبارت دیگر، تأمین مسکن مناسب و پایدار که هماهنگ با اهداف توسعه بوده باشد، منوط به نگاه درخور به الگوی ساخت و ساز این فضاها و میزان اهمیت یابی این مقوله در برنامه­ریزی­های توسعه مسکن روستایی است.

الگوی ساخت­وساز و معماری در روستاها دارای ارتباط متقابل و پیوند تنگاتنگی با چگونگی جغرافیای محل، اقتصاد خانوار، فرهنگ، عوامل سیاسی و اجتماعی محل و هم چنین نوع و نحوه دسترسی به انرژی (به عنوان بنیان و اساس زندگی اجتماعی و عامل تعیین کننده­ای در توسعه­ی صنعتی و اقتصادی) است (ثقفی،32:1382؛ تسنیمی و همکاران،1379: 5). الگوی سنتی بر گرفته از سنت­های عامیانه است. این سنت عامیانه همان سنت بلا واسطه و ناخودآگاهی است که در بطن یک فرهنگ مردمی جریان دارد و به گونه­های معنوی و مادی و متأثر از نیازهای مربوط به آن­ها و نیز بر مبنای خواسته­ها و آرمان­های جامعه روستایی و بالاخره به پیروی از رنج­ها و شادی­ها و آرامش­های انسانی شکل می­گیرد (زرگر،1388: 9-10؛ سرتیپی پور،1390: 13). در پی این هم­آوایی و ملازمت، اصل انطباق­پذیری و هم پیوندی حداکثری الگوهای سنتی و بومی با شرایط و محیط روستایی برقرار شده است.

به مرور زمان با نفوذ تفکر مدرن در فرآیند مهندسی ساختارها و کارکردهای فضای روستایی، مدرن خواهی جامعه روستایی، لزوم بازسازی و بهسازی کالبد (مساکن) سکونتگاه­های روستایی به منظور استیلای توسعه همه­جانبه و پایدار، الگوی بکار گرفته شده در ساخت و ساز مساکن روستایی (چه از سوی بخش خصوصی و مردمی و چه از سوی نهادهای دولتی) دچار دگرش­های اساسی شده است به گونه­ای که مسکن را به برجسته­ترین نماد مدرنیته در فضای روستایی جوامعی هم چون کشور ما مبدل ساخته است. تغییر و تحول الگوی ساخت­وساز بیش از آن که دارای منشأ درونی بوده و بر پایه شرایط درون فضایی روستاها شکل یافته باشد، نوعی برداشت مستقیم و غیر اصلاح شده­ی متناسب با ساختارهای فضا از مراکز شهری است. این عدم هماهنگی شیوه­های ساخت و ساز روستایی جدید با محیط بومی و نادیده گرفتن اصل هم پیوندی با محیط، گامی در جهت عکس مسیر تحقق توسعه پایدار روستایی تلقی می­شود (علی­الحسابی و راهب،1388: 194).

در واقع ناهمسانی الگوهای ساخت­وساز با کارکردها و شیوه زیست سنتی در مساکن و سکونتگاه­های روستایی هم سبب تحمیل هزینه­های اضافی و صرف زمان بیشتر برای رسیدگی به کار در روستاها و پایین آمدن راندمان تولید و حتی تغییر در اقتصاد معیشتی روستائیان می­شود (شمس­الدینی و همکاران،1390: 62). هم چنین ممکن است با برهم خوردن آسایش بخش قابل توجهی از جمعیت کشور (روستائیان)، ضمن بر هم زدن تعادل اجتماعی، اقتصادی و کالبدی مناطق، در نظام سکونتگاهی کشور نیز نابسامانی­هایی ایجاد شود. بنابراین لازم است در تأمین مسکن روستایی مناسب و بازسازی و نوسازی آن که قاعدتاً با هدف نیل به کیفیت فضایی مطلوب­تر دنبال می­شود، همانند الگوهای مسکن سنتی در روستاها که در آن­ها سازگاری همه‌جانبه‌ای میان کلیه اجزا درونی و بیرونی روستاها وجود داشته است، به ساماندهی مجدد مساکن روستایی متناسب با شرایط روز پرداخته شود، نه این که با الگوبرداری ناقص و یا اشتباه از ساختمان شهرهای بزرگ ساخته شود (قاسم­زاده و همکاران،1389: 54-53).

در زمینه بررسی و واکاوی الگوهای جدید ساخت­وساز و بهسازی مساکن روستایی در ایران و هم چنین پیامدهای آن به تحقیقات افرادی چون تسنیمی و همکاران (1379)، موسوی و صالحی (1384)، گلابچی (1386)، سرتیپی پور (1388)، شمس­الدینی و همکاران (1390)، بیتی (1391) و یعقوبی و همکاران (1392) می­توان اشاره داشت. در این میان آن چه که کمتر بدان توجه شده است و مقاله حاضر را برجسته می­سازد، پایش آسیب و چالش­های الگوی جدید ساخت­وساز مسکن روستایی از دیدگاه روستائیان است.

روش تحقیق

این تحقیق دارای هدفی کاربردی و توسعه­ای است که نوعی تحقیق توصیفی – تحلیلی و ژرفانگرانه به شمار می­رود. انجام مطالعات با رویکرد و روش کیفی صورت گرفته است. داده­های مورد نیاز به کمک مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری شده است. در روش میدانی گردآوری داده از تکنیک مصاحبه­های نیمه ساختار یافته مبتنی بر رویکرد اکتشافی از تجارب روستائیان و بومیان محلی استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها و استنتاج اطلاعات در زمینه آسیب­شناسی الگوی جدید مساکن روستایی در دهستان شوسف در چارچوب نظریه بنیانی عمل شده است. چرا که نظریه بنیانی در مطالعات کیفی هم از کیفیت بالا و ساختار نظام­مندی برخوردار بوده و هم تحلیلی عمیق از زمینه مورد مطالعه به دنبال دارد. به علاوه به ساخت و پرداخته شدن نظریه­ای خواهد انجامید که دارای معیارهایی چون انطباق، قابلیت فهم، عمومیت و کنترل است (استراوس و کوربین،1385: 51).

در چارچوب روش تئوری زمینه­ای[2] (نظریه بنیانی) داده­ها (مطالب جمع­آوری شده از مطالعات پیمایشی) در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی شد. به عبارتی ابتدا مفاهیم اصلی استخراج گردید، سپس بر پایه‌ی آن به انجام مقوله­بندی مبادرت شده و در نهایت قضایای کلی تبیین و تشریح گردید. در انتخاب روستاهای نمونه تحقیق در دهستان شوسف سعی شد به روستاهایی مراجعه شود که در خصوص بهسازی و مقاوم­سازی مسکن هم از سابقه و هم از تعدد بیشتر واحدهای مسکونی نوسازی شده برخوردار باشند. این روستاها شامل سهل­آباد، سید مراد، بیدک، شورک، فیروزآباد، طارق، کلاته خداداد و حسن‌آباد سر کل بوده است. حجم نمونه انتخابی تا رسیدن به اشباع نظری 56 خانوار روستایی از مجموع کل روستاها بوده که با روش نمونه­گیری متواتر به حد کفایت رسیده است.

بحث و نتایج

بررسی و واکاوی آسیب­ها و چالش­های الگوی جدید ساخت­وساز مساکن روستایی در دهستان شوسف به شناخت 20 مفهوم کلی در این خصوص منتهی شده است. مفاهیم شناخته شده، در چارچوب روش تئوری زمینه­ای و به دنبال کدگذاری محوری به پنج مقوله کلان تقسیم شده است (جدول 1) که تفسیر و تبیین آن در ادامه به طور مفصل بیان شده است.

 

 

 

 

 

 


جدول 1- مفاهیم و مقوله­های حاصله در زمینه آسیب­شناسی الگوی جدید ساخت­وساز مساکن روستایی

مفاهیم

مقوله­ها

کاهش شدید سطح زیربنای مسکن

ناهنجاری کالبدی

کاهش تعداد اتاق­های هر واحد مسکونی در روستا

حذف انباری­های مورد نیاز خانوار روستایی اعم از انباری غلات، کاه، وسایل و ادوات کشاورزی

کوچک شدن مساحت اتاق­ها

محروم ساختن خانوارها از فضای پذیرایی مجزا

ایجاد و دامن زدن بر بدهکاری خانوارهای روستایی در قبال نوسازی و بهسازی الگوی ساخت مسکن

دگرش کارکردی مسکن و

سایش زمینه­های رشد اقتصاد خانوار

دوری از دام و احشام و به تبع بروز دلهره همیشگی در خصوص وضعیت دام­ها

ضرر­های مالی ناشی از دوری دام و احشام از محیط مسکونی

محدودیت در برپایی برخی فعالیت­های اقتصادی گذشته که در محیط منزل مرسوم بوده نظیر قالی­بافی و جاجیم بافی

سرمایه­بری بیشتر مسکن با الگوی جدید در قیاس با الگوی قدیمی از خانوارها به جهت استفاده از مصالح ساختمانی‌ای که عمدتاً در شهر موجود بوده

محدودیت در به‌کارگیری کارگران زراعی غیربومی روستا در فصول کاشت و برداشت

سرد بودن خانه در فصل زمستان و گرم بودن در تابستان که نیاز انرژی را افزایش داده

چالش انرژی و دست­اندازی به طبیعت و تخریب آن

اجبار به بوته کنی از مراتع (گاهاً قرق) جهت تأمین نیاز سوختی و گرمایش

عدم برخورداری الگوی جدید ساخت و ساز مسکن از پیوند مناسب با برخی شرایط و مخاطرات طبیعی رایج در روستاها نظیر بادهای 120 روزه سیستان

عدم انطباق طراحی برخی عناصر داخلی مسکن با باورها و اعتقادات محلی به ویژه در خصوص زن در منزل

برهم زنندگی فضای اجتماعی - فرهنگی

ایجاد محدودیت در مهمانداری به سبک و شیوه مرسوم و به تبع ایجاد احساس نارضایتی هر خانوار از خصلت مهمان‌پذیری خود

محدودیت در تأمین رفاه و سکونت خانوارهای گسترده در درون یک واحد مسکونی

کاهش زمینه و بستر مشارکت­جویی و همگرایی­های رایج در میان روستائیان به ویژه در امور مربوط به نگهداری مسکن

درگیر نمودن روستائیان با نظام گسترده بوروکراتیک اداری و ایجاد نارضایتی از سیستم حاکمیتی

ایجاد موانع اداری و نهادی بر سر راه گسترش فیزیکی مسکن

دسترسی نامناسب و بسیار محدود به مصالح ساختمانی در مرحله نگهداری یا گسترش فیزیکی مسکن در آینده و دامن زدن به وابستگی به مراکز شهری

القای ناکارآمدی سکونتگاه

منبع: یافته­های میدانی تحقیق،1392

 

اول، ناهنجاری کالبدی

در نمونه­های مورد بررسی، یافته­ها نشان داد که عمده مساحت مساکن روستایی در الگوی جدید ساخت در حدود 70 تا 150 متر بوده است که طبق اظهار اهالی میزان زیربنا نسبت به مسکن قدیمی آنان کاهش چشمگیری داشته است. در پی کاهش مساحت مسکن، هم تعداد اتاق­های منزل هم چون اتاق پذیرایی یا میهمان، اتاق مختص نگهداری مواد خوراکی خانوار (در اصطلاح محلی اتاق پستو[3] یا سوفه[4]) و سایر اتاق­های انباری نظیر انبار غلات، کاه، لوازم و ادوات تولید کاهش یافته و هم مساحت اتاق­های باقی مانده نسبت به گذشته با رکود قابل ملاحظه­ای روبه رو بوده است. از این رو می­توان گفت الگوی جدید ساخت­وساز مسکن روستایی محدودیت نسبتاً شدیدی را از بعد فیزیکی در فضای این مساکن به وجود آورده است.

دوم، دگرش کارکردی مسکن و سایش زمینه­های رشد اقتصاد خانوار

با رواج الگوی ساخت­وساز مساکن جدید در نواحی روستایی دهستان شوسف طبق اظهار اهالی، میزان سرمایه بری دارای تغییر و دگرگونی نسبتاً زیاد بوده است. به عبارتی الگوی جدید ساخت­وساز در قیاس با الگوی سنتی آن برای خانوارها هزینه­ی بسیار بیشتری را به دنبال دارد؛ چرا که تمام ابزارآلات، مواد و مصالح و به طور کلی هر آن چه که نیاز است، عمدتاً بایستی از شهر به روستا آورده شود که هزینه­های جابه­جایی بخش قابل ملاحظه­ای از هزینه­های کلی را به خود اختصاص می­دهد. در این راستا، برخی از خانوارها به سبب نداشتن توان مالی مناسب مجبور به دریافت وام و بدهکاری می­گردند.

به سبب ویژگی­های کالبدی و فیزیکی خاص الگوی جدید ساخت­وساز در روستاها و ایجاد فاصله میان محل نگهداری دام با مسکن، خانوارهای روستایی همواره دارای دل مشغولی نسبت به دام­ها یعنی سرمایه اصلی اقتصادیشان هستند؛ زیرا تعدادی از آنان تاکنون متحمل ضررهای مالی­ به واسطه هجوم حیوانات وحشی به دام­ها و یا سرقت توسط افراد بیگانه شده­اند.

هم چنین در خانه­های روستایی با الگوی جدید، محدودیت شدید فضایی برای برپایی فعالیت­هایی هم چون قالی­بافی و جاجیم­بافی وجود دارد. در فصول کاشت و برداشت محصولات زراعی که به نیروی کار مازاد خانوار نیاز بوده، بسیاری از خانوارها به دلیل نبود کارگر زراعی بومی در روستا، بالاجبار از دیگر سکونتگاه­ها نیروهایی را جهت انجام امور به کار می­گیرند که گاهاً به دلیل نیاز به حضور چند روزه این کارگران در روستا برای کار بر روی زمین، بسیاری می­بایست آنان را شب در منزل خود اسکان دهند که در خانه­های روستایی با الگوی جدید این امر با محدودیت مواجه می­باشد. بدین­سان می­توان گفت به دنبال پیاده­سازی الگوی جدید ساخت­وساز مسکن در روستاها، کارکرد چندگانه این فضاهای زیستی از چندگانگی به حالت تک کارکردی گرایش داشته و هم چنین به طور غیر مستقیم فعالیت­های اقتصادی و درآمدزایی خانوارهای روستایی را تحت تأثیر قرار داده است.

 

 

سوم، چالش انرژی و دست­اندازی به طبیعت و تخریب آن

در مساکن نوسازی شده و بهسازی شده روستایی بر پایه الگوی جدید، اکثریت خانوارها اظهار داشته­اند بنا به موقعیت جغرافیایی محدوده مورد مطالعه که از اقلیمی خشک برخوردار بوده، در فصل زمستان سرد و در تابستان بسیار گرم می­باشد. این در حالی است که دسترسی به منابع سوختی و انرژی (نفت سفید و گازوئیل) جهت تولید گرما با محدودیت قابل توجهی مواجه است. از این رو بسیاری از خانوارها در فصل سرد سال بالاجبار بایستی برای تولید گرما به مراتع رفته و اقدام به بوته کنی در سطح وسیع نمایند. به گونه­ای که در بخشی از مراتع که قرق بوده، افرادی به صورت قاچاقی بوته­کنی را انجام داده و در سطح روستاها توزیع می­نمایند.

به علاوه از آن جا که کل منطقه جنوب خراسان جنوبی (به ویژه دهستان شوسف به عنوان نمونه مورد مطالعه) و سیستان تحت تأثیر بادهای شدید 120 روز سیستان بوده (که بر اثر تغییرات اقلیمی هم شدت و هم طول دوره آن افزایش یافته)، در طراحی و ساخت الگوی جدید مساکن روستایی در این محدوده به کاهش و تعدیل اثرگذاری این مخاطره محیط طبیعی بر زندگی در مساکن روستایی توجه کافی نشده است؛ به گونه­ای که طبق مشاهدات، در الگوی جدید ساخت مسکن روستایی عمدتاً درب­ حیاط منزل، درب ورودی ساختمان و سایر درب اتاق­های داخلی بنا متوالی و در یک راستا قرارگرفته است و با ورزش بادهای شدید، غالباً به برهم ریختگی داخل منزل، تجمیع شن و ماسه در آن و هدر رفت انرژی منجر می­شود.

چهارم، برهم زنندگی فضای اجتماعی فرهنگی

از حیث اجتماعی – فرهنگی در محدوده مورد مطالعه هم در سطح درون روستاها و هم در میان آن­ها می­توان الگوها، باورها و اعتقادات متنوعی را یافت. به طور مثال حضور و زندگی افراد شیعه در کنار اهل سنت، زندگی نیمه کوچ­نشینان و عشایر طوایف بهلولی در کنار روستانشینان از مصادیق ناهمگونی اجتماعی – فرهنگی این محدوده جغرافیایی می­باشد. بر این اساس بنا به باور و اعتقاد رایج میان بسیاری از خانوارهای روستایی به هنگام حضور مهمان و یا هر فرد غیرخودی، زن و به طور کلی افراد مؤنث خانواده در آشپزخانه بایستی از دید نامحرم به دور باشند. به عبارتی همیشه میان محل کار زن (مطبخ یا آشپزخانه) با محل حضور مهمان حایلی وجود داشته تا زن به راحتی و به دور از نگاه نامحرم به انجام امور بپردازد. در برخی از مساکن روستایی جدید این حایل تحت عنوان ساخت آشپزخانه اوپن[5] از بین رفته و موجبات نارضایتی و مسئله‌سازی برای بسیاری از خانواده­ها را فراهم ساخته است.

از گذشته الگوی معاشرتی و مهمان­داری مردم محدوده مورد مطالعه به گونه­ای بوده است که آنان خواستار حضور و بیتوته مهمان در یک شبانه روز کامل بوده­اند. به عبارتی آنان مهمان را بایستی شب تا به صبح در منزل نگه داشته و پذیرایی نمایند که در خانه­های با الگوی جدید ساخت­و­ساز بنا و محدودیت فیزیکی، این آداب معاشرتی روستائیان تحت تأثیر قرار گرفته و نارضایتی­شان را برانگیخته است. هم چنین برخی از خانوارهای گسترده که دارای چند همسر و فرزند هستند، در خانه­های مسکونی با الگوی جدید با مسائل عدیده ای که مهم­ترین آن محدودیت فضای زیستی بوده، مواجهند.

خانه­های روستایی که دارای الگوی سنتی ساخت­وساز بوده­اند، محرک و بستری برای برخی فعالیت­های اجتماعی توسعه­ساز نظیر مقوله مشارکت بوده است؛ به طور مثال در نگهداری این منازل یکی از اقدامات رایج در مناطق خشک، مشارکت برای بام­اندود کردن سازه­ها از کاه‌گل بوده است که این عمل در جمع­گرایی و همگرایی مردم محلی نقش مهمی داشته است. اما با گسترش الگوی جدید ساخت­وساز روستایی، این زمینه مشارکتی و کلکتیویزم به طور کلی برچیده شده است و جامعه روستایی را از تبعات مثبت آن محروم ساخته است. به گونه­ای که بنا به اظهار اهالی، بام­اندود کردن منازل مسکونی قدیمی در روستا هم حس جمع­گرایی را تقویت می­نموده است و هم در مواردی سبب می­شده تا کدورت­ها و ناراحتی­های میان افراد بدین بهانه از میان برود و به نوعی الفت و دوستی را در جامعه روستایی تشدید می­نموده است. به موجب گسترش الگوی ساخت جدید روستایی، مقاربت میان خانوارهای روستایی کاهش یافته و در عوض بر خصلت­هایی هم چون چشم­ و هم­چشمی دامن زده است.

ایجاد موانع اداری و نهادی بر سر راه گسترش فیزیکی مسکن روستایی با الگوی جدید ساخت­وساز (چه در بعد افقی و چه تراکمی) یکی دیگر از چالش­ها و آسیب­های برشمرده شده برای این الگوها از سوی جامعه محلی بوده است. کشاندن روستائیان به چرخه نظام بوروکراتیک اداری و عدم انتظام مطلوب آن، بروز نارضایتی از سیستم حاکمیتی یکی دیگر از پیامدهای الگوی ساخت­وساز جدید مسکن روستایی بر شمرده شده است. در واقع روستائیان جهت انجام اموری هم چون تهیه جواز ساخت، نقشه ساختمان، ارتباط با مهندسین ناظر و دریافت وام مجبور به مراجعت­های متوالی به شهرها و دستگاه­های اداری هستند و چون آنان عمدتاً شناخت مناسب و کامل با روند اداری ندارند، با آشفتگی و سردرگمی­هایی مواجه می­گردند. بدین­سان در مجموع این بحث می­توان گفت برپایی الگوی جدید ساخت‌وساز مسکن روستایی منجر به برهم زنندگی فضای اجتماعی – فرهنگی حاکم بر این جوامع و ایجاد تغییر نامطلوب در جریان­های حاکم بر این اجتماعات شده است.

پنجم، القای ناکارآمدی سکونتگاه

از آن جا که در الگوی جدید ساخت‌وساز مسکن روستایی عمده­ی مصالح و مواد مورد نیاز بایستی از شهرها تأمین گردد و در نواحی روستایی دسترسی­ها محدود است، در بسیاری از روستائیان این عقیده به وجود آمده که به طور کلی روستاها ناکارآمد و از کارکرد مناسبی برخوردار نیستند و انگیزه و زمینه برای واگرایی و مهاجرت از این فضاها و سکنی گزیدن حتی در حاشیه شهرها را برانگیخته و یا تشدید نموده است.

 

مدل تئوریکی بازتاب­های فضایی الگوی جدید ساخت­وساز مسکن روستایی با رویکردی آسیب­شناسانه

الگوی جدید ساخت و ساز مسکن روستایی در قیاس با الگوی سنتی و گذشته آن دارای نوعی ناهنجاری­های فیزیکی و کالبدی است. در وهله­ی اول ناهنجاری­های کالبدی زمینه تغییر و تحول در کارکرد چندگانه مساکن روستایی و گرایش آن به تک کارکردی را به دنبال دارد که این خود نیز به نوعی سایش زمینه­های رشد اقتصادی خانوار مانند خلل در انجام فعالیت­های کشاورزی، صدمات مالی به بخش دامداری و برچیدن برخی فعالیت­های اقتصادی و صنعتی همانند صنایع دستی را منجر شده است. به دلیل ویژگی­های فیزیکی الگوی جدید مساکن روستایی و اثری که بر اقتصاد خانوار می­گذارد، نیاز به انرژی را در سطح خانوار افزایش داده و به سبب این که توان مالی و مکانی - فضایی لازم برای تهیه انرژی در سطح کمتری قرار دارد، به ناچار افراد در پی دست­اندازی به مراتع به بوته­کنی از آن مبادرت می­ورزند که تشدید تخریب مراتع نتیجه­ای حتمی است.

برهم زنندگی فضای اجتماعی – فرهنگی یا به عبارت دیگر ایجاد خلل در روند حاکم بر رفتارهای و تعاملات فرهنگی و اجتماعی خانوارهایی که اقدام به نوسازی مسکن خود بر پایه الگوی جدید در روستاها نموده­اند، از دیگر آسیب­هایی است که برآیند الگوی جدید ساخت و ساز و ناهنجاری کالبدی ناشی از آن است. در بعد مکانی – فضایی از حیث اعتبار سکونتگاه­های روستایی نیز استفاده از الگوی جدید ساخت­وساز موجب شده تا در میان اهالی تفکر واگرایانه رونق و شدت یابد و روستا بیشتر محلی نامناسب تجلی کند.

نتیجه ­گیری

مسکن دارای نقش بنیادینی در حیات انسانی و استمرار و پایداری سکونتگاه­های روستایی و به ویژه حصول توسعه پایدار دارد. در گذشته در روستاها شکل یابی و سامان الگوی ساخت­وساز مسکن در انطباق و پیوند کامل با شرایط مکانی – فضایی بوده است. طی دو دهه اخیر در ایران در روند جایگزینی الگوی جدید ساخت­وساز در سکونتگاه­های روستایی که غالباً برداشتی از الگوی مساکن شهری بوده با الگوی سنتی مسکن روستایی را می­توان شاهد بود که انجام طرح نوسازی مسکن روستایی توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی از جمله محرک­های اساسی این تغییر و تحول می­باشد. در این تحقیق تلاش شد تا بر پایه تجارب افراد محلی به آسیب­شناسی و کاستی­های الگوی جدید ساخت و ساز مسکن روستایی در دهستان شوسف پرداخته شود.

یافته­ها نشان داد که الگوی جدید ساخت­وساز در مسکن روستایی سبب بروز ناهنجاری­های کالبدی و فیزیکی، دگرش کارکردی مسکن و سایش زمینه­های رشد اقتصاد خانوار، چالش انرژی و دست­اندازی به طبیعت و تخریب آن، برهم زنندگی فضای اجتماعی – فرهنگی و نهایتاً القای ناکارآمدی سکونتگاه شده است. در این میان دو عامل تغییرات کالبدی و تبعات کارکردی – اقتصادی الگوی جدید ساخت­وساز مسکن روستایی از نقش بنیادینی در برپایی و بروز سایر آسیب­های و چالش­ها برخوردار است.

در مجموع می­توان نتیجه گرفت که الگوی جدید ساخت مسکن روستایی به سبب آسیب­های کالبدی، اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی و محیط زیستی یا به بیان دیگر به دلیل گسستگی پیوند آن با شرایط و محیط روستایی، در فرآیند استیلای توسعه پایدار روستایی خلل اساسی ایجاد نموده و مقوله پایداری را در ابعاد یاد شده با مشکل جدی مواجه ساخته است. به منظور تعدیل پیامدهای منفی ایجاد شده در محدوده مورد مطالعه و جلوگیری از تکرار آن در آینده، پیشنهادات زیر ارائه می­شود:

−       ایجاد کارگاه­های صنایع دستی در روستا به خاطر نبود فضای کافی در منازل مسکونی ساخته شده با الگوی جدید؛

−       با توجه به افزایش بوته­کنی روستاییان از مراتع به ویژه در زمینه گرمایش منزل پیشنهاد می­شود مسئولین مواد سوختی (نفت و گازوئیل) را به طرز بهتری در اختیار آنان قرار دهند؛

−       پرداخت اعتبارات دولتی با سود کم جهت تکمیل و بهترسازی مساکن؛

−       برای اقدامات نوسازی و بهسازی مسکن در آینده، از تمامی جهات به ویژه کالبدی و فیزیکی اصل هم پیوندی با شرایط و محیط روستایی رعایت و متناسب با آن تمهیداتی اندیشیده شود.



[1]  به منظور تسریع در روند اجرای طرح بهسازی مسکن روستایی (مصوب 1374) و نیل به اهداف این طرح، و با عنایت به کسب تجارب ارزنده و شناسایی نقاط ضعف و کمبود سال­های گذشته، طرح ویژه بهسازی مسکن روستایی در سال 1384 در هیأت دولت مطرح شده و به تصویب رسید.

[2] Grounded Theory

[3] Pastoo

[4] Soufeh

[5] Open

1- استراوس، آ، و کوربین، جی، (1385)، راهنمای انجام تحقیقات کیفی، ترجمه بیوک محمدی، پژوهشگاه علوم انسانی، تهران.
2- بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، (1392)، معاونت بازسازی و مسکن روستایی، مشاهده شده در سایت:
http://www.bmtehran.com/default.aspx (2013.03.12)
3- بنیاد مسکن انقلاب اسلامی خراسان جنوبی، (1392)، مشاهده شده در سایت:
http://www.b-maskan-kj.ir /(2013.03.12)
4- بیتی، حامد، (1391)، ارزیابی جایگاه الگوهای بومی در برنامه­های ساخت­وساز مسکن روستایی: مطالعه موردی استان آذربایجان شرقی، دو فصلنامه مدیریت شهری، شماره 29، صص 130-115.
5- پوردیهیمی، شهرام، (1390)، فرهنگ و مسکن. مجله مسکن و محیط روستا، شماره 134، صفحات 18-3.
6- تسنیمی، عباسعلی، راهب، غزال، میرمقتدایی، مهتا؛ طارق، مهدی و طالبی، ژاله، (1379)، الگوی مسکن روستایی در اردبیل، انتشارات مرکز تحقیقات و مسکن، تهران.
7- ثقفی، محمود، (1382)، انرژی­های تجدید پذیر نوین، انتشارات دانشگاه تهران.
8- دلال­پورمحمدی، محمدرضا، (1379)، برنامه­ریزی مسکن، انتشارات سمت.
9- زاهدی، شمس­السادات و نجفی، غلامعلی، (1385)، بسط مفهومی توسعه پایدار، فصلنامه مدرس علوم انسانی، شماره 4.
10- زرگر، اکبر، (1388)، درآمدی بر شناخت معماری روستایی ایران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
11- زنجانی، حبیب­الله، (1371)، جمعیت و توسعه، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.
12- زیاری، کرامت­اله، قرخلو، مهدی و جان­بابانژادطوری، محمدحسین، (1389)، مقایسه تطبیقی شاخص­های کمی و کیفی مسکن شهر بابل با نقاط شهری کشور با تاکید بر شهر سالم، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 97، صص 116-83.
13- سرتیپی­پور، محسن، (1388)، آسیب­شناسی معماری روستایی به سوی سکونتگاه مطلوب، انتشارات شهیدی، چاپ اول.
14- سرتیپی­پور، محسن، (1390)، پدیدارشناسی مسکن روستایی، فصلنامه مسکن و محیط روستا، شماره 133.
15- سعیدی، عباس و احمدی، منیژه، (1390)، شهرگی و دگردیسی ساختاری کارکردی خانه­های روستایی مورد روستاهای پیرامون شهر زنجان، فصلنامه انجمن جغرافیای ایران، سال نهم، شماره 31.
16- سعیدی، عباس و امینی، فریبا، (1389)، ناپایداری سکونتگاهی و تحول کارکردی مسکن روستایی: مورد روستای خفر ناحیه نطنز بادرود، فصلنامه انجمن جغرافیای ایران، شماره 27، صص 43-29
17- سعیدی، عباس و حسینی­حاصل، صدیقه، (1388)، شالوده مکان­­یابی و استقرار روستاهای جدید، انتشارات شهیدی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی.
18- شفایی، مینو و مدنی، رامین، (1390)، تبیین روش تحقیق زمینه­یابی در طراحی الگوی مسکن روستایی، مجله آرمان­شهر، شماره 7، صفحات 30-17.
19- شمس­الدینی، علی؛ شکور، علی و رستمی، روح­اله، (1390)، تأثیر نوسازی مساکن روستایی بر اقتصادی معیشتی روستائیان: مطالعه موردی بخش مرکزی شهرستان ممسنی، فصلنامه مسکن و محیط روستا، شماره 135، صص 70-57.
20- طالب، مهدی و عنبری، موسی، (1384)، جامعه­شناسی روستایی با ابعاد تغییر و توسعه در جامعه روستایی ایران، انتشارات دانشگاه تهران.
21- عزیزی، محمدمهدی، (1383)، جایگاه شاخص­های مسکن در فرایند برنامه­ریزی مسکن، نشریه هنرهای زیبا، شماره 17.
22- علی­الحسابی، مهرا و راهب، غزال، (1388)، آسیب­شناسی توجه روستاییان به محیط طبیعی و حفظ محیط زیست در برپایی مسکن: نمونه مورد مطالعه سکونتگاه‌های روستایی در استان گیلان، فصلنامه علوم محیطی، سال ششم، شماره 3، صفحات 206-193.
23- قاسم­زاده، مسعود؛ کاری، بهروز و طهماسبی، فرهنگ، (1389)، مسکن روستایی و ضوابط صرفه­جویی در مصرف انرژی، فصلنامه مسکن و محیط روستا، شماره 131، صص 60-51.
24- گلابچی، محمود، (1386)، علل عدم پایداری ساختمان­های مسکونی روستایی در برابر زلزله و ارائه الگوی ساخت بر اساس امکانات و توانایی­هایی محلی، مجله هنرهای زیبا، شماره 30، صص 42-31.
25- معینی، مهدی، (1387)، مطالعه روند شکل­گیری مسکن در تازه آبادهای عشایری: نمونه موردی تازه­آباد گل­افشان سمیرم اصفهان، نشریه­ هنرهای زیبا، شماره 33، صص 56-47.
26- موسوی، بی­بی­اعظم و صالحی، فرحناز، (1384)، بررسی ابعاد اجتماعی الگوهای سنتی و جدید در مساکن روستایی، نشریه مسکن و انقلاب، شماره 112.
27- یعقوبی، جعفر؛ رنجور، ابوالفضل و خشنودی­فر، زهرا، (1392)، تحلیل مؤلفه‌های پیش­برنده در اجرای موفقیت آمیز طرح بهسازی و نوسازی مسکن روستایی: مورد شهرستان خدابنده، فصلنامه جغرافیا و توسعه، شماره 32، صص 162-149.
28. Anriquez, G. and Stamoulis, K. (2007), Rural development and poverty reduction: Is agriculture still the key?, The Food and Agriculture Organization of the United Nations.
29. Dalal-clayton, Barry & Bass, Stephen. (2002), sustainable development strategies, the international institute for envaironment and development, earthscan publication ltd, londen, sterling, VA.
30. Elands. B.H.M. & Wiersum, K. F. (2001), Forestry and rural development in Europe: an exploration of socio-political discourses. Forest Policy and Economics, v.3.
31. Erdinç, Y. S. (2009), Analysing the effect of culture in the residential formation within the context of social life dynamics.Institute of Science, Yıldız Technical University, Istanbul.
32. Ezeala-Harrison, F. (1996), Economic development: Theory and policy applications, USA: Praeger publishers.
33. Knapp, E. (1982) , Housing Problems in Third World,University of Stuttgart.
34. Quaddus, M. (2001), Modeling sustainable development planning: A multi criteria decision conferencing approach, Environment International, 27.
35. Thmopmson, P. B. ( 1999), sustainability as norm, available in: http: // scolar. lib. Vt. Edu/ ejournals / spt / v2n2 / Thompson. html.
36. Tognoli, J. (1987), Residential environments. Handbook of Environmental Psychology. Plenum Pub. Corp., New York.
37. Torjman, S. (2000), The Social Dimension of Sustainable Development, Caledon Institute Social Policy.
38. World Commission for Environment and Development WCED, (1987), Our Common Future, Oxford University Press.